آیا شما یک People Pleaser یا در خدمت خوشی دیگران‌اید؟

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

چگونه ناتوانی در نه گفتن می‌تواند شما را به نتایج بد در خصوص سلامت رهنمون کند!

نویسنده: Sherry Pagoto
یک الگوی رفتاری مشترک که من بارها میان افراد مختلفی که توانایی کم‌کردن وزن و یا کنترل سلامت را ندارند، دیده‌ام، پیپل‌پلیزر «People Pleaser» بودنشان است. [ابتدا لازم است که معنای لغوی این ترکیب را بگویم. Pleaser به کسی می‌گویند که سعی در شاد و خوشحال کردن دیگری دارد. یک پیپل‌پلیزر هم کارش این است که خود را موظف می‌داند که دیگران را خوشحال و شاد کند].

یک پیپل‌پلیزر یکی از خوب‌ترین و کمک‌به‌حال‌ترین افرادی‌ست که شما می‌شناسید. آن‌ها هیچ‌وقت «نه» نمی‌گویند. همیشه می‌توانید روی آن‌ها حساب کنید. در اصل آن‌ها زمان زیادی از وقتشان را وقف دیگران می‌کنند. کارهایشان را انجام می‌دهند، به دیگران هم برای کارهایشان کمک می‌کنند، همه چیز را ردیف می‌کنند، و همیشه برای خاطر خانواده یا دوستان هستند! خب به نظر می‌رسد که این ویژگی چیز بدی هم نباشد؛ ولی متأسفانه، می‌تواند این الگوی رفتاری برای سلامتی زیانبخش باشد. داستان جَنِت را بخوانید:

جنت، ۴۲ ساله، مادر دو پسر ۱۱ و ۱۳ ساله است. تمام مدت به عنوان یک پرستار کار می‌کند. ۵۰ پوند اضافه وزن دارد و در برنامه‌ی ۱۰ هفته‌ای ما نتوانسته وزنی کم کند. نشستیم با هم حرف بزنیم تا ببینیم مشکل چیست. گفت که تمرینات را شروع نکرده و طبق رژیم پیش نرفته. به چندین بار فست‌فود خوردن در طول هفته هم ادامه می‌دهد. او به من گفت که: ”خیلی سرم شلوغ است. باید ساعت ۵ صبح بیدار شوم و به پیاده روی بروم ولی وقتی بیدار می‌شوم تازه می‌فهمم که چقدر کار روی سرم هوار شده. حواسم پرت آماده کردن ناهار، پاسخ دادن به ایمیل‌ها، کارهای دیگر خانه می‌شود و نمی‌توانم بعد از کار هم ورزش کنم چرا که باید مستقیم به بازی بچه‌ها برسم. جَک شنبه و چهارشنبه فوتبال و جیسون سه‌شنبه‌ها بیس‌بال و جمعه‌ها کاراته بازی می‌کند. وقتی هم به خانه می‌رسیم در حال تلف شدن از گرسنگی هستیم. در نتیجه سریع چیزی برای خوردن آماده می‌کنم یا اگر برنامه‌ای برای شام نباشد، به بیرون می‌روم و غذا را جفت و جور می‌کنم. بعد از شام احساس گناه دارم و برای شامِ فردا برنامه می‌ریزم. بعد از آن دیگر ۹ شب شده و از حال می‌روم. همینطور باید برای دیدن مادربزرگم دو بار در هفته به خانه‌ی سالمندان بروم و خب باید برنامه‌ش را طوری بریزم که یا آخر هفته باشد و یا روزی که بچه‌ها بازی دارند، نباشد. بی‌نهایت خسته شدم. وقت نمی‌کنم.“

جنت یک «پیپل‌پلیزر» است. همیشه در حال مراقبت از دیگران است. وقتی می‌گوید که وقتی برای تمرین ندارد، راست می‌گوید. در اصل اگر بخواهد همین‌طور این همه مشغله برای خودش دست و پا کند، نمی‌تواند ورزش بکند.

چرا من یک «پیپل‌پلیزر»م؟ در کل، اشتیاق بیش از حد در کمک و حفاظت از دیگران ریشه در ترس طرد شدن و / یا ترس از باختن و عدم موفقیت دارد. ترس از طرد شدن پایه‌ی احساسی‌ست که می‌گوید «اگر من تمام تلاشم را برای خوشحال کردن این شخص نکنم، شاید من را ترک کند و یا دیگر برایش مهم نباشم.» ترس از طرد شدن می‌تواند از روابط اولیه مانند عشق مشروط و یا طرد و یا ترک شدن توسط یک فرد مهم در زندگی بوجود آمده باشد (پدر یا مادر آن شخص را ترک کرده و یا از نظر احساسی در دسترس نباشند و یا به صورت ناپایداری باشند). ترس از باختن یک احساس نهفته است که می‌گوید «اگر اشتباه کنم، من مردم را ناامید می‌کنم، و یا تنبیه می‌شوم.» ترس از باختن می‌تواند از تجربیات اولیه یک شخص نشأت بگیرد. زمانی‌که به خاطر اشتباهات حتی کوچک، تنبیه‌های سختی می‌شده است. والدین خیلی سخت‌گیر می‌توانند این الگوی «پیپل‌پلیزر» بودن را در ذهن بچه نهادینه کنند. تجربیات ابتدایی با انتقادات تند و یا مجازات‌ها می‌تواند به ایجاد تنش در زمان انجام یک کار هم منجر شود. حتی اگر دیگر آن پدر و مادر و یا شخص مهم حضوری در زندگی آن‌ها نداشته باشد، این تنش می‌تواند با ایشان به مدت مدیدی همراه باشد. برای کنار آمدن با این تشویش هر کاری که بتوانند می‌کنند تا همه چیز را سامان ببخشند، کارها را به پایان برسانند و مطمئن شوند که همه خوشحالند.

بدون توجه به منشاء این رفتار، همیشه قرار دادن احتیاجات دیگران در الویت بالاتر از خودتان، به ۵ نتیجه‌ی بسیار بد زیر منجر می‌شود. و من برای هر کدام راه‌حلی را ارائه داده‌ام.

۱- غفلت از خود

«پیپل‌پلیزر» زمان بسیار اندکی را صرف مراقبت از سلامت خود می‌کند. دردسری که توجه به دیگران ایجاد می‌کند، وقتش را به کلی غصب می‌کند؛ وقتی که شخص باید فعال باشد، تنش‌های حاصل از محیط را دفع کند، برنامه‌ی سالمی برای خوراک روزانه بریزد. در نتیجه «پیپل‌پلیزر»ها بیشتر در معرض مشکلات مربوط به سلامتند. اگر شما «پیپل‌پلیزر»،ید قلب شما سر جای خودش است. البته که توجه به دیگران کار بدی نیست و اگر مردمِ بیشتری، کمی از آن چیزی که شما دارید را داشتند، دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بود. ولی به هر حال شما هم نمی‌توانید زندگی‌تان را وقف دیگران کنید [و خودتان را به فراموشی بسپارید]. یک تعادلی باید برقرار کنید. در نظر داشته باشید که توجه بیشتر به خودتان باعث می‌شود که برای مراقبت از دیگران، مجهزتر باشید. چرا که انرژی و شور بیشتری را پیدا خواهید کرد. تصور کنید که شما در حال راندن یکی از کامیون‌های صلیب سرخ که آب و غذا را به قربانیان طوفانی می‌رساند، هستید. اگر آن‌قدر عجله دارید که کمک‌ها را به تک‌تک قربانیان برسانید و هر از گاهی توقفی برای سوختگیری نکنید، در ادامه کامیون از حرکت خواهد ایستاد و در نهایت گوشه‌ای مستأصل به هیچ‌کس نمی‌توانید کمکی بکنید. فکر کنید که آن تمرین کردن‌ها، استرس‌زدایی‌ها، و وقتی که صرف خوردن یک وعده‌ی سالم غذا می‌کنید همان سوختی‌ست که مانع توقف شما می‌شود.

۲- پرخاشگری منفعلانه و / یا غیظ

بعد از گذشت زمان، جنت خودش را یک عصبانی بی‌صدا می‌دید. عصبانی نسبت به انسان‌هایی که در زندگیش بودند. عطشِ خوب بودن، آن خشم را سرکوب می‌کرد؛ ولی عصبانیتِ ابراز نشده، در اغلب مواقع به پرخاشگری منفعلانه منجر می‌شود. زمانی که نظرات تند می‌دهیم، جک‌های طعنه‌آمیز می‌گوییم، یا کارهای حیله‌گرانه‌ای (مثلاً انجام کاری برای دیگری بدون دقت و با بی‌توجهی) که اجازه می‌دهند کمی از احوالات منفی‌مان به بیرون درز کند، انجام می‌دهیم از جمله‌ی این موارد است. البته که این‌ها، اوضاع را بدتر و روابط را تیره می‌کند. ارتباط و گفتگوی احساسی با دیگران تنها راه رهایی از این دلخوری‌هاست، با این حال باید خطر اینکه دیگران ممکن است مشتاق شنیدن مشکلات شما نباشند را به جان خرید؛ شاید هم اصلاً برای‌شان مهم نباشد. نتیجه مهم نیست بلکه این موضوع اهمیت دارد که بالاخره شما برای خاطر خودتان، خودتان را خالی کرده‌اید. صحبت از خودتان، دیگران را نیز از رفتارهای احتمالیِ نامناسبشان با شما، آگاه می‌کند و این در نهایت می‌تواند باعث بروز رفتار بهتری از جانب آن‌ها [و بهبود روابط] شود.

۳- کاهش توانایی لذت بردن از اطرافیان، فعالیت‌ها و سرگرمی‌ها

جنت یک اعتراف گناه‌آلودی کرد. او حتی از دیدن بازی پسرش هم لذت نمی‌برد. می‌گفت زمانی‌که آنجا بوده، احساس اضطراب می‌کرده. احساس اضطراب برای همه‌ی کارهایی که باید انجام بدهد فرصت لذت بردن از بازی پسرش را از او می‌گرفته است. من حتی نمی‌توانم تصورش هم بکنم که پسرِ جنت از این موضوع آگاه نباشد. بالاخره سطح کنش و واکنش در یک فعالیت و یا در رابطه‌ی با یک شخص چیز پنهان کردنی نیست و کاملاً هویداست. چه پیامی به کسانی که دوستشان داریم می‌دهیم وقتی هستیم ولی بی‌تفاوتیم؟ حاضرِ بی‌تفاوت بودن، بهتر از نبودن نیست! جنت با کمتر حاضر بودن، و به واسطه‌ی فواصل زمانی بدست آمده، می‌توانست خودش را برای لذت بردن از لحظه‌هایی که در کنار پسرش بود آماده کند و در نهایت سهم پُر رنگ‌تری را در زندگی پسرش داشته باشد.

۴- استرس، فشار و افسردگی

مفهوم استرس چیزی بیشتر از آن است که از پسش بربیایید. «پیپل‌پلیزر» می‌تواند به یک چرخه خطرناکِ استرسِ مزمن و رفتار غیرسالم دچار شود. اگر مدام این احساس را دارید که خیلی سرتان شلوغ است، و هر کاری برای همه می‌کنید، به جز خودتان، احتمالاً در این دُور گرفتار شده‌اید. استرس و افسردگی می‌تواند با دارو درمان شود ولی این چرخه شکسته نخواهد شد. اگر خروج از این دُور آن‌قدر سخت به نظر می‌رسد که درمانده‌اید، می‌توانید با مشخص کردن یک نقطه‌ی آغاز، مثل انتخاب یک مسئولیتی که بر گردن دارید، شروع کنید. سعی کنید از شر این مسئولیت خلاص شوید و کمی زمان برای خودتان بخرید. یک نفر را پیدا کنید و طرحی که در سر دارید را با او به اشتراک بگذارید. از او کمک بخواهید که در این راه همیار و همراتان باشد.

۵- مورد سوءاستفاده قرار گرفتن

با «بله» گفتن‌های پی در پی به خواسته‌های دیگران، شاید دیگران در صدد سوءاستفاده از شما بربیایند. از مهربانی شما با خواسته‌های غیرمنطقی زیادشان سودجویی کنند. شاید هم بدتر، شما بشوید هدف استثمار دیگران به این خاطر که آن‌ها می‌بینند که شما «نه» نمی‌گویید. در نتیجه تا جایی که بتوانند از شما می‌کَنند. حتی کسانی که به فکر استثمار شما نیستند هم ممکن است از شما سوءاستفاده کنند. آن‌ها نمی‌دانند که شما انتظارات بی‌جا، و بدون حد و حدودی از خودتان دارید. حد و حدودی که اصلاً مشخص نکرده‌اید؛ به طریق مشابه، درخواست از دیگران هم برای‌تان کاری بسیار دشوار می‌شود. ما به مردم با عکس‌العمل‌هایمان نشان می‌دهیم که چگونه با ما رفتار کنند. این کار را با پذیرفتن یا رد کردن رفتارشان، نشان می‌دهیم. اگر کسی از شما سوءاستفاده می‌کند در ابتدا این فقط اشتباه آن‌هاست. اما برای بار دوم به بعد، این دیگر اشتباه شماست، چرا که با رفتارتان چیزی را که باید به آن‌ها یاد بدهید، نداده‌اید. چیزی که باید به آن‌ها یاد بدهید به این معنی که حد و حدود کاری که می‌توانید انجام دهید را مشخص کنید؛ روشن کنید که راضی به انجام چه کاری هستید و یا انجام چه کاری مورد قبول شما نیست. زمانی که این کار را محقق کردید رهایش نکنید و تا ته خط را بروید چرا که از اهمیت زیادی برخوردار است. مشکل دیگری نیز پیش روی شماست؛ زمانی که شروع به «نه» گفتن می‌کنید، کسانی که به «بله» گفتن‌های شما عادت کرده‌اند، ناامید و عصبانی می‌شوند. نادیده گرفتن این احساس گناه اهمیت بالایی دارد. شما لایق این هستید که حداقل خودتان به خودتان توجه نشان دهید، و این چیزی نیست که به خاطرش احساس گناه کنید. مرتب به خودتان یادآوری کنید که در حال راندن کامیون صلیب سرخید.

2 دیدگاه

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد