فردا را امروز سامان بده

فردا را امروز سامان بده

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

فردا را امروز سامان بده

Organize Tomorrow Today

(فردا را امروز برنامه بریز)

راه‌های رسیدن به موفقیت از امروزها به فرداها

نویسندگان: دکتر جیسن سلک، تام بارتو، متیو رادی
ترجمه‌ی خلاصه: ایمان امینی
کاری از وب‌سایت www.ilola.ir

کتاب «امروز برای فردا برنامه بریز»، محصول سال ۲۰۱۵، راهنمایی است برای رسیدن به موفقیت در مسیر حرفه‌ای و همچنین زندگی روزمره‌ی شما. در این خلاصه، اطلاعاتٍ باارزشی در خصوص نحوه‌ی تحصیل ابزارهای لازم و استفاده از آن‌ها، برای آزادسازی قدرت ذهنی شما، افزایش اعتماد به نفس، و رسیدن به پربازده‌ترین نسخه از شما، آورده شده است.

چه کسانی بایستی این کتابچه را بخوانند؟

  • هنرمندان و افراد خلاقی که می‌خواهند بهره‌وری‌شان افزایش پیدا کند،
  • ورزشکارانی که می‌خواهند عادت‌های جدید و البته خوب بسازند،
  • دانش‌آموزان و افراد حرفه‌ای که می‌خواهند سخنوران بهتری در اجتماع باشند.

چه کسی این کتاب را نوشته است؟

این کتاب سه نویسنده دارد:

  • دکتر جیسن سلک، مدیر آموزش ذهنی در تیم بیس‌بال سنت لوئیس کاردینالز در ایالت متحده است. او همچنین نویسنده‌ی کتاب ده دقیقه تا چغر شدن است.
  • تام بارتو، یک مشاور مالی‌ست که سابق بر این یک مربی موفق بسکتبال نیز بوده است. او برنامه‌ی ویژه و حرفه‌ای آموزشی برای مشاوران در ادوارد جونز طراحی کرده است.
  • متیو رادی، شریک در تالیف بیش از ۲۰ کتاب در سرفصل‌های مختلف شامل گلف، تجارت و سفر بوده است.

این کتاب، از کتاب‌های محبوبی‌ست که توانسته نمره‌ی ۴/۵ از ۵ را در وب‌سایت goodreads از آن خود کند.

یک تغییر در یک زمان

برای تغییر زندگی و بهبود آن، تنها یک عادت را در آنِ واحد تغییر دهید.

چه چیزِ افرادی که پله‌های نردبان موفقیت را دو تا یکی طی می‌کنند خاص و منحصر به فرد است؟ آیا استعداد ویژه‌ای دارند؟ آیا با ویژگی‌های منحصر به فردی زاییده شده‌اند؟

نه. افراد موفقیت از تمام قشرهای جامعه با تجربیات متفاوت‌اند. آن‌ها معمولا یک شبه ره صد ساله را نرفته‌اند. ولی یک چیز مشترک در بین تمام آن‌ها وجود دارد و آن چیزی نیست غیر از عادت‌های خوب!

حالا سوال اینجاست که عادت‌های خوب و مختص افراد موفق کدام‌اند؟ چطور می‌توان این عادت‌ها را ساخت؟ در این خلاصه ما به هشت روشی که می‌توانید ذهن خود را برای بهتر شدن، تمرین و آموزش دهید، اشاره خواهیم کرد. حتی تمرکز بر روی یک و فقط یک عادت خوب و درست، می‌تواند جهش بزرگی در جهت رسیدن به یک نسخه‌ی متمرکزتر و پربازده‌تر از شما، باشد.

در این خلاصه خواهید فهمید که:

  • چرا غیرمعمول بودن، بهتر از همرنگ جماعت بودن است؛
  • چرا چندوظیفگی (multitasking) فقط یک حس کاذب و اشتباه از بهره‌وریِ بالا را در شما ایجاد می‌کند؛
  • و چطور ساخت یک آیین، به شما برای تبدیل رفتارها و کردارهای خوبتان به عادت همیشگی کمک می‌کند.

تمرکز  روی یک هدف

اگر نتایج مثبت می‌خواهید، تمرکز بر روی بیش از یک هدف، راه درستی نیست.

تا به حال احساس کرده‌اید که نیاز به تغییر مثبتی در جنبه‌ای از جنبه‌های زندگی‌تان دارید؟ شاید همین الان هم یک لیست از چیزهای کوچکی که بایستی برای بهبود زندگی تغییر دهید، در جایی یادداشت کرده باشید. ولی آیا می‌دانستید که درست کردن یک لیست بزرگ از این تغییرات، کار موثر و پربازده‌ای نیست؟

چرا؟ در اصل ذهنِ هوشیار ما تنها قادر به پردازش پنج تا نُه مفهوم در لحظه است. به این پدیده «ظرفیت کانال» می‌گوییم و توسط روان‌شناسی به اسم میلر در سال ۱۹۵۶ شناخته شد.

مهم نیست که در حال خواندن چه چیزی یا انجام چه کاری‌ باشید، حافظه‌ی کاری تنها قادر به ذخیره‌ی مقدار معینی از داده‌ها در یک زمان است؛ و این حافظه‌ تنها چیزی‌ست که یک شخص را از این لحظه به لحظه‌ی بعد می‌برد. به عبارتی تمام آن چیزی است که من و شما از دنیای بیرون درک می‌کنیم – چه حل یک مساله ریاضی باشد، چه بحث فلسفی در باب فلان قضیه.

با وجودِ این محدودیت، تلاش برای انجام چند وظیفه به صورت همزمان، می‌تواند منجر به هنگ یا قفل کردن ما شود. این قضیه برای زمانی که بخواهید چندین جنبه از زندگی خود را تغییر دهید نیز صادق است.

از آنجایی که هر وظیفه‌ای که می‌خواهید انجام دهید، داده‌های مربوط به خود را دارد، حافظه‌ی کاری شما، در زمان انجام چندین کار با هم، از اطلاعات سرریز شده، و نمی‌تواند آن‌ها را مدیریت کند. در همین حین اطلاعات مهم به خوبی پردازش نمی‌شوند و احتمالا اشتباهاتی را مرتکب خواهید شد؛ حتی بدتر از آن، ممکن است که نسبت به قضایا کاملا توانایی و هوشیاری خود را از دست بدهید. برای مقایسه، بد نیست یک کامپیوتری که به خاطر باز کردن برنامه‌های زیاد، هنگ کرده را در نظر بگیرید.

نویسنده‌ی کتاب در جایی به این دو راهی که افراد زیادی درگیرش می‌شوند اشاره می‌کند؛ مردم، زمانی‌که تلاش می‌کنند دو یا سه قسمت از زندگی خود را در یک بازه زمانی واحد، تغییر دهند، با مشکل مواجه می‌شوند. ولی همان‌ها زمانی که تمرکز خود را بر روی تغییر تنها یک جنبه‌ی زندگی می‌گذارند، با نتایج خارق‌العاده‌ای روبرو خواهند شد.

در نتیجه بهترین راه برای بهبود زندگی و گرفتن نتایج مثبت، تعهد به تغییر تنها یک جنبه از زندگی در آنِ واحد است.

ذهن شما مانند یک شلنگ آب پرفشار و پرقدرت است. با تقسیم و انشعاب گرفتن از آن، قدرتش را نابود نکنید…

وظایف و کارهایتان را اولویت‌بندی کنید

سامان‌دهی کارهای فردا کلید رسیدن به مدیریت و کارایی بهتر است.

افراد در زمان‌هایی که دیوانه‌وار به این طرف و آن طرف – برای انجام کارها، یکی پس از دیگری – می‌دوند، پربازده به نظر می‌رسند. درست وقتی در حال انجام چندین کار در آن واحدند، همین حس در آن‌ها تداعی می‌شود. ولی این نوع رفتار، فقط نشانگر این موضوع است که مدیریت زمان را بلد نیستند.

راز داشتن یک فردای پربازده، ساماندهی کارها در امروز است.

سامان‌دهی موثر یعنی اولویت‌بندی وظایف با ساختن یک لیست از «سه کاری که بیشترین اهمیت را برای شما دارند». اما تعیین زمان‌بندی برای تکمیل این وظایف نیز اهمیت ویژه‌ای دارد.

سپس از سه وظیفه‌ای که قرار است انجام دهید، یکی که بایستی در همان روز انجام شود را انتخاب کنید؛ آن یکی که از بقیه مهم‌تر است؛ که زمانش رسیده و حتما بایستی به آن رسیدگی شود.

به علاوه با تمرکز بر روی تنها سه هدف، شما اعتماد به نفس کافی برای به سرانجام رساندن آن‌ها را پیدا خواهید کرد.

سه موضوع مهم را در حین نوشتن لیست خود در نظر بگیرید:

۱) یک پروژه‌ی بزرگ و پیچیده را در قالب یک آیتم در لیست خود ننویسید. در عوض پروژه را به وظایف کوچک‌تر بشکنید و در قالب کارهای قابل انجام با افق روشن، در لیست یادداشتشان کنید.

۲) اولویت‌بندی و همچنین زمان‌بندی‌تان را با کیاست انجام دهید. کارِ مهمِ فردا را از لیست انتخاب کنید و سپس مطمئن شوید که زمان کافی برای به پایان رساندن آن وظیفه را خواهید داشت. به مورد یک برگردید، بایستی که لیست شما شامل کارهایی شود که قابل انجام در زمان مشخص‌شده باشند. مثلا بعد از ناهار تا بعد از ظهر، زمان مناسبی برای انجام کارها به صورت متمرکز است.

۳) بنویسید. به ذهن‌تان بسنده نکنید و نقشه‌هایتان را بر روی کاغذ بنویسید. عملِ نوشتن، قسمت‌هایی از مغز به اسم «دستگاه فعال‌ساز شبکه‌ای یا RAS» را فعال می‌کند. این مناطق به مانند یک فیلتر عمل کرده و اطلاعات مهم را در صف جلویی ذهن‌تان ردیف می‌کنند تا در مواقع لازم سهل الوصول باشند.

خب، با کارهای اولویت‌بندی شده، و نقشه‌ی نوشته شده بر روی کاغذ، وقت آن رسیده که به شکار فردا بروید!

…پرمشغله‌بودن، هدر دادن وقت است: هدف، پربازده و کارا بودن است.

بهره‌وری بیشتر

زمانی که در اختیار دارید را با تعیین و ساخت هدف‌های مشخص، به زمان پربازده تبدیل کنید.

تا به حال شده که به لیست کارهای‌تان نگاه کنید و با خودتان بگویید که «ای کاش، شبانه‌روز بیشتر از ۲۴ ساعت بود»؟ در اینجا ما به چهار نکته‌ی اساسی برای حداکثر بهره‌وری از زمان اشاره خواهیم کرد:

نکته شماره ۱: با منتظر شدن، وقت خودتان را هدر ندهید.

شاید فکر کنید که زمانِ منتظر شدن، پشت در مطب دکتر، یا قبل از یک جلسه‌ی کاری یا هر قرار ملاقات دیگری، زمان مهم و با ارزشی نیست؛ ولی همین زمان‌های کوتاه می‌تواند به ساعت‌های مفید شما، مقدار قابل ملاحظه‌ای را اضافه کند. پس به جای اینکه شست‌های دستتان را دور هم بگردانید، یا مرتب اعلان‌های فیس‌بوک را بررسی کنید، بهتر است که به یک کار ارزشمند از نظر بهره‌وری بپردازید. مثلا پاسخ دادن به یک ایمیل کاری یا پر کردن یک فرم. به همین سادگی.

نکته شماره ۲: از تکنیک «بپرس و قطعه‌کن» برای اجتناب از به‌تعویق‌انداختن‌کارها استفاده کنید.

احتمالا در لیست خود، کاری را دارید که به خاطر حجم زیادش، حتی می‌ترسید به آن نگاه کنید. این تکنیک دقیقا در همینجا به یاری شما می‌آید. اول از همه از خودتان بپرسید که اولین قدم برای شروع کار چیست؟ سپس همان قدم را تکه‌تکه کنید. اکنون به جای کار بزرگ، چند قطعه کار کوچک در جلوی شماست. با کامل کردن این قطعه‌های کوچک، اولین قدم در پیش بردن کار بزرگ را برداشته‌اید. اکنون نوبت پرسیدنِ دوباره‌ی سوال است. قدم دوم چیست؟

با تقسیم کارها به بخش‌های کوچک، شما قدم به قدم به سمت تکمیل پروژه‌های بزرگ خواهید رفت. پروژه‌هایی که اگر قدمی به عقب بردارید و کل آن را یک جا ببینید، شما را خواهند ترساند. استمرار در برداشتن همین قدم‌های کوچک، شما را به جایی می‌رساند که می‌بینید به راحتی از پس کارهای بزرگ نیز برآمده‌اید.

نکته‌ی شماره ۳: ساعت خود را تنظیم کنید.

برای خودتان یک چالش طراحی کنید. به این صورت که زمان مشخصی را برای انجام یک وظیفه‌ی کوچک تعیین کنید. زمانِ پایان یا دِدلاینِ این وظیفه‌ی کوچک، شما را به انجام کار وا خواهد داشت. در کل، در زمان‌های پایانیِ وقتِ تعیین‌شده در خصوص هر پروژه‌ای شما بازدهیِ بالاتری خواهید داشت. به این صورت با استفاده از چالش فوق، بهره‌وری‌تان را بالا خواهید برد.

نکته‌ی شماره ۴: یک ساختار که هدف مشخص و از قبل تعیین‌شده‌ای دارد، برای ملاقات‌های خود طراحی کنید.

ملاقات‌های بدون ساختار و بی‌هدف، تنها زمان شما را هدر خواهند داد. افراد فقط از موضوعی به موضوع دیگری می‌پرند و در نهایت بر روی جزئیات کم‌اهمیت مانور می‌دهند. با تعیین خط و مسیر برای ملاقات پیشِ رو، بهره‌وری از آن زمان را بالا ببرید.

یک گردهمایی بایستی با بیان واضح اهداف و نقشه کلی برای رسیدن به دستاوردها آغاز شود. هر کسی که پا به این دیدار دور همی می‌گذارد باید در خصوص موضوع بحث اطلاعات کافی، و آگاهی لازم را داشته باشد تا زمان برای توضیح واضحاتِ یک ملاقات تلف نشود. بحث در هر گردهمایی بایستی با تمرکز بر روی اهداف و نحوه‌ی رسیدن به آن‌ها سپری شود. در پایان هم چند دقیقه به شنیدن سوالات و پیشنهادات اختصاص داده شود.

با دقت به این نکات شما می‌توانید از ثانیه به ثانیه وقتِ کاری خود به بهترین شکل ممکن بهره ببرید.

ساختن رسم برای زندگی تازه

ساخت یک رسم برای انجام کارها در جهت دستیابی به اهداف جدید زندگی لازم است. این کار شما را ترغیب به دوری از به تعویق‌انداختن کارها و چسبیدن به رفتارهای مثبت می‌کند.

بسیاری از افراد در وقت تحویل سال جدید برای خودشان اهدافی را برای آن سال تعیین می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند که عادت‌های بد را از بین ببرند، یا ورزش کنند و به تناسب اندام برسند. متاسفانه برگشت به عادت‌ها یا رفتارها بد بعد از چند هفته‌ی کوتاه یک وضعیت رایج در بین همه ماست.

ولی چطور می‌توانیم به نقشه‌ای که کشیده‌ایم پایبند باشیم و عادت‌های جدید و بهتر بسازیم؟ با ساخت رسم مذهب‌گونه برای عادتی که قرار است بسازیم!

ساخت یک رسم به این معنی است که شما کاری را در یک زمان مشخص، هر روز و مطلقا هر روز انجام دهید. اگر می‌خواهید که بیشتر به باشگاه بروید، رسم‌گونه‌اش کنید؛ به این معنی که زمان مشخصی مثل ۱۰ صبح را تعیین کنید؛ می‌توانید از آلارم موبایل خود به این منظور استفاده کنید. سپس خودتان را مقید به انجام آن در هر روز بدانید. بهانه‌ها را کنار بگذارید و با خود بگویید که این کار رسم و واجب است. به این صورت شما احتمال به تعویق‌انداختن آن کار را پایین‌تر می‌آورید.

اگر برای خودتان ارزش قائل باشید، به کسی، حتی خودتان، اجازه نمی‌دهید که زمان از قبل رزرو شده‌تان را برای اهداف دیگری از شما بگیرد.

اما چنانچه هنوز شک دارید که امکان عقب‌انداختن کارها وجود دارد، با خودتان تکرار کنید که تغییر عادت‌ها با گذر زمان ساده‌تر و آسان‌تر می‌شود. شاید هفته‌ی اول باشگاه سخت باشد، ولی اگر به آن به صورت یک رسم نگاه کنید، کم‌کم برای‌تان راحت‌تر خواهد شد.

به محضی که سعی در تغییر یک عادت می‌کنید، احتمالا تلویزیونی که ساعت ده به تماشای برنامه‌اش می‌نشستید بسیار جذاب‌تر می‌نماید و احساس می‌کنید که بهتر است امروز را بیخیال عادت جدید شوید و از فردا شروع کنید. زمانی که این اتفاق افتاد به این وسوسه – با علم به اینکه از پیش می‌دانستید تلویزیون دقیقا در این زمان جذاب‌تر می‌شود – پاسخ ندهید. به خودتان بگویید که در مسیری برای زندگی بهتر قدم برمی‌دارید، هرچند اکنون به نظر می‌رسد که انتخاب خوبی نیست.

در این مراحل اولیه زندگی کمی با شما سرشاخ می‌شود و لازم است که خودتان را – حداقل از نظر ذهنی – آماده کرده باشید؛ با این حال به مرور و با انجام رسم‌گونه‌ی عادت جدید، انجام آن راحت‌تر و راحت‌تر می‌شود. فقط فراموش نکنید که جا نزنید.

برای پرورش روحیه‌ی جنگندگی با شرایط، از خودتان دو سال بپرسید: اگر من به عهدم پایبند بمانم و از این شرایط سربلند بیرون بیایم چه حسی را تجربه خواهم کرد؟ اگر شکست بخورم چه حسی را تجربه می‌کنم؟ این سوال‌ها به شما کمک می‌کند تا احساسات مرتبط با انگیزه برای چسبیدن به اهدافتان را تحریک کنید.

در نهایت چشمان خود را ببندید و به تغییرات دراز مدتی که این عادت جدید در زندگی‌تان به وجود می‌آورد فکر کنید.

چشمانتان را ببندید و خودتان را در آینده تصور کنید: بدنی سالم‌تر دارید، بسیار پربازده‌تر هستید و اعتماد به نفس بهتری پیدا کرده‌اید. با تکنیک تصویرسازیِ اهداف و رسیدن به آن‌ها در ذهن، خودتان را برای واقعی کردن آن‌ها ترغیب می‌کنید.

هر کسی با به کارگیری این روش‌های ساده می‌تواند نسبت به ساخت عادت‌های جدید یا تغییر در سبک زندگی متعهد باقی بماند. تا زمانی که این تغییرات خودشان پایه و طبیعت زندگی شما شوند.

خودسنجی چقدر موثر است؟

خودسنجی یا خودآزمایی عبارت است از بررسی عملکرد، رفتار و کردار خودتان. خودآزمایی تا زمانی که شما بر روی پروسه و روند پیشروی تمرکز کرده‌اید موثر است. اگر تمرکز شما تنها بر روی نتایج کارتان باشد، این خودآزمایی شما را به جایی نخواهد رساند.

تا به حال شده که در خصوص شروع یک کار ترس و تردید داشته باشید؛ ترس از اینکه پایین‌تر از حد انتظار خودتان باشید یا اشتباه کنید؟ اگر اینگونه است، احتمالا شما یک کمال‌گرا هستید و همین موضوع سبب اختلال در خودآزمایی شما می‌شود.

زمانی که یک کمال‌گرا به سنجش خود می‌پردازد، احتمالا بر روی مشکلات و کمبودها تمرکز می‌کند. به عبارتی به جای اینکه نگاه کلی به کیفیتِ کارِ انجام شده داشته باشد، تنها بر روی نقص‌ها ریز می‌شود.

با قرار دادن سنجه‌ی خودسنجی در بالاترین استاندارد ممکن، دائم خودتان را ناامید می‌کنید. یا شما در رسیدن به آن استاندارد ناکام می‌مانید و سرخورده می‌شوید، یا انتظارات را برآورده می‌کنید ولی هیچ بازخوردی مثبت و پاداشی بابت دستیابی به آن‌ها و کار خوبتان دریافت نمی‌کنید؛ در اصل برای خودتان اعتبار قائل نمی‌شوید.

این حالت به بازخورد مثبت منجر می‌شود، که در آن استرس و کمبود اعتماد به نفس یکدیگر را تغذیه کرده و تشدید می‌شوند.

بهتر است وقتی کارها را به خوبی انجام دادید، از خودتان سپاس‌گزار باشید! حرفِ مربی افسانه‌ای بسکتبال جان وودن را در گوش خود فرو کنید: «موفق‌ترین انسان‌ها همان کسانی هستند که به خودشان در زمان مقتضی اعتبار می‌دهند»؛ به عبارتی برای خود ارزش قائل‌اند.

همچنین مهم است که بر روی پروسه و مسیری که به سمت هدف طی می‌کنید تمرکز کنید. به این معنی که دائم چشم به هدف – که مطمئنا در ابتدای مسیر بسیار دور از دسترس به نظر می‌رسد – نداشته باشید. این کار انگیزه‌ی شما را نابود می‌کند.

با تمرکز و توجه صِرف به دستاوردهای مورد نظر در آینده، شما چیز زیادی برای چگونگی انجام کارها دستگیرتان نخواهد شد، در عوض هدفِ به ظاهر دور از دسترس، انگیزه‌ی شما را نابود خواهد کرد. وقتی بر روی مسیر تمرکز می‌کنید، بهترین راه‌کارها برای رسیدن به اهداف را پیدا خواهید کرد؛ همچنین بهبودهایی که لازم است به جهتِ حرکت خود دهید را بهتر خواهید یافت.

یک دفترچه برای پیگیری و یادداشتِ کارهای موفقیت‌آمیز یا حتی خاطرات روزانه تهیه کنید. این یادداشت به شما کمک می‌کند تا روند کارها را به خوبی بررسی کرده و مسیر خود به سمت هدف را بهبود بخشید.

بایستی که جواب سه سوال را به خود بدهید: چه کاری را امروز به خوبی انجام دادم؟ یک وجه یا بخش از کاری که می‌توانم برای فردا بهبود ببخشم چیست؟ آیا چیزی هست که می‌توانم به روش متفاوتی انجام دهم؟ در جریان پاسخ به این سوالات، شما بر روی رفتارهای خود در جهت رسیدن به هدف تمرکز کرده و آن‌ها را تنظیم می‌کنید.

چشم به رفتارهایی که به موفق‌شدن شما کمک می‌کند داشته باشید؛ آن‌ها مسیر درست را برای پیشرفت به شما نشان خواهند داد.

رسیدن به موفقیت و ارجمندی، با توسل به انجام‌ها کارهایی که دیگران نمی‌توانند یا نمی‌خواهند انجام دهند، به دست می‌آید.

نگاه شما به خودتان

نحوه‌ی فکر و صحبت کردن شما با خودتان در ساخت آن چیزی که شما را به سمت موفقیت یا شکست هدایت می‌کند مهم است.

آیا تا به حال شده که با خودتان در خصوص انجام کاری صحبت کنید؟ شاید بخواهید که درخواستی برای یک شغل جدید یا ارتقاء بدهید ولی با خودتان می‌اندیشید که «چرا خودم رو اذیت کنم وقتی قرار نیست اتفاقی بیفته و ارتقاء بگیرم؟ می‌دونم آخرش تموم امیدها و آرزوهام نابود می‌شن.» این نوع نگاه، یک عادت بدی است که بایستی تغییر کند.

نحوه‌ی صحبت کردن شما با خودتان، تاثیر مستقیمی روی اعتماد به نفس‌تان خواهد گذاشت. در طی زمان ما آن چیزی که به خودمان می‌گوییم را باور می‌کنیم. می‌توانید خودتان را متقاعد کنید که شکست خواهید خورد و منفی‌بافی کنید، یا می‌توانید اعتماد به نفس‌تان را با ترغیب خودتان بهبود ببخشید و در نهایت شانس موفقیت را افزایش دهید.

حتی اگر در مواجه با یک چالش، پر از شک و شبهه هستید، اگر دائم از افکار مثبت تغذیه کنید، در نهایت اعتماد به نفس لازم برای مواجه با آن و توفیق در آن زمینه را پیدا خواهید کرد.

به خاطر داشته باشید، شما حتی قدم اول در مواجه با یک چالش را برنخواهید داشت، اگر و فقط اگر این باور را داشته باشید که «موفق نخواهم شد!»

مثل یک مربی به قضیه نگاه کنید. زمانی را در نظر بگیرید که یک تیم قرار است به مصاف حریف سرسختی برود. وظیفه‌ی مربی این است که روحیه‌ی تیم را با پیام‌های مثبت ارتقاء دهد و انگیزه‌ی لازم برای مبارزه را ایجاد کند. بدون امید، هیچکس حتی به خودش زحمت امتحان کردن را هم نمی‌دهد.

یک رویه‌ی مهم دیگر، اندیشیدنِ بیش از اندازه است که بایستی سرکوب شود. خودتان را با تفکر افراطی در باب چیزی زمین‌گیر نکنید!

تفکر افراطی، در ذهن شما، مشکلات را به موانع غیرقابل حل بدل می‌کند. این موضوع در نهایت می‌تواند شما را فلج کرده و از پیشروی‌تان جلوگیری کند. مغز شما هورمون‌های استرس را ترشح کرده و در نهایت تحت فشار قرار می‌گیرد و هوش ابتکاری خود را از دست می‌دهید. نتیجه‌ی کار این است که فرد با تفکر افراطی، به جای حل مساله در نهایت صورت آن را پاک می‌کند و تمام؛ البته با آن همه هورمون استرس حق هم دارند. مراقب باشید در این دور معیوبِ فکر افراطی، گرفتار نشوید.

تمرکز بر روی نقاط منفی، به مانند کود دادن به علف‌های هرز باغچه‌تان است.

یک راه بسیار بهتر برای دستیابی به اهداف، نزدیک شدن به مسائل با آرامش است. به جای تمرکز روی مشکلات، به راه‌حل‌ها فکر کنید. هر چیزی که در گنجه دارید را بیرون بکشید تا به کمک آن ابزارها مسأله را حل کنید. به جای اینکه با نگاه به مشکلات فلج شوید، قدم به قدم، با افکار مثبت، به سمت پیدا کردن یک راه‌حل تدریجی برای آن‌ها بروید. آرامش به جای تمرکزِ صرف بر روی مشکلات می‌تواند به شما در پیدا کردن راه‌حل کمک کند.

سخنرانی

با نوشتن سخنرانی‌های متفکرانه، تمرین کرده و پیام خود را با آرامش منتقل کنید

احتمالا شما از سخنرانی در مقابل یک گروه بزرگ خوشتان نمی‌آید. ولی هر انسان حرفه‌ای می‌تواند نحوه‌ی اجرای یک سخنرانیِ خوب را یاد بگیرید. در این بخش به کلیدهایی که به شما در این زمینه کمک می‌کند اشاره خواهیم کرد.

دو بخش مهم در یک اجرای خوب وجود دارد: آمادگی و تمرین.

زمانی که در حال آماده کردن یک سخنرانی هستید، بایستی به این نکته که مخاطب بایستی در انتها حرفِ اصلی مطلب را بگیرد، توجه کنید. در بخش‌های قبل گفتیم که مغز تنها از پس پردازش مقدار خاص و محدودی از اطلاعات برمی‌آید. با توجه به این مساله، لازم است که سخنرانیِ شما دارای ساختار منظم و قدرتمندی باشد تا مخاطب را به دنبال خود بکِشد.

هر عنصری که حواس شنونده را پرت کند یا مفهوم پیام شما را مخدوش کند، کنار بگذارید. برای اینکار، کل ارائه‌ی خودتان را بر روی کاغذ یا یک برنامه‌ی کامپیوتری بنویسید. به پنج دقیقه‌ی ابتدایی و انتهایی آن نگاه ویژه‌ای بیندازید. در نهایت هرگونه جزئیاتی که زائد است را دور بریزید.

وقتی ارائه‌ی شما قوی و سامان‌مند شد می‌توانید آن را برای یک مخاطب اجرا کنید.

اگر عصبی و مضطرب هستید، ممکن است که نمایش بدی را اجرا کنید و به لباس یا موهایتان در وسط اجرا ور بروید. این واکنش‌ها در حین اضطراب طبیعی است. مثلا من در کودکی بند کاپشنم را در دهانم می‌کردم و می‌جویدم.

قبل از اینکه بر روی استیج بروید، با خودتان بگویید که آماده هستید و با تکرار سخنرانی برای خودتان، اعتماد به نفستان را افزایش دهید. بایستی بتوانید که کل ارائه را از بر و بدون نگاه کردن به کاغذ یا تبلت، به صورت روان اجرا کنید.

پیش از سخنرانی، روزانه زمانی را به تمرین ذهنی برای سخنرانی اختصاص دهید – حتی زمانی که در حال خوردن ناهار یا صبحانه هستید با خودتان بخش‌هایی از آن را تکرار کنید.

در حین سخنرانی آرام صحبت کرده و توقف‌هایی را بعد از هر نکته‌ی مهم در دستور کار خود قرار دهید. افرادی که با آرامش صحبت می‌کنند و قدم‌های حساب‌شده‌ای به سمت هر مبحث برمی‌دارند، نسبت به افرادی که با عجله حرف می‌زنند با اعتماد به نفس‌تر به نظر می‌آیند. توقف‌ها نیز در سخنرانی مهم هستند. با اعمال توقف‌های به‌جا، زمان لازم را برای درک بهتر مطلب به مخاطب خود خواهید داد.

در طرف دیگر اگر قرار است یک صحبت یک-به-یک داشته باشید، دو نکته را در نظر بگیرید:

اول، اینکه تُن صدای خود را آرام و دوستانه نگه دارید. این کار به شخص دیگر اجازه می‌دهد تا در آرامش به صحبت‌های شما گوش داده و در نهایت، پیام شما را بهتر دریافت کند.

دوم، به شخص دیگر فرصت ابراز تفکراتش را بدهید و با دقت به حرف‌هایی که می‌زند گوش فرا دهید. اگر شما آرام صحبت کنید و توقف‌های مکرر داشته باشید، به شریکتان اجازه‌ی پاسخ دادن را خواهید داد؛ این کار او را درگیر صحبت کرده و در نهایت پیام شما را بهتر دریافت خواهد کرد.

معمولی در برابر غیرمعمولی

معمولی بودن مانعی برای رسیدن به بزرگی خواهد بود؛ در پی غیرمعمولی‌بودن باشید!

چرا همه از معمولی بودن فراری هستند؟ می‌توانید یک هنرمند، نویسنده یا دانشمند را فردی عادی به حساب بیاورید؟

افراد معمولی ویژگی‌هایی دارند – بخوانید ویروس‌هایی دارند – که آن‌ها را از رسیدن به اهدافشان باز می‌دارد. ولی افراد غیرمعمولی نسبت به این ویروس‌ها ایمن هستند و اجازه نمی‌دهند که ایشان را از رسیدن به موفقیت‌های شخصی باز دارد.

ویروس اصلی که افراد معمولی را زمین‌گیر کرده عقب‌انداختن‌کارها است.

افراد معمولی می‌ترسند که اهداف جاه‌طلبانه را دنبال کنند. آن‌ها نگران شکست‌هایی هستند که هنوز فرا نرسیده‌اند. برای افراد معمولی پیدا کردن بهانه برای عقب‌انداختنِ شروع کار ساده است. لباس‌ها کثیف است، آشپزخانه به هم ریخته و این جور بهانه‌ها از معمول‌ترینشان است.

ولی افراد غیرمعمولی به دنبال بهانه‌ها نیستند. آن‌ها به دنبال راهی برای دور زدن مانع‌ها هستند. اگر سگی یک دفترچه یاداشت را بخورد، فرد غیرمعمولی برگه‌های باقیمانده را منگنه و آن را سر هم کرده و کارش را به این بهانه به عقب نمی‌اندازد. افراد غیرمعمولی سرنوشت خودشان را در دستانشان گرفته و باور دارند که تنها آن‌ها هستند که می‌توانند اهدافشان را به دست بیاورند.

ویروس ثانویه‌ای وجود دارد که با عقب‌انداختن در رابطه است. این ویروس تمرکز بر روی چیزهایی است که از کنترل شما خارج هستند.

افراد معمولی گاهی به جای تمرکز بر روی مواردی که می‌توانند تحت تسلط خود بگیرد، وسواس‌گونه به چیزهایی می‌پردازند که از حیطه‌ی قدرتشان خارج است و می‌خواهند هر جور که شده آن‌ها را سامان دهند. هوای بیرون خیلی سرد است و سگ همسایه واق‌واق می‌کند و کافی‌شاپ قیمت‌هایش را بالا برده از این جمله موارد هستند. افراد معمولی با تمرکز بر روی این نگرانی‌ها، خودشان را از بهبود جنبه‌های دیگر زندگی دور می‌کنند. چرا که روی موانعی تمرکز می‌کنند که تحت کنترلشان نیست.

برای افراد غیرمعمولی این نگرانی‌ها تلف کردن وقت و انرژی است. به جای آن، ایشان بر روی مواردی که می‌توانند کنترل کنند و جنبه‌هایی از زندگی که می‌توانند بهبود ببخشند تمرکز می‌کنند.

اگر بخواهیم مثل افراد غیرمعمولی رفتار کنیم بایستی چه کارهایی انجام دهیم؟ نقشه‌ی گام‌به‌گامی از کارها و چگونگی انجامشان طراحی کنید؛ کارهایی که به بهبود زندگی شما کمک می‌کند. همچنین لیستی از کارهایی که تحت کنترل شما هستند و کارهایی که تحت کنترل شما نیستند تهیه کرده تا بی‌جهت وقت خود را صرف بخش دوم این لیست نکنید.

معمولی بودن خوب و پذیرفته است. ولی اگر قرار است کارهای بزرگی انجام دهید، بهتر است که کمی غیرمعمولی باشید.

سخن آخر

اگر شما می‌خواهید که موفق باشید، بایستی بدانید که چطور ذهن و زبان خود را کنترل کنید. بایستی که مثبت به خودتان و آینده نگاه کنید. همیشه روی حل مسأله به جای تمرکز بر روی خود مشکل تمرکز کنید. حتی اگر در حال سپری کردن بهترین روزها و موفق‌ترین ساعات زندگی خود هستید هیچوقت مسیری که شما را به این قله رساند را از خاطر نبرید.

یک توصیه‌ی عملی:

یک آیین و رسم برای ارزیابی خودتان بسازید تا بتوانید تصویر بزرگ را برای برداشتن قدم‌های رو به جلو بهتر ببینید.

البته در نظر داشته باشید که در ارزیابی وسواس به خرج ندهید و روی افکار منفی تمرکز نکنید. بار بعدی که روز بدی را در اداره پشت سر گذاشتید، و احساس کردید که عزت نفستان رو به افول است، بر روی کار اشتباهی که انجام دادید، تمرکز نکنید. برعکس کارهای درست و خوبی که انجام داده‌اید را روی کاغذ یادداشت کنید. این ارزیابی‌های مثبت به‌سرعت اعتماد به نفس را به شما بازمی‌گرداند و شما را برای عملکرد بهتر در فردا ترغیب و مهیا می‌کند.

تمرینات ذهنی برای کاهش اضطراب مفید هستند. ابتدا ذهتان را با کنترل تنفس آرام کنید. هوا را به آرامی و در پنج ثانیه به ریه‌ها بفرستید، دو ثانیه نگه دارید و به آرامی در شش ثانیه آن را خارج کنید. حالا سرود شخصی که به منظور انگیزه‌دادن به خودتان نوشته بودید را با خود تکرار کنید؛ ننوشته‌اید؟ بعد از پایان کتاب یکی برای خودتان بنویسید. به عنوان مثال «من قوی و باهوش و با اعتماد به نفس هستم و همه چیز درست می‌شود،» سپس ۶۰ ثانیه به تصویرسازی چیزی که از آن می‌ترسید بپردازید. تصور کنید که چه چیزهایی قرار است ببینید و چه احساسی خواهید داشت و چه عکس‌العمل یا حرفی در مقابل خواهید زد. دوباره سرود شخصی را با خودتان تکرار کنید. حالا به روش قبل چند بار هوا را وارد ریه‌ها کرده و خارج کنید.

با خرید این مقاله، از طریق باکس زیر، به صفحه‌ی دانلود مقالات ویژه ایلولا هدایت خواهید شد. با یک خرید از ایلولا در کنار دانلود نسخه Epub و نسخه PDF این مقاله، دسترسی دائمی به صفحه‌ی دانلود مقالات ویژه خواهید داشت.

8 دیدگاه

  1. سلام

    لینک دانلود داخل خود پست هست. این خدمت شما

    ****

    در ضمن خیلی ممنون که کتاب رو خریدید.

  2. سلام

    میخواستم بپرسم از چه برنامه‌ایی برای ساخت این فایل epub استفاده کردید؟

    • سلام
      برنامه Sigil. البته نیاز به دونستن html و css دارید تا بتونید چینش متن رو درست کنید.

    • سلام. بابت تاخیر در پاسخگویی عذرخواهی می‌کنم. من کامنت‌ها رو باز گذاشته بودم و نمی‌دونم چرا کامنت شما به صورت خودکار تایید نشده بود. اتفاقی دیدم کامننتون رو. فایل رو تا چند دقیقه‌ی دیگه براتون می‌فرستم.

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد