
میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
این نوشته پر است از قضاوت و نظرهای شخصی من در خصوص باب شدن آمیزشهای جنسی یک شبه در آن طرف دنیا است که احتمالا به زودی پایش به اینجا هم باز خواهد شد.
شاید برنامه Tinder را بشناسید. یک شبکهی اجتماعی که خوشبختانه هنوز در ایران جایی ندارد ولی متأسفانه با سرعتِ گسترش این مدل برنامهها به زودی پای آن به اینجا هم باز خواهد شد. ولی چطور کار میکند؟ ابتدا ثبتنام میکنید، سپس آن را به فیسبوک وصل میکنید، در نهایت چند عکس از فیسبوکتان انتخاب میکنید و یک خلاصه از خودتان مینویسید و تمام. حالا برنامه به شما عکسهای دیگران را نمایش میدهد، همانطور که عکسهای بقیه پیش چشم شما ظاهر میشود. اگر عکسی را بپسندید، آن را به سمت راست و اگر نپسندید به سمت چپ میکشید. حالا اگر کسی که شما عکسش را به سمت راست کشیدهاید، عکس شما را ببیند و به سمت راست بکشد، برنامه میگوید که جفت شما پیدا شد و یک اتاق گپ برای جفتتان مهیا میکند تا با هم حرف بزنید.
البته اگر فکر میکنید که کارکرد برنامه به این سادگی است و در پس پرده هزاران خط کد نوشته نشده که تشخیص دهد چه مدل پروفایلهایی را میپسندید، باید بگویم که احتمالا اشتباه میکنید.
بعد از اینکه گفتگو ادامه پیدا کرد چه میشود؟ معمولا یک رابطه موقت بر پایهی آمیزش جنسی شکل میگیرد. بسیاری از آنها تنها برای یک بار یا یک شب است.
مشکلش چیست؟ یکییکی بگویم.
۱) آمیزش جنسی، یکی از آسیبپذیرترین حالتهای یک انسان است به همین خاطر لازم است که به طرف مقابلمان اعتماد کنیم تا از نظر احساسی بتوانیم شدت و خلسهی آن را هضم کنیم و در نهایت از آن رابطه رضایت داشته باشیم. Tinder یک نمود بیرونی از اتفاقی است که جامعهی مدرن در حال رخ دادن است: ماشینی کردن آدمها. انگار دیگر احساسی در کار نیست. صرفا برای خوشگذرانیهای لحظهای، تن و مهمتر از آن، روحمان را در اختیار کسی قرار میدهیم که تنها چند عکس از او دیدهایم و بر اساس آنها انتخابش کردهایم. دیوید دستنو در کتاب «واقعیت در باب اعتماد» در خصوص به خطا رفتن انسان برای اعتماد کردن برپایهی عکسها و آواتارها هشدار داده است. یک عالمه نشانه ظریف را که ناخودآگاه تشخیص میدهیم، در این عکس از دست میدهیم.
ولی مگر قرار است او را نبینیم؟ میبینیم ولی وقتی که رابطه شکل گرفته است. بله، ممکن است که وقتی او را دیدیم بگوییم «نه،» ولی در عمل یک قدم در این رابطه جلو آمدهایم و خودمان را در معرض کسی قرار دادهایم که نمیشناسیم و این قدم با وجود اینکه شاید ته دلمان راضی نباشد، به خاطر ذات این مدل رابطهها احتمالا به سرعت به آمیزش جنسی ختم میشود (در اینجا نوشتهای در خصوص یک ورزشکاری که مواد فروش شد را بخوانید). نهایتش میگوییم همین یک بار است. ولی همین یک بارها آرام آرام روحمان را زخمی میکند و ما را از احساس تهی و بندهی لذتهای لحظهای خواهد کرد.
به نظر من آمیزش جنسی یکی از حساسترین لحظههای زندگی یک شخص است. اگر این لحظهها را با هر کس و ناکسی شریک شویم، و صرفا به لذت جسمی آن بسنده کنیم، کمکم خودمان را از احساس بینهایت عمیق و عزیزی که در پس یک آمیزش با شخص درست است محروم میکنیم. یک لذت عمیق را که روزها ما را سرشار خواهد کرد، به هیجاناتی ناپایدار میفروشیم که احتمالا بعد از ارضاء شدن چیزی غیر از حس پشیمانی و انزجار برایمان باقی نمیگذارد.
۲) شاید بگویید که آزادی یعنی همین؛ یعنی داشتن حق انتخاب؛ خودم میتوانم بخواهم یا نخواهم. حق با شماست و من مخالف داشتن حق انتخاب نیستم، اما اگر این انتخاب واقعا انتخاب خودتان باشد و نه حاصل فریبکاری یک برنامه و انسانهایی که از آن استفاده میکنند. اجازه دهید مثالی بزنم.
هم سن و سالهای خود را میبینید که دائم در مهمانیها خوشگذرانی میکنند. بعد از مهمانی نیز برای شما لافهای بزرگی میزنند و از کارهای هیجانی که کردهاند میگویند. شاید حتی دود سیگار هم به صورتشان نخورده باشد، ولی از مخدرهایی میگویند که در آن مهمانی مصرف میشد و آنها هم مصرف کردند و «چه حالی داد!»
گفتن این صحبتها را، چه خالیبندی باشد چه واقعیت، نوعی افتخار میدانند؛ یعنی این موارد در حال تبدیل شدن به ارزش در جامعهی ماست. کمکم بذر اینکه «شاید از دنیا عقب باشم» را در دل شما میکارند. پای شما هم کمکم به این مهمانیها باز میشود. انگار همه مواد مصرف میکنند. حرفهایی مثل اینها در ذهنتان چرخ میزند: «نکنه بگن چقدر بچه ننهس که میترسه بکشه» یا «یه بار به جایی نمیخوره، بذار منم امتحان کنم که بگم منم کشیدم تا حالا» یا «منم هیجانش رو امتحان کنم.»
فکر میکنیم که ما در حال تصمیم گرفتن بر اساس آزادی اراده هستیم، ولی تنها تحت تاثیر دیگران در حال تن دادن به چیزی هستیم که میدانیم خطرناک است. به عبارتی انتخاب، انتخاب ما نیست، بلکه از جانب دیگران به ما دیکته شده است. بعد از چند بار استفاده، معتادشان میشویم و دیگر این آزادی انتخاب حتی در حد آن توهم اولیه هم از بین میرود و در عمل بندهی آن مخدر میشویم. حتی با ترک، وسوسهاش تا ابد با ما باقی خواهد ماند.
برنامههایی مثل Tinder یا Instagram یا بقیه رسانههای اجتماعی نیز همین طور است. اول میبینیم که همه دارند استفاده میکنند بعد با خود فکر میکنیم که آزادانه در حال انتخاب کردن هستیم، ولی چیزی نمیگذرد که وابسته و معتاد آنها میشویم. ارزش یک شرکتْ – با وجود اینکه به شما سرویس رایگان میدهد – بیدلیل چند میلیارد دلار نمیشود. شما کالای مصرفی آن شرکت هستید و خبر ندارید و آنها، درست مثل قاچاقچی مواد مخدر، هر کاری میکنند که سودشان بیشتر و بیشتر شود. تا به حال چند نفر را دیدهاید که کوچکترین فرصتی را برای باز کردن قفل موبایل از دست نمیدهند؟ حتی یک لحظه پشت چراغ قرمز! اعتیاد اینها از خط قرمز هم رد کرده است.
۳) گری چاپمن در فصل نُه کتاب «چیزهایی که کاش قبل از ازدواج میدانستم» میگوید «در فرهنگ امروزهی باز از نظر جنسی، بسیاری درگیر رابطههای جنسی پیش از ازدواج میشوند. نظر مشترک این است که تجربه آمیزش جنسی قبل از ازدواج شما را بهتر برای ازدواج آماده میکند. تمام تحقیقات چیز دیگری را نشان میدهند. در حقیقت آمار طلاق در بین آنهایی که تجربه آمیزش جنسی پیش از ازدواج داشتهاند، دو برابر کسانی است که تجربهی مرتبط نداشتهاند.» ولی با خود میگوییم که «ازدواج؟ کی دیگه ازدواج میکنه آخه؟ برو بابا!»
ازدواج اصلا چرا وجود دارد؟ آیا دو انسان مرض دارند که به یکدیگر تعهد بدهند، وقتی که میتوانند آزادانه زندگی کنند؟ «هر بار با کسی که میپسندند باشند دیگه!»
اگر بخواهم چیزی را توصیه کنم آن این است که قدرت چیزهایی که سالهای درازی در جوامع انسانی باب بوده را دست کم نگیرید. هرچقدر هم به صورت منطقی دلیلتراشی کنید که «دیگه دورهاش گذشته» باید بدانید چیزی در درون این سنتها هست که آنها را زنده نگه داشته و ما از آنها خبر نداریم. موضوع ازدواج هم تا حدودی همین است. اگر روی مزیتهای ثابت شدهی تشکیل یک رابطهی بلندمدت با یک فرد قابل اعتماد چشم ببندیم، باز هم چیزهایی در پشت پرده و پس ذهن، در تایید ازدواج، میگذرد که ما هنوز از آنها خبر نداریم. مزایای روانی، اقتصادی، اجتماعی ازدواج آنقدر زیاد بوده که از گذر هزاران سال گذشته و همچنان به قوت خود باقی است.
۴) اما برویم به سراغ عکسها و اسنپچت. اسنپچت را حتما میشناسید. عکسهای شما را تبدیل به صورتکهایی میکند که دوستداشتنیتر به نظر میرسد. قشنگ است؟ باحال است؟ کلی تحقیق روانشناسی در پس پردهی آن جا خوش کرده تا شما را با آن فریب دهد. ولی چطوری؟ صورت گرد و چشمهای درشتی که اسنپچت از شما میسازد، طبق تحقیقات روانشناسی حس قابل اعتماد بودن را در طرف مقابل به وجود میآورد. چطور؟ حس شما به بچههای کوچک چیست؟ صادق و رو راست هستند و قابل اعتماد. عکس من و شما و دیگران هم در اسنپچت همین ساختار را به خود میگیرد. صورتها کمی گردتر و چشمها درشتتر میشود. فریب میخوریم، در ناخودآگاه به صاحب عکس اعتماد میکنیم، صاحب عکس را مورد مناسبی برای بیان آسیبپذیریهایمان میبینم و این رشته ادامه پیدا میکند که یه رابطهی احساسی با او برقرار میکنیم. حتی در ذهن خودمان.
مغز ما هم تمایل به تایید باورهایش دارد. همین میشود که با دیدن آن شخص در واقعیت، چیزی از اعتمادمان به او کم نمیشود چون خودمان را قانع میکنیم که او، شخص قابل اعتمادی است. در نهایت وارد رابطه با کسی میشویم که با فریب وارد ذهنمان شده بود.
انسان ماشین نیست، انسان مخلوطی از جسم و روان است. احساسات ما با ارزش است. اگر ما را با هیجانات و لذتهای لحظهای بمباران کنند، مجالی برای احساسات پایدار و بلندمدتمان نخواهد ماند. مانند معتادی که اسیر مخدر میشود و بعد از مدت کوتاهی انگار که روح از بدنش پر کشیده است، ما هم آرام آرام با احساسات و ارزشهای عزیزمان خداحافظی میکنیم و چیزی جز یک جسم بیروح برایمان نخواهد ماند.
لذتهای لحظهای، هیجانها و بازیگوشیها همیشه چیز بدی نیست، اگر منبع و منشاء درستی داشته باشند. برای خودتان ارزشها و اصولی داشته باشید و سعی کنید از آنها تبعیت کنید. تنها به همین روش بعد از گذر زمان احساس میکنید که به وجودتان چیزی اضافه شده است. خودتان را با انسانها و منابع درست محاصره کنید. افرادی که با فریبِ تکنیکهای برنامههای مختلف، معتمد به نظر میرسند، با احتمال زیادی روحتان را زخمی میکنند. از برنامهها و رسانههای به ظاهر بیخطر ولی در باطن فریبنده دوری کنید. نهایتِ مخدرهای مرئی و نامرئی، بازیگوشیهای خطرناکی که با روح و احساس آدمی سر و کار دارند و این جور موارد، کرخت شدن و بیاحساس شدن ماست.
***
ممنونم بابت کامنت بیمحتوا و سراسر فحاشی شما. یه جورایی خندهم میگیره از خوندنشون و البته کممایهگیشون.
این پست مال چند سال پیش هست و نمیدونم که هنوز برنامه تیندر به سبک و سیاق سابقش هست یا نه، ولی کلیات نوشته هنوز که هنوزه به نظر بنده درسته.
و یه موضوع دیگه اینکه نوشتههای من صرفا بر اساس تجربیات من نیست. شما واقعا فکر کردید که تمام این بحثهایی که اینجا توی این وبسایت میشه رو شخصا تجربه و آزمایش کردم؟ دیگه اینقدر هم سخت نیست فهمیدنش.
نوشتههای اینجا بیشتر بر اساس تجربیات افراد قابل اعتماد به ظن من، و مطالعات علمی که بررسی و تایید شدهاند هست. سپس مثل قطعههای پازل کنار هم چیده میشن، و تبدیل به نوع نگاه من به قضیه از زاویهی دید من میشن. به همین سادگی.
سلام دیدگاهتون خیلی جالب بود به نظر شما محیط اپ برای پیدا کردن دوست ساده فراهم هست؟
سلام. مدت زیادی از نوشتن این مقاله میگذره، و من اصلا تماسی با برنامه و تغییراتش (چه در رابط، چه در نحوه استفاده کاربران) نداشتم. به همین خاطر جواب سوالتون رو نمیدونم.
ممنون از این مقاله ی مفید . ای کاش قبل از استفاده از اون برنامه ی بدبخت کننده ، این شانس رو داشتم که اول مقاله ی شما رو بخونم.واثعا من بیچاره شدم بخاطر اعتمادی که کردم…. ای کاش اون موقع میدونستم.به راحتی تمام به طرف مقابل دروغ میگن برای اینکه جایگاه و جذابیت بالاتری ارائه بدن.راه صمیمیت علاقه و اعتماد رو براحتی باز میکنن و وقتی سوءاستفاده شون رو کردن.دیگه به هیچ وجه ادامه نمیدن.و حتی قبلش قول میدن که قصد و هدف موقت ندارن اما در اصل نقشه ی خودشون رو عملی میکن.
خواهش میکنم. دنیا همونجور که امروز امنتر از هر روز دیگهای هست (نسبت به تاریخ بشر) از یه طرف جای بسیار خطرناکی هم شده و راهها برای افراد سواستفادهگر بیشتر و بازتر شده.
ببین عزیزم اینایی که من میگم
معنیش این نیست که حتما حتما باید همین کار رو انجام داد
این چیز هایی که من گفتم یه جور راهنما هست یعنی بهتره اینکارو انجام داد
منظور اصلی من این بود حالا اینکه میگن تا سن 25 سالگی نباید ازدواج کرد
معنیش این نیست تا 25 سالگی وارد رابطه نشیم که یه وقت ازدواج نکنیم
اخه مگه همچین چیزی میشه
ماها انسانیم . چه زن و چه مرد همه ما نیاز عاطفی و جنسی و …. داریم
حالا بعضیا هستن خیلی ببخشید بلا نسبت شما شل مغز هستن
از نظرشون دخترا نباید به جنس مخالف سلام هم حتی بکنن چون خدای نکرده عفتشون پای مال میشه :/
به قول شما اکثر این چیزایی که گفتم مربوط به حریم شخصیه
حالا من یا روانشناسا کی باشن که بیان برای زندگی شخصی مردم تصمیم بگیرن
هرکی مسئول زندگی خودشه
مثلا دوست من نقی میخواد هر شب با یکی بخوابه
خب بخوابه اصلا به من چه ربطی داره
شایدم اصلا هیچ آسیب روانی هم نبینه با اینکار چون به قول شما اینا همشون یه جور احتمال هستن
من هم خیلی آدم دیدم که تو 30 سالگی تازه برای اولین بار وارد رابطه میشن و خیلی هم موفق هستن
استثنا هم بسیار زیاده
شما دکتر هلاکویی رو میشناسی ؟
راستی تو اون جمله من اشتباهی نوشتم
اصلش این هست :
نکه از شریک زندگیمون انتظار داشته باشیم قبل از ما هیچ رابطه و هیچ رابطه جنسی ندشته باشه بیماریه
و کسی که مثلا تا سن 25 سالگی دو بار تاحالا رابطه داشته خیلی شخص بهتریه تا کسی که تا 25 سالگی هیچ رابطه ای نداشته
ببینید، الان خود این ادعای درشتیه. کسی که تا سن ۲۵ سالگی دو بار تا حالا رابطه داشته باشه روی چه حسابی از شخصی که رابطه نداشته بهتره؟
من آدمهایی دیدم که توی رابطه اول اونقدر پخته و خوب عمل میکنند که رابطهی ابدیشون میشه و آدمهایی دیدم که بعد از ده تا رابطه همون خریتهایی رو میکنند که همیشه میکردند. اینها کجا قرار میگیرند؟
من خودم آتئیست هستم ولی برعکس اکثر آتئیست ها اصلا به کلمه آزادی اعتقاد ندارم
و کلمه آزادی در اکثر موارد انسان رو به نابودی میکشونه
مگر اینکه این آزادی در چهارچوب اخلاق و منطق و قانون ( نه هر قانونی ) باشه
در رابطه با اون مسئله هم که شما فرمودین شخصیه قبول دارم
چون خیلی از عرزشی ها یا مسلمون های تعصبی ( البته اکثرشون هم اسلام ساختگی دارن و اسلام واقعی اصلا این چیزا نیستش )
میبینیم که زندگیشون با این چیزایی که علم روانشناسی میگه نمیخونه
و میبینیم که بعضیاشون هم زندگی موفقی دارن
خب به هر حال دنیا ما دنیای تفاوت هاست نه دنیا خوب و بد
دنیا ما نه گلستانی هستش که بعضی از گل هاش خار دارن
نه خارستانی هستش که بعضی از خارهاش گل دارن
به هر حال بر عکس اون تصورات شما من بسیار از شما درس یاد میگیرم و هرگز قصد همچین جسارتی هم نداشتم که شما رو مثلا بخوام تخریب بکنم و از این که شخص دانایی مثل شمارو پیدا کردم بسیار خوشحالم
اگر احساس میکنین این متنو نمیتونید منتشر کنید . اصلا ایرادی نداره
اگر دوست دارید یا جواب ندید یا بهم ایمیل بزنید
نه امیر جان من هیچ مشکلی با انتقاد ندارم. برای همین هم تنظیمات وبسایت رو روی حالتی گذاشتم که نظرها اگه حاوی لینک نباشه، به صورت خودکار تایید بشه. من نمیترسم که نقد بشم یا حرفهام زیر سوال بره. اگه اینجوری القا کردم، متاسفم. شما راحت راحت باشید.
راجع به اون پاسخ هایی که به سوالات من دادید
فرمودید : کم کم دارم به این فکر میکنم که رفتید بالای کوه و با دو تا لوح و ده فرمان برگشتید روی زمین
بابا جان . بزرگوار کلا شما اشتباه متوجه شدید
این ها حرف های من نیستش . حرف های بزرگترین روانشناس ایرانی و بعضی از روانشناسای خارجی هستش
نمیدونم چرا سوتفاهم شده
همش شما فکر میکنید من دارم مثلا با شما کل کل میکنم و میخوام بزرگی خودمو نشون بدم
نه والا من دارم فقط حرف های اون هارو نقل و قول میکنم تا بیشتر با دیدگاه شما آشنا بشم و ازتون بیشتر یاد بگیرم
کامنت های من فقط برای به چالش کشوندن بقیه و درس گرفتن من از شما و جواب گرفتن سوالاتم و اینکه بیشتر با دیدگاه شما آشنا بشم
و هیچ قصد دیگه ای ندارم
اما قبول دارم بعضی از این جمله هایی که نوشتم مربوط به نظر شخصی آدماست ولی بعضیاش نه فقط به گفته بعضی از روانشناسا که تایید شده و فقط مربوط به یه روانشناس نیست و نظر شخصی نیستش
مثلا مربوط به رابطه های جنسی یه شبه . واقعا این دیگه نظر شخصی نیست و هرکس این راه رو ادامه بده واقعا زندگیش نابود میشه
یا ازدواج زیر 25 سال به گفته خیلی از روانشناسا اشتباهه و خوب نیست ولی این مورد 100% نیستش ولی میگن که بهتره بالای 25 باشه
( ازدواج با رابطه فرق داره )
ببینید امیر جان من اون حرف رو بیدلیل نزدم. موسی رفت بالای کوه و گفت این حرفهای خداست. دیگه اونجا کسی اجازه نداشت بگه که این حرف از کجا اومده و دلیلش چیه و کجاست.
ادعاهایی که میکنید و میگید که از روانشناسهای ایرانی هست خیلی بولد و دُرُشته و باید براش سند ارائه کنید. از طرفی خیلی کلیه. همون روانشناسها هم برای چنین ادعاهایی باید مدارک موثق ارائه کنند. من منتظر هستم که برای هر کدومش سندش رو بیارید تا من واکاوی کنم ببینم اون روانشناس روی چه حسابی این حرفها رو زده. اگه مدرک داره و مدل بهتری رو ارائه میکنه، من هم قبول خواهم کرد.
همجنسگرایی یه تمایل هستش که طرف به جنس موافق خودش داره
میتونه تیپ شخصیت خودش هم مثل جنس مخالف خودش باشه و میتونه هم مثل جنس موافق خودش باشه
اما همجنس باز ها آدم های بیماری هستن که هم با جنس مخالف خودشون وارد رابطه میشن هم با جنس موافق
و تمابل اصلیشون هم با جنس مخالف هستش امااگر امکان رابطه جنسی با جنس موافق هم براشون پیش بیاد انجام میدن
البته یه وقت با bisexual اشتباه نگیرین . این دو با هم خیلی متفاوتن
باز همجنس باز ها بهترن و قابل تحمل ترن
ولی افراد bisexual دیگه واقعا حضورشون برای جامعه خطرناکه :/
اینجا چند تا نکته هست امیر جان. اول اینکه من با معنایی که از کلمهی همجنسگرا و همجنسباز در میاری موافق نیستم.
شاید شما دارید به اشتباه پای ترنسها رو به قضیه باز میکنی که بحث تیپ شخصیت رو پیش کشیدی. ولی به نظر من یکمی تحقیقات در این زمینه رو گسترش بده و سعی کن بیطرفتر به قضیه نگاه کنی. البته منم نسبت به این قضیه اطلاعاتم خیلی محدوده ولی خب اظهار نظری هم در خصوصش نمیکنم (حداقل وقتی پام رو به وادیای میذارم که خیلی شک دارم به حرفهایی که میزنم)
اینکه میگی افراد بایسکشوال حضورشون خطرناکه، رو من قبول ندارم. کی و بر چه اساسی گفته؟ همین الان مطالعاتی داره صورت میگیره که مدل گرایش جنسی رو نه یه موضوع فیکس و ثابت معرفی میکنه، بلکه اون رو سیال میدونه و بعضیهاش ادعا میکنند که اصلا شخصی که کاملا دگرجنسگرا باشه وجود نداره (یعنی انتهای یک طرف بردار). یه گشتی توی گوگل بزنید همه چیز دستتون میاد.
من خودم رو همیشه هتروسکشوال میدونستم و میدونم و دوست دارم که اطرافم هم آدمهایی مثل خودم باشند (یعنی متمایل به این طرف بردار) ولی من کی باشم که بخوام اونها و گرایششون رو بد یا خوب بدونم. به هر حال چیزیه که هستند. خوش آمد من از اونها یه چیزیه و حق و حقوقشون یه چیز دیگه. مثلا من از خورش قیمه خوشم نمیاد، نمیتونم بگم که خورش قیمه بده و هیشکی نخوره که. نه، هر کی دوست داره بخوره، من دوست ندارم.
نه اتفاقا تو شهری که من توش زندگی میکنم خیلی ادعا دارن و میگن با فرهنگ ترین و روشن فکر ترین و اصیل ترین مردم ایران هستن
ولی چندین مورد تو شهر ما اتفاق افتاد قتل ناموسی و خیلی خیلی تجاوز تو شهر ما اتفاق افتاده و هنوزم میوفته
و نمونه اش رو هم حتی تو خانواده های همسایه و دوستای خودم هم دیدم
که تعصبی روی جنس مذکر خانواده ندارن با هرکی میره و میاد اصلا براشون مهم نیست
ولی روی جنس مونث به شدت وحشتناک دارن در حدی که بنده خدا نمیتونه حتی تا دم در خونه بره تنها
در حالی که اشتباهی و باید هردو فرزند چه پسر و دختر هردو تا 18 سالگی باید کامل کنترل بشن و بعد از اون هم تا حدودی
ولی تو این مورد یاد سکانس اول فیلم تابو میوفتم
حالا نمیدونم دیدین یا خیر ولی واقعا مثل فیلم pk که درد جهان رو میگه
فیلم تابو هم درد کشور مارو میگه مثل فیلم فروشنده ولی بسیار واضح تر
امیدوارم که وضع شهر شما هم از این نظر بهتر بشه.
در خصوص تعصب روی جنس مونث، اینها همهش جنبهی فرهنگی نداره بلکه به نظر من جنبهی بیولوژیکی هم داره. گاهی فرهنگ باعث میشه که اون جنبهی زیستیش کماهمیتتر جلوه کنه و گاهی مثل شهر شما پررنگتر میشه.
اما چطور؟ اون کسی که بچه رو حمل میکنه و احتمالا، اگه پدر متواری بشه، باید بچه رو بزرگ کنه، جنس مونثه. به عبارتی، جنس مونث توی رابطهی جنسی اگه شریک قابل اعتمادی پیدا نکنه، ضرر بزرگی میکنه. به نوشتهی «آیا زن و مرد میتوانند فقط دوست باشند» هم دقت کنید همین روند رو میبینید. مردها معمولا از هر فرصتی میخوان استفاده کنند تا ژنشون رو منتقل کنند، چرا که برای اونها این انتقال دردسر زیادی نداره و حاملگی و احتمالا دردسرهای بزرگ کردن بچه معمولا با جنس مونثه. اینه که مردها ذهنشون به سمت و سویی میره که خانمها معمولا نمیره و با اصالتتر رفتار میکنند.
به همین خاطر، مغز خانمها جوری سیمپیچی شده که به دنبال شریکی قابل اعتماد بگردند که وقت بارداری و بعدش، حمایتشون کنه. اینجاست که موضوعی که برای مردها حساسیت زیادی نداره و ناخودآگاهانه میخوان که اون ژن رو منتقل کنند، برای خانمها به انتخابی خطیر بدل میشه وگرنه ژن خودشون احتمالا تلف میشه (به این خاطر که حمایت نمیشه). ژن جنس مونث از کجا میاد؟ به چه کسی نزدیکتره؟ به خونوادهش. این حساسیت رو احتمالا خونواده هم به همین خاطر روی دخترهاشون دارند. چون این ژن، بیشترین تشابه رو با ژن خودشون داره و ناخودآگاهانه میخوان که بقا پیدا کنه. در نتیجه همون حساسیتی که دختر برای انتخاب پارتنر رو داره، احتمالا نزدیکهاشون هم حس میکنند. به همین خاطره که نه فقط پدر یا برادر، که حتی مادر هم به دختر بیشتر سخت میگیره تا به پسر.
اینکه به مرور فرهنگ چقدر تاکید روی این موضوع غریزی کرده و چقدر بزرگش کرده، یا در طرف دیگه مثل یه سری کشورهای غربی، چقدر ضعیفش کرده، بحث جداییه اما ریشهش به نظر من زیستی و ذاتی هست و نمیشه کاریش کرد.
من چند ماه پیش در خصوص موضوع حسادت هم توی کانال ایلولا نوشتم که اینجا براتون میذارم تا فرضیه من در خصوص چرایی حساسیت بیشتر آقایون نسبت به رابطههای قبلی خانمها رو از دید زیستی ببینید:
میخواهم فرضیهبافی کنم. مطمئنا صحبتهای این نوشته، نیاز به آزمایشهای تخصصی برای تایید شدن دارد. تنها میخواهم از دید یک ژن به یک جنبه از مسأله حسادت در رابطه عاطفی بپردازم: تفاوت حسادت مرد و زن روی خط زمانی در رابطههای عاطفی (قبل و بعد از شروع رابطه).
بیایید به دنیای ژنها برویم و قضیه را از دید آنها بررسی کنیم. در این سناریوها ما دو شخصیت اصلی داریم. خانم الف و آقای ایکس.
قضیه مربوط به هزاران سال و فرگشت انسانهاست، پس یک قدم به عقب بردارید و تصویر کلی را ببینید.
خانم الف و آقای ایکس وارد رابطه میشوند. اعتماد بخش اصلی رابطه است، ولی به هر حال سیستم حسادت/ غیرت یا هر چیزی که اسمش را میخواهید بگذارید، فعال میشود. از دید ژنهای خانم الف، بچهی مشترکشان بایستی حمایت آقای ایکس را داشته باشد، در نتیجه خانم الف به رابطههای آقای ایکس حساس میشود. به عبارتی برای ژن خانم الف، در خط زمانی مهم است که آقای ایکس از این به بعد پایبند رابطه باشد و بچهی مشترک احتمالیشان که حاوی ژنهای مشترکشان میشود را بزرگ کند. پس این نوع حسادت/غیرت برای خانم الف بعد از شکلگیری رابطه پررنگ میشود.
حالا از دید ژن آقای ایکس قضیه چطور است؟ اگر خانم الف، قبل از رابطه با آقای ایکس از کس دیگری باردار شده باشد، قضیه تا چند ماه اول مشخص نخواهد شد و بعد از آن هم امکان تشخیص اینکه بچهای که خانم الف حامله شده محصول مشترک خانم الف و آقای ایکس است یا از رابطه قبلیست وجود نخواهد داشت. یعنی برای یک شخص باستانی ممکن نیست. این حالت برای ژن آقای ایکس حکم مرگ را دارد. در حقیقت آقای ایکس در این سناریو از ژنی حمایت میکند و آن را پرورش میدهد که ۱) از خودش نیست، و ۲) ظرفیت آقای ایکس برای پرورش ژن خودش را از او میگیرد. این مورد طی هزاران سال میتواند باعث انقراض ژن آقای ایکس شود.
از آنجاییکه احتمالا ساعت طبیعت نیازی به عملکرد دقیق ندارد (در این مورد) که آقای ایکس را فقط نسبت به رابطههای چند ماه قبل خانم الف حساس کند، و به صرفهتر است که کلا سیستم را، بدون این جزییات، روشن کند، آقای ایکس نسبت به رابطههای قبلی شریک عاطفیاش کلا حساس خواهد شد. یعنی برای آقای ایکس، روی خط زمانی، نه فقط رابطههای خانم الف بعد از رابطهشان، که رابطههای قبلیِ خانم الف هم حساسیتزا خواهد بود و حسادتش را برمیانگیزاند.
این مدل حسادتها، به رابطههای قبلی برای خانم الف هم وجود دارد، ولی دلایلش هم برای خانم الف و هم برای آقای ایکس صادق خواهد بود. مثلا این را در نظر بگیرید: حسادت کنیم که نکند شریک عاطفیمان به سراغ شریک قبلیاش برود، پس اگر پیش از من رابطهای نداشته باشد، یک احتمال که میتواند رابطهی فعلی را خراب کند کمتر میشود. این برای هم خانم و هم آقا صادق است. موردی که من به آن اشاره کردم، روی خط زمانی، مختص آقایان است چرا که حمل کنندهی بچهها، خانمها هستند و امکان ندارد که بچهای که در شکم دارند مال خودشان نباشد.
و اما به فرضیه برگردیم. احتمالا برای آقایان، رابطههای قبلی خانمها اهمیت بیشتری دارد و نسبت به آنها غیرتی میشوند و حسادت میکنند هرچند از نظر منطقی اصلا آنها در زندگی آن خانم نبودهاند که بخواهند غیرتی شوند اما به هر حال سیستمی که طبیعت روی ذهنشان نصب کرده، باعث میشود که لاجرم حسادت کنند. یعنی چه بخواهند چه نخواهند این حس سراغشان میآید، حتی اگر به طور منطقی با خودشان کلنجار روند که نباید حساس شوند.
فکر کنم اگر این فرضیه آزمایش شود، و به شرکتکنندگان اطمینان داده شود که اطلاعاتشان محفوظ است و حتی آزمایش کننده هم خبر از هویتشان ندارد که قضاوتشان کند، نتایج جالبی را شاهد خواهیم بود. البته پیش نیاز این است که شرکتکنندگان حداقل یک رابطهی عاطفی قوی را داشته باشند (یا پشت سر گذاشته باشند) تا براساس دو دو تا چهارتا جواب پس ندهند و آن چیزی که «احساس» میکنند/میکردند را بازگو کنند.
آره میدونم غیرت معنی اصلیش میشه حسادت
ولی چون تو خیلی از زمینه ها از این کلمه استفاده میکنن
مثلا اینکه یه جنگجو یا بازیکن فوتبال قوی رو باغیرت میگن ( البته 100% اشتباهه باید به جاش بگن با شرف یا نیرومند یا قوی و ….. )
( البته باز بعضیا کلمه تعصب رو استفاده میکنن باز اون درست تره )
100% اون بازیکن یا جنگجو یا رزمنده حس حسادتی در وجودش نیست بیشتر حس حمایت هستش
در ضمن این استدلال هم برای من نبوده که کلمه غیرت یعنی شرف و حمایت و حسادت
ببینید امیر جان، کلمات قراره که مفاهیمی رو به ما منتقل کنند ولی متاسفانه در این زمینه خیلی ناقص عمل میکنند برای همین لازمه که یه مرجع داشته باشیم تا به وسیلهی اون به اتفاق نظری در خصوص معنای یک واژه برسیم. اگه قرار باشه اون مرجع مثلا برای فارسی زبانها دهخدا باشه، غیرت رو مترادف حسد معنی کرده. اگه قرار باشه شما یا کس دیگهای غیرت رو چیز دیگهای معنی کنه، اینجا ما باید اول به اتفاق نظر برسیم بعد در خصوص جزئیاتش بحث کنیم.
نمیدونم شما اطلاع دارید یا نه
ولی اخیرا تو اغلب سایت ها و فضای مجازی و به خصوص روانشناسا خیلی این موضوع تیندر رو جدی گرفتن و دقیقا اکثرا حرف شما رو میزنن
البته بعضیا هم خیلی زیادش کردن که میگن به زودی تیندر کل جهان رو خراب میکنه و اثرش از بمب هسته ای هم بدتر خواهد بود
ولی من از وقتی که گفته های روانشناسا رو دیدم واقعا فهمیدم ما مو میبینیم و شما پیچش مو
واقعا از همه جلوتری شما :))
ولی سالم ترین استفاده رو از نظر من ایرانیا دارن ازش میکنن
اکثرا ایرانیا فقط برای دوستیابی های ساده و ملاقات های ساده میزارن
در صورتی که تو اکثر جاهای دیگه دقیقا فقط ازش استفاده جنسی میکنن
حالا دلیل اصلیش رو نمیدونم چرا تو ایران انقدر داره سالم استفاده میشه ولی امیدوارم همینطوری بمونه
راستی شما حرف از هیچنز زدید . هیچنز واقعا آنچنان آدم جالبی نیستش
در مقابلش ریچارد داوکینز واقعا آدم باسوادی هستش و واقعا از علم بیولوژی خیلی میفهمه نسبت به بقیه
خیلی خوب میشه ازش در اینجا مقاله بذارید
مخصوصا درباره فرگشت
بازم جای شکرش باقیه که ایرانیها استفاده درست ازش میکنند با این حال اصلا بهش خوشبین نیستم. البته خدا رو شکر من که توی اطرافیانم هیچکسی رو ندیدم که داشته باشه.
درخصوص هیچنزِ خدا بیامرز هم من دوستش داشتم. راستش به نظر آدم با سواد و در عین حال تیزی بود. اونقدر سریع و به جا پاسخ میداد که آدم حظ میکرد. دهنش هم خیلی گرم بود. خلاصه که من ازش خوشم میومد.
داوکینز زیستشناس خیلی باسوادی هست و از این نظر خیلی قبولش دارم، اما در خصوص بحثهای فلسفی که در خصوص دین میکنه، زیاد کلامش به دلم نمینشینه. نظر شخصیه. با اینکه داوکینز رو هم دوستش دارم و شاید بیشتر از بقیه ازش یاد گرفتم، ولی یکمی زیادهروی میکنه. مثلا یه مستند داره به اسم ریشهی تمام شر و تهش میخواد همهی شرهای جهان رو به اون ربط بده. وارد جزئیاتش نمیشم ولی با این رویهی داوکینز موافق نیستم.
از این نظر، با دنیل دنت بیشتر حال میکنم. احترام خیلی زیادی برای این پیرِ باسواد قائلم و حرفهاش رو میپسندم و قبول دارم. خیلی پخته اظهار نظر میکنه و دیدش به دین هم خیلی افراطی نیست. حداقل تا جایی که من میدونم.
این وسط یه نفر دیگه از چهار سوار میمونه که اونم سم هریسه. سم هریس به نظر من یه فیلسوف قَدَره و اگه قرار باشه مناظرهای با دیندارها باشه، هیشکی مثل سم نمیتونه همه رو کیش و مات کنه. قشنگ انگار شطرنج بازی میکنه. اونم با اطمینان و دقت خیلی بالا. بین اینها فکر کنم سم هریس مستحق داشتن تاج پادشاهیه با وجود اینکه احساس خاصی بهش ندارم ولی نمیتونم کتمان کنم که موجهترین آتئیستی هست که دیدم.
بازم هر موقع که به کمک نیاز داشتید بهم اطلاع بدید
من هر کمکی که از دستم بر میاد انجام میدم 3>
نه عزیز من اصلا حرفی از درآمد نزدم
اون افراد هم انقدری در میارن که اصلا به فکر درآمد نیستن
اون استادی که ازشون حرف میزنم خودشون آموزشگاه موسیقی داره
ولی گفتم این پیشنهاد رو بدم حداقل برای دوبله
من چندتا دوبلور حرفه ای سراغ دارم واقعا صداشون خیلی عالیه
گفتم شاید بخوای برای پادکست ها یا فایل های صوتی استفاده کنی
امیر جان بازم ممنونم
همه این چیزهایی که میفرمایی نیاز به مدیریت داره و من واقعا در توانم نیست.
راستی اینم یادم رفت بهتون بگم
اگر خواستین من خیلی از دوستان عزیزم میتونن شما رو در این راه کمک کنن
دوبلور و دانشجوی روانشناسی و مهندس کامپیوتر و کارشناس موسیقی
اگر قبول کنید واقعا خیلی خوب میشه
سلام مجدد امیر جان
ممنونم از نظر لطفی که به من داری. اتفاقا یه زمانی من خودم درخواست داده بودم که دوستانی که تمایل دارند، بیان تا با هم این وبسایت رو گسترش بدیم تا هم سکویی بشه برای کسایی که حرفی برای گفتن دارند و هم مکان امنی برای خوانندههایی که پی مطالب باکیفیت و موثق میگردند.
متاسفانه استقبال نشد، و الان من خیلی گرفتارتر از اونی هستم که بتونم به پر و بال دادن به ایلولا فکر کنم.
از طرفی، درآمد ایلولا، در حد تامین سرویسدهندههایی مثل هاست و امثالهمه و منفعت مالی هم برای این دوستان متخصص نمیتونه داشته باشه.
ولی به شخصه واقعا هیچ وقت فلسفه ذهنی یه پورن استار رو نمیفهمم
به قول بعضیا فاز این افراد چیه ؟ :/
خیلیاشون هم ادعا میکنن که بیمار روانی نیستن
پول هم که به اندازه کافی دارن
پس دیگه برای چی اینکارو ول نمیکنن ؟
آدم جلوی دوربین خجالت میکشه حرف بزنه یا غذا بخوره
بعد این افراد آمیزش جنسی انجام میدن
اکثر این افراد نهیلیست نیستن ؟ :/
سلام امیر جان.
من شبها تا نیمه شب سر کار هستم و بعدش به اتفاق مادرم یه فیلم میبینم و بعد میخوابم. توی طول روز از اول صبح تا بعد از ظهر هم فقط چند بار محدود ایمیل رو چک میکنم.
کامنتهاتون رو خوندم و ایشالا به مرور و سر فرصت به هر کدوم که در توانم بود پاسخ میدم. فعلا در خصوص پست عصبانیت، باید براتون بنویسم که امیدوارم فردا صبح بتونم.
در ضمن خیلی به من لطف دارید. بینهایت ازتون ممنون و سپاسگزارم.
یه نفر جلوی دوربین خجالت میکشه و یه نفر نمیکشه. هر کسی طبق اصول خودش اون رو قضاوت میکنه و احتمالا اون پ.ورن استار هم زیاد قضاوت دیگران براش مهم نیست با این حال من کی هستم که بخوام براش تعیین تکلیف کنم یا بخوام برچسب بهش بچسبونم.
حتی اینم بگم واقعا واسه خودم خیلی خنده دار بودش
یه جامعه شناس خیلی بزرگ ایرانی گفته که دیدن فیلم های پورن ایرادی نداره ولی باید از نوع آماتور باشه
واقعا ما داریم به کجا میریم ؟ :/
یه بزرگواری هم مسخرش کرد گفت که اینطوری که شما پیش میرین به زودی پورن کودکان رو هم ازاد میکنین
و در جواب گفت نه کودکان زیر 18 سال هستن و قدرت تصمیم گیری ندارن
کلا خیلی خنده دار و جالب بود
اگه خواستین لینکش رو براتون میفرستم
نه، دستتون درد نکنه. همینقدر آشنایی کفایت میکنه.
در متن بالا منظورم از رابطه سالم platonic love هستش
راجع به مورد پنجم شما هم این رو کامل تر توضیح بدم
رو 13 زن و مرد تحقیق کردن
و به این نتیجه رسیدن که دوستی های گروهی و دوستی های کاملا معمولی هیچ ایرادی نداره
راستی از نظر شما همجنسگرایی بیماریه ؟
همجنس باز ها که بدون شک بیمار هستن
ولی راجه به همجنسگرا ها چطور ؟
میشه لطف کنید و برام همجنسبار و همجنسگرا رو تعریف کنید؟
حالا من از شما یه سوالی دارم ؟
نظر خود شما راجع به این روابط چیه ؟
این متن ها بیشترشون به گفته روانشناسای بزرگ هستش :
– رابطه جنسی یک شبه و بدون عشق کاملا مضر هستش و مثل این میمونه آدم تو سطل آشغال دنبال غذا بگرده
-رابطه جنسی با کسی که باهاش در رابطه هستیم هم خوب نیست ولی
با کسی که مدنظرمون هست برای ازدواج اصلا نباید رابطه جنسی داشته باشیم قبل ازدواج
-قبل 25 سالگی نباید ازدواج کرد ( البته یه قانون کلی هستش وگرنه ممکنه فرد تو 22 سالگی ازدواج بکنه و شرایطش رو هم داشته باشه ایرادی هم نداره ولی شرایط بچه اوردن رو اون روج ندارن )
-اینکه از شریک زندگیمون انتظار داشته باشیم قبل از ما هیچ رابطه و هیچ رابطه جنسی ندشته باشه بیماریه
-داشتن رابطه سالم در چهارچوب اخلاق هیچ ایرادی نداره
چه بسا کسی که مثلا 2 بار رابطه سالم داشته قبل ازدواج در سن 25 سالگی خیلی وضعیتش بهتره تا کسی که هیچ وقت رابطه نداشته تا قبل ازدواجش در 25 سالگی
کلا اصلا اینطوری شناخت بهتری هم راجع به جنس مخالف پیدا میکنیم و نباید توقع داشته باشیم تا قبل 25 سالگی درارو ببندیم و همسر مورد نظر از لپ لپ در بیاد و ازدواج کنیم
– ما نباید دنبال زوج مد نظرمون بگردیم تا پیدا بشه
بلکه باید اتفاق بیفته
-انسان نیاز جنسی و نیاز عاطفی داره
برای نیاز جنسی خودارضایی و نیاز عاطفی داشتن رابطه ایرادی نداره
-نداشتن رابطه خیلی بهتر از داشتن رابطه غلط هستش
این تا اینجا باشه بعدا بازم اضافه میکنم
فقط بی زحمت شما نظرتون راجه به جمله های بالا و نظر خودتون رو بگید بی زحمت
بازم مرسی که انقدر وقت میذارید
اما سوالهای شما: (صحبتهای شما رو داخل نقلقول قرار میدم تا مشخص بشه)
چه مدل روابطی. کامنتها خیلی از غرب به شرق رفت و دقیقا نمیدونم منظورتون چیه.
من شخصا نمیپسندم و دوست ندارم با کسانی رابطه داشته باشم که این مدل روابط را میپسندند. به خودشون مربوطه.
نظر شخصی هر کسیه.
واقعا نمیدونم این فکتها رو از کجا میارید.
میشه اسم بیماریش رو بدونم؟ میخوام بدونم اسم مریضیم چی هست. من دوست دارم کسی رو به عنوان شریک زندگیم انتخاب کنم که رابطه جنسی نداشته باشه. این یه ترجیح شخصیه و فکر نکنم به این راحتی بشه براش قانون تعیین کرد.
کم کم دارم به این فکر میکنم که رفتید بالای کوه و با دو تا لوح و ده فرمان برگشتید روی زمین.
البته حرف شما کاملا درسته که میگین به فرهنگ و جامعه ربط داره
بعضیا معتقدند که جامعه تعیین کننده زندگی مردمش نیست
ولی باید گفت که حقیقت اینه که کاملا تاثیر گذاره
مثلا جامعه ما که انقدر مردمش رو تحدید میکنه
در حدی که نگاه کردن دو جنس مخالف تمایل جنسی به حساب میاد
یا
دست دادن دو جنس مخالف آمیزش به حساب میاد
و مجازات سنگینی داره
آدم واقعا تعجب میکنه از یه کشور روحانی و این قوانین مسخره
یاد اون داستان معروف میوفتم
به یه آمریکایی گفتن دخترت با یه پسر غریبه تو کافی شاپ هستش
گفت به تو چه
به یه سوئدی گفتن دخترت با یه پسر غریبه تو کافی شاپ هستش
گفت به تو چه ؟ / اصلا به من چه ؟
به یه ایرانی اینو گفتن دخترت با یه پسر غریبه تو کافی شاپ هستش
اول اون کسی که خبر رو اورد رو کشت
بعد رفت کافی شاپ اون پسررو کشت
بعد دخترشو کشت
بعد هم خودشو کشت :))
به هر حال امیدوارم این تابو هرچه زودتر شکسته بشه
این داستانها معمولا غلو شده هستند. اگه بخوایم به فرهنگ و مذهب ربطش بدیم والا من با اینکه توی یه محله سنتی/مذهبی از یه شهر سنتی/مذهبی زندگی میکنم هم نمیتونم ارتباط با این داستان برقرار کنم. نمیگم این مدل جنایتها نیست ولی اینجوری نیست که یه «ایرانی» فلان کرد. داستان یه جوری القا میکنه که انگار کُشتن پسر و دخترهایی که با هم هستند یه امر رایج توی این مملکته. والا من که به عمرم توی محیط اطرافم چنین چیزی رو نشنیدم. یه جورایی به ازای یه نفری که این کار رو میکنه، هزار نفر رو میشناسم که این کار رو نمیکنند و سعی میکنند خیلی مسالمتآمیز مساله رو حل کنند.
اینم یادم رفت که بگم
تو کشور ما که واقعا کشور تقسیم بر دو شده : مردونه و زنونه
مخصوصا تو مدارس
دختر ها و پسر ها واقعا تو ارتباط برقرار کردن مشکل دارن
چه برای ازدواج / چه ارتباطات معمولی
بعضیا تا یه جنس مخالف میبینن از خجالت آب میشن , عرق میکنن ,همش میخوان صحنه رو ترک کنن انگار که قراره اون جنس مخالف بخورتشون
و برعکسش بعضیا تا یه جنس مخالف رو میبینن سریع با اون شخص پسر خاله میشن و دیگه اون شخص رو اصلا ول نمیکنن
کلا اینو قبول کنید ما نسبت به کشور های اروپایی خیلی مشکل داریم
البته بگم کشور های اروپایی هم قوانین عجیبی دارن
مثلا تو بعضی از کشور های اروپایی ازدواج فامیلی غیر قانونیه ( البته من موافقم و درستش هم همینه چون از لحاظ ژنتیکی مشکل داره )
حتی تو بعضی از کتاب ها میگن این کارا غیر اخلاقیه
من حقیقتش در این باره نظری ندارم چون توی کشورهای اروپایی هم زندگی نکردم. البته چیزی که توی انیمیشن Inside out دیدم، این نوع خجالت کشیدنها در مواجه با جنس مخالف توی اروپا هم باید وجود داشته باشه.
حسادت کاملا حس مسخریه هستش بین زوجین
و از همه مسخره تر چیزی به اسم غیرت خیلی از دوستان غیرت رو به معنای شرف و حمایت میدونن
غیرت یعنی : شرف + حمایت + ( از همه بیشتر ) حسادت
ای کاش به جای غیرت فقط شرف و حمایت داشته باشن
من به شدت با واژه ناموس و غیرت و ….. مشکل دارم
شاید بعضی از دوستان اون فکری رو که تو ذهنشونه درست باشه ولی اسم اون رو نمیشه غیرت گذاشت
من فکر میکنم هر احساسی، دلیلی داشته که به وجود اومده و حسادت اصلا حس مسخرهای نیست. چیزی که من به اسم غیرت شناختم، همون حس حسادت هست فقط با یه اسم دیگه.
بهتره برای تجزیه کلمات هم از منابع درست کمک بگیریم و صرفا براساس اون چیزی که توی ذهنمون میگذره نظر ندیم. غیرت رو دهخدا دقیقا حسد معنی کرده. این شرف و حمایت از کجا اومده رو نمیدونم.
بله دقیقا کاملا ما برده مواد شیمیایی بدنمون هستیم
این رو کاملا میشه در بیماران ocd دید که وقتی قرص هایی مثل فلووکسامین مصرف میکنن به شدت بعد از یک مدت بدون اینکه کار روان درمانی روشون صورت بگیره کاملا تبدیل به انسان های عادی میشن
البته من موافق دارو درمانی نیستم . فقط مثال زدم 😀
نه اتفاقا راجع به مورد پنجم اینو بگم الان بعضی از دوستان فکر میکنن شما فکرتون حزب اللهی هستش و شبیه اسلام گرایان تندرو فکر میکنین ولی این رو تصحیحش کنم که فرمایشات شما کاملا درسته
دختر و پسر میتونن دوستای خیلی معمولی باشن یا همکلاسی باشن یا همکار باشن و به هم نظر نداشته باشن و مشکلی پیش نیاد
ولی نه تنها من کاملا موافقم که تمام روانشناسای بزرگ دنیا هم میگن که دختر و پسر نمیتونن دوستای صمیمی یا همون best friend باشن بدون اینکه به هم نظر نداشته باشن .
نه اتفاقا راجع به مورد پنجم اینو بگم الان بعضی از دوستان فکر میکنن شما فکرتون حزب اللهی هستش و شبیه اسلام گرایان تندرو فکر میکنین ولی این رو تصحیحش کنم که فرمایشات شما کاملا درسته
دختر و پسر میتونن دوستای خیلی معمولی باشن یا همکلاسی باشن یا همکار باشن و به هم نظر نداشته باشن و مشکلی پیش نیاد
ولی نه تنها من کاملا موافقم که تمام روانشناسای بزرگ دنیا هم میگن که دختر و پسر نمیتونن دوستای صمیمی یا همون best friend باشن بدون اینکه به هم نظر نداشته باشن
من تا حدودی با شما موافقم
ولی این برنامه تیندر واقعا خیلی از برنامه هایی مثل تلگرام و توییتر و اینستاگرام بهتره
چون که اشخاص دائما تو مجازی با هم در ارتباط نیستن و پس از مدت کوتاهی به طور حضوری با هم ملاقات میکنن
من اتفاقا تو این بخش با شما مخالفم . البته خود بنده هیچ آشنایی با این برنامه ندارم
ولی از دوستان شنیدم و در وبسایت ها هم راجع بهش خوندم
این برنامه فقط برای برنامه ریزی و قرار گذاشتن آمیزش جنسی نیستش
و یک برنامه دوست یابی هستش و بستگی به ما داره که چطوری ازش استفاده میکنیم
از نظر من این برنامه به زودی انقلابی تو ایران به وجود میاره
شما خودتون بهتر میدونین تو ایران چه محدودیت هایی وجود داره
این برنامه باعث میشه که این تابو بین دختر ها و پسر ها بشکنه
و دختر ها و پسر ها بهتر و راحت تر باهم ارتباط برقرار کنن
و متوجه بشن که دوستی دو جنس مخالف حتما نباید رابطه جنسی باشه یا به ازدواج ختم بشه
و میشه رابطه انسانی و اخلاقی و دوستانه داشت
و لزوما نباید فقط دختر و پسر با هم ارتباط برقرار کنن
میشه فیلتر هارو برداشت در این برنامه
ولی البته با شما در این مورد موافقم که شخصی که در تیندر باهاش اشنا میشیم
کاملا مورد اعتماد نیست
ولی باور کنید خیلی از افرادی هم که ما تو زندگی واقعیمون با اونا ارتباط داریم هم مورد اعتماد ما نبودن در اولین برخورد ( و شایدم هنوز نیستن 😀 )
ولی میتونیم با افرادی که در تیندر آشنا میشیم اوایل محدود تر رفتار کنیم تا کاملا اون شخص رو بشناسیم چه دختر چه پسر ( اخه خیلیا فکر میکنن فقط دختر ها تو روابط آسیب میبینن و پسرا از سنگ بتن ساخته شدن 😀 )
بازم از نظر من تیندر سالم ترین شبکه اجتماعی هستش
البته به قول شما تلگرام هم اگر محدود استفاده بشه ( فقط برای ارتباط با دوستان دور از دسترس ( برای دوستان نزدیک بهتره فقط حضوری همو ببینیم 😀 ) از بقیه شبکه های اجتماعی سالم تر هستش )
تیندر هرچی هست از توییتر – یوتیوب و اپارات که فقط باعث شلوغی و پرکردن الکی مغز ما میشن و فقط مارو به حاشیه میکشونن و مطالب علمی و مفید توشون بسیار کم هستش
خیلی بهتره
بازم ممنون ایمان جان که انقدر زحمت میکشید
واقعا مقاله هاتون فوق العاده هستن و کاملا نشان دهنده این هستن که بسیار انسان منطقی و با سوادی هستید <3
خواهش میکنم امیر جان و ممنونم ازت که نظرت رو مبسوط در اختیارم میذاری تا بتونم بهتر فکر کنم.
بریم سراغ تیندر.
میشه این قضیه رو از زاویههای مختلف بهش نگاه کرد.
اول از همه تیندر چیه؟ یه برنامه برای Dating. معنیش هم گذاشتن قرار ملاقات با کسی که کشش رمانتیک یا جنسی نسبت بهش داریم.
پس تیندر برنامهای برای پیدا کردن کسی که بخوای باهاش صحبت کنی و دوستی شکل بدی نیست حتی اگه این یک عارضه جانبی باشه، باز هم اصل برنامه بر پایهی دیگهای بنا شده. ولی خب قبول دارم که برنامهها از اون چیزی که نیت ساختشون بوده، گاهی فاصله میگیرند با وجود اینکه تجربه نشون داده که معمولا با توجه به محرکهایی مثل پول و قدرت، این موضوع به نفع کاربر نهایی نخواهد بود.
دوم، تیندر از طریق عکسهای فیسبوک افراد رو به هم معرفی میکنه. عکسهایی که معمولا روتوش و دستکاری شدند. چه اتفاقی میافته؟ ما یه عالمه نشانه زیرپوستی که عکس واقعی هم نمیتونه نشون بده، چه برسه یه عکس روتوش شده، رو از دست میدیم، و انتخابمون بر اساس چیزی شکل میگیره که نباید شکل میگرفت. به هر حال اولین قضاوت رو مغز از طریق عکس انجام میده و شما یا جذب اون عکس میشید یا نمیشید. وقتی جذب شدید، سوگیری مغز برای تایید یا رد اون شخص کار خودش رو میکنه. اینجاست که یه برنامه، باعث میشه که احتمال اینکه به اعتمادتون خیانت بشه، شدیدا بالا بره. من هم قبول دارم که خیلی از انسانهایی که بیرون و رودررو میبینیم هم قابل اعتماد نیستند، ولی در مقایسه، تیندر یه فاجعه به حساب میاد چون عملا خطا رو چندین برابر بیشتر میکنه.
ما با خودمون میگیم، «خب قضاوت نمیکنم تا رو در رو ببینمش و بعد تصمیم بگیرم.» منطقی هم هست حرفمون، ولی اتفاقی که توی مغز میافته متفاوته چرا که مغز کاری به این قسمتی که برامون فلسفه میبافه نداره. به عبارت سادهتر مغز قضاوت میکنه، باور شکل میگیره، و در اولین قرار ملاقات هم ما بر اساس اون باور، طرف رو یا بهتر از اون چیزی که واقعا هست یا بدتر میبینیم.
سوم، قدرت فرهنگ رو اصلا دست کم نگیر. این یکی رو اجازه بدیم که اتفاق بیفته و توی ایران این برنامه فراگیر بشه، بعد به چشم ببینیم که چه بلایی سر جامعه میاره. یا من اشتباه میکنم یا نمیکنم. حداقل طبق دادههایی که دارم، با توجه به اینکه اصلا ماهیت برنامهای مثل تیندر با فرهنگ ما جور در نمیاد (بماند که همین تیندر مشکلاتی برای فرهنگی که توش زاده شده م ایجاد کرده)، عاقبت خوشی نخواهد داشت. با توجه به ماهیت تیندر، این موضوع بعد از اینکه اولین نسلِ استفادهکنندگان از تیندر بخوان ازدواج کنند یا وارد رابطه بلندمدت بشن، خودش رو به شدت نشون میده و ناامنیها و متعاقبش نارضایتیها سر به فلک میذاره. یکی از دلایلش هم تضاد ماهیت این برنامه با فرهنگ ماست.
چهارم، شما امیر جان هورمون تستسترون رو اصلا دست کم نگیر. البته یه مقاله خوندم که خبر از کاهش این هورمون توی مردهای نسل جدید میده که اصلا اتفاق خوبی نیست، اما به طور کلی، چه قشنگ چه زشت، به خاطر این هورمون، مرد، وقتی اجازه ابراز بهش داده بشه، بخواد صادق باشه، و مطمئن باشه هویتش ناشناس بمونه، خواهد گفت که نگاهی جنسیه. این مورد زیر سر همین همورمونه و کاریش نمیشه کرد، ولی همین هورمون نباشه، ویژگیهای مردانه رو به افول میذاره. این چیزی نیست که هیشکی بخواد، نه خانمها و نه آقایون.
پنجم من موافق دوستیهای یک به یک با جنس مخالف نیستم و دلایل خودم رو دارم که میتونی ایجا بخونی امیر جان:
https://www.ilola.ir/3702
https://www.ilola.ir/4269
https://www.ilola.ir/3718
روی کاغذ ما انسانها موجودات منطقی هستیم، ولی در باطن بردهی مواد شیمیایی و پالسهایی هستیم که توی مغز میافته و دست خودمون نیست. دوستی یک به یک با جنس مخالف، به روابط عمیق و بلندمدت ما صدمه میزنه. در بلندمدت هم از ما انسانهای ناامن میسازه. فرض کن من خودم برای سالها عضو تیندر بوده باشم و بعدش وارد یه رابطه بلندمدت بشم. بعد از یه مدت، دیگه دست خودم نیست، وقتی شریکم رو سر گوشی، به خصوص در حال کار کردن با برنامهای مثل تیندر میبینم، مضطرب و عصبی میشم. چرا؟ چون ذهن من اتوماتیک این وقایع رو به هم ربط میده و احتمال شکسته شدن رابطه (و اعتمادش) رو میده در نتیجه شروع به حسادت کردن میکنه. نتیجهش؟ از من یه انسان مضطرب و شکاک میسازه که البته خیلی هم بیراه نمیره چرا که این احساسات هر کدوم یه دلیل درونی و ریشهداری دارند که وجود دارند. میتونی نوشته من در خصوص حسادت رو بخونی:
https://www.ilola.ir/4214
قدرت موقعیتها رو هم اصلا دست کم نگیر. دن آریلی میگه. آن چیزی که یک انسان صادق را از انسان ناصادق جدا میکند، لزوما شخصیتش نیست، بلکه موقعیتهاست.
تیندر یکی از همین موقعیتهای خطرناکه که آدمها رو ناصادق میکنه.
این باشه تا اینجا، اگه چیزی به ذهنم رسید باز هم برات میگم.
یک مساله ی دیگه ای که بنظرم بهتره بش پرداخته شه اینه که ضرر و یا احیانا سود این موضوع چیه که افراد هر چه بیشتر از خودشون اطلاعات شخصی و عکس در اختیار دنیا قرار میدن و کلن واژه ی حریم شخصی رو برای خودشون دیگه تعریف نمیکنن یا تعریفشو تغییر میدن .
تازه موضوع وقتی بحرانیتر میشه که مردم حتی توجهی به این نمیکنن که اطلاعاتشون رو خیلی وقتا در اختیار کسایی قرار میدن که حتی خطمشی واضحی ندارند و وقتی بهشون میگی که مثلا «این برنامه غیررسمی رو پاک کن و حداقل اپ رسمی رو نصب کن» میگه که «من چیزی ندارم آخه!»
حالا اگه به همون شخص نشون بدی که چطور تموم واژهها و عبارتهایی که تا حالا سرچ کرده، ذخیره شده، و بگی بذار یه دوری توی چیزهایی که سرچ کردی بزنم، سریع گوشیش رو میگیره و ترس برش میداره.
درصد خیلی زیادی اصلا توجهی نمیکنند که چطور دارند حریمشون رو به شرکتهایی که هیچ هدفی غیر از سود مالی ندارند مجانی میفروشند. اون دسته هم که کلا برنامههای مخرب و غیررسمی نصب میکنند که دیگه بماند.
از سمت دیگه اگه وارد خط زمانی به اشتراک گذاشتن نوشتهها و عکسها در شبکههای مجازی بشیم، بحث به سمت و سوهای خطرناکتری میره. خاطرههای خوش، که معمولا به اشتراک گذاشته میشن، همیشه خوش باقی نمیمونن. خیلی رابطهها شکسته میشن و جای زخمشون روی روح میمونه. حالا اگه این خاطرهها رو با فضای مجازی شریک شده باشیم، همیشه ترس اینکه یه جایی یه جوری نمود پیدا کنند و زخم رو از نو باز کنند، حتی به صورت ناخودآگاه وجود داره. این ترس خودش میشه منشا اضطراب. نمیشه هم گفت گذشتهها گذشته، چون واکنش قسمتهای درونی مغز اتفاقا به گذشتههای تلخ و شیرین شدیده و اگه بخوایم به صورت منطقی هم این ترس رو سرکوب کنیم، نمودش توی بیماریهایی که مرتبط با تنش و اضطراب هست کمکم پدیدار میشه.
من خودم برای مسائل مهم تری از جمله آزمون های پیش روم برنامه هایی مثل اینستاگرام رو موقتن از گوشیم پاک کردم .ولی جدن چقدر از انرژی و وقتم رو میگرفت بی اونکه چیزی متوجه بشم ،چقدر محتویات پوچ رو در قالب رنگ ها و حرفها بهت تحمیل میکنه.یک درصد ناچیزی از این برنامه مفیده .هر فردی قادر نیس فقط از بخش مفیدش استفاده کنه .
باهاتون موافقم. در خصوص اون درصد اندک پستهای مفید هم، من فکر میکنم که در نهایت به خاطر ساختار پیچیدهی این برنامهها، که به هر نحوی میخواد کاربر را معتاد خودش کنه، همون پستهای خوب هم در نهایت ضررش به سودش میچربه. به خاطر یه منبع خوب برنامه رو نصب میکنیم و بعد از چند هفته نمیفهمیم چی شد که اسیر چند ده کانال و منبع مختلفی شدیم که وقت و انرژیمون رو میگیره.
سلام
من همین چند روز داشتم به همین فکر میکردم برای همین برای من خیلی مفید بود
فکر می کنم خیلی از ما تو این زمینه آسیب پذیر هستیم
منتظر باقی مقالات در این زمینه هستم
سلام
خوشحالم که براتون مفید بوده.
بله، باهاتون موافقم. من فکر میکنم این تعداد رو به افزایش هم هست.