میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
دیروز مقدمهای از کتاب جدید دیوید بروکس را خواندم. اسم کتاب «دومین کوه» است. در مقدمه، بروکس توضیح میدهد که چطور قلهی اول حول محور «من» میگردد و عبور از جادههای کوه دوم این «من» را با «دیگران» عوض میکند.
در سلسله نوشتههایی که در خصوص زیستنِ سعادتمندانه نوشتم، که البته منتشر نشد، در خصوص قدم به عقب گذاشتن و دیدن از زاویهی بازتر نوشته بودم؛ که خوشبختی واقعی در دلِ همدلی پنهان شده است. اینکه خودمان را وقف دیگران کنیم.
فرهنگ حاضر، بیش از اندازه ما را خود-محور بار آورده و آن را تشویق میکند. بایستی «تو» موفق شوی و به دیگران ثابت کنی که اشتباه میکردند، یا به دیگران ثابت کنی که میتوانی یا به خودت ثابت کنی که موفق میشوی. باید لذتها را برای خودت درو کنی. باید «تو» شاد باشی.
هرچند، وقت گذاشتن برای خودمان، هیچوقت چیز بیربطی نیست، اما این حد از تمرکز روی «من» که در کوه اول شاهدش هستیم، ما را در نهایت به قلهای میرساند که با خودمان میگوییم «همهاش همین بود؟»
شاید شما هم انسانهای موفقی در زندگی دیده باشید، یا حتی خودتان یکی از آنهایی باشید که روزی، میگفتند «اگر بتوانم به فلان دست پیدا کنم، دیگر هیچ چیزی از خدا نمیخواهم!» و وقتی به «آن» رسیدند، با خودشان گفتند «که چی؟»
این عطشِ سیریناپذیرِ ایگوی ماست که امکان لذت بردن از جریان جاری را از ما میدزدد. کوهِ اول، آن کوهی که ایگو در آن فرمانروایی میکند، هیچوقت طعم شیرین زندگی را، بدون دغدغه، نمیچشد، چرا که جاهطلب است و این روزها سوخت کافی را مدام از اطرافش میگیرد. زمانِ زیادی نمیگذرد که لذتِ سختترین دستاوردهای ما را با خواهش چیز جدیدی جایگزین میکند و باز از زندگی ناراضی میشویم.
بروکس، حداقل طبق برداشت من از مقدمهی کتاب، ابراز میکند که آن لذت عمیق و ماندگار، در دلِ گذشتن از «من» و در خدمت دیگران بودن است که خودش را نشان میدهد. ولی تا کجا در خدمت دیگران باشیم؟ آیا تبدیل شدن به یک انسانی که دائم در پی راضی کردن بقیه است، همان چیزی است که بروکس توصیه میکند؟
مرز باریکی در دل این خدمت به دیگران وجود دارد که تفاوتی از زمین تا آسمان را باعث میشود؛ مرزی که در ابتدا کاملا ناواضح است اما شناختِ آن میتواند شما را از جهنم بردگی، به مقام پادشاهی لذت از زندگی برساند. سوال اصلی این است که چطور این مرز را تشخیص دهیم؟ کمی به آن فکر کنید، چرا که ارزشش را دارد.
البته، پادشاهِ شادی و سعادت هم روزهای بد خودش را خواهد داشت.
کجایی دلمون برا مقالات جدیدت تنگ شده
سلام. ممنونم از حسن نظرت. گُم شدم. پیدا بشم، حتما در خدمتتون هستم.
سلام داداش ایمان امیدوارم خوب باشین .. من هفته دیگه 18 سالم میشه و راستش میخوام یه 18 ساله ی موفق باشم نه صرفا یکی که گواهینامه میگیره و یا دیپلمشو میگیره … این روزا خیلی وقتامو هدر میدم خیلی زیاد فیلم میبینم و با این که توانایی دارم حتی روزانه 14 ساعتم درس بخونم خیلی کمتر میخونم … دوس دارم نغییر کنم و خودمو پیدا کنم و عادتای بدمو کم کم بذارم کنار .. من الان درحال حاضر کتابای موفقیت میخونم ازجمله اثر مرکب که خیلی کمکم کرده ولی نمیدونم چرا همش هی صبر میکنم 18 سالم بشه تا جدی درسارو بخونم .. خوشحال میشم از تجربه هاتون بگین .. چه کارایی باید کرد تا خودمو پیدا کنم و من واقعیمو گول نزنم؟
سلام و ممنونم.
راستش اگه برنامههایی که برای ۱۸ سالگیت داری، تغییرات اساسی و بزرگی هست، کار رو برات خیلی سخت میکنه. تغییرات بزرگ توی عادتهامون میتونه به سرعت شکست بخوره و ما رو به سمت اون چیزی که بودیم سوق بده. از طرفی ذهن ما توی تشخیص اینکه در آینده قراره چه احساساتی داشته باشه خیلی ضعیف کار میکنه. اگه من حتی به همین فردا هم فکر کنم و با خودم بگم «از فردا روزی چهار ساعت درس میخونم و روزی یه ساعت ورزش میکنم» کلی ذوقزده میشم که از فردا قراره زندگیم به سمت بهتر شدن بره، اما وقتی فردا میرسه (اگه شنبه نباشه) با خودم میگم از شنبه. شنبه که میرسه یه کاری برام پیش میاد، میگم از فردا، فردا که میرسه یه بهونه دیگه میارم. کاری که با کلی ذوق برنامهریزی کرده بودیم، وقت انجامش ازش طفره میریم چون ذهنمون نسبت به تواناییهای منِ آینده اشتباه میکنه و از طرفی عادتهای قبلی به سختی جاشون رو به عادتهای جدید میدن.
به نظر من باید ۱۸ سالگی رو بیخیال بشی و از همین امروز شروع کنی. اون هم خیلی کوچیک. آروم و پیوسته. سه تا نکته هست. اول اینکه این تغییرات باید کوچیک باشه و دوم اینکه باید پیوسته باشه و اجازه ندی که گسسته بشه. سوم اینکه باید این تغییرات رو مانیتور کنی و مدام در مسیر جایگذاری عادتهای بهتر قدم برداری. یعنی وقتی دیدی به شرایط جدید عادت کردی، یه عادت ریز دیگه وارد برنامهت کنی. اگه یه جایی دیدی اون عادت ریز باعث شد که از عادتهای خوب دیگه دست بکشی، یا بدتر از اون، به عادتهای بد (از نظر خودت) برگردی، باید دو تا قدم به عقب برداری و دوباره برنامه رو سبک کنی و به ذهنت فرصت بدی تا آمادگی لازم براش رو پیدا کنه.
آقای امینی سلام
سال نوتون مبارک با آرزوی بهترین ها
لطفا در سال جدید نوشتن رو شروع کنید
سلام عادل جان. ممنونم. سال نو شما هم مبارک باشه. راستش به خاطر کرونا اونقدر کارم شلوغ شده که چند روز یه بار میرسم کامپیوتر رو روشن کنم. خودم هم خیلی دلم میخواد باز شروع کنم اما زمانم صفره. ایشالا که جور بشه تا بتونم در خدمت دوستان گلی مثل شما باشم.
سلام آقای امینی … سال نوتون مبارک گفتم نامردی میشه بهتون نبریک نگم امیدوارم امسال بهترین باشین … مرسی که از راه دور کمک میکنین ؛ منم سوالای زیادی خواهم داشت و امیدوارم همچنان از کمکاتون بهره ببرم … آرزوی موفقیت 🌹
سلام و بینهایت سپاسگزارم کنجکاو جان. من در حد توانم در خدمت دوستان گلی مثل شما هستم. من هم بهتون سال نو رو تبریک میگم. امیدوارم که سال خیلی خوبی رو پیش رو داشته باشید.
ممنون از اینکه اینقدر خوبین… راستش قضیه اصلا وخیم نبود و با رضایت هر دوطرف بوده فقط ازین اعصابم خورد میشه که میتونستم خودمو کنترل کنم.(شایدم نمیتونستم چون واقعا تو سن حساسی بودم) با اینکه 99 درصد از دوستام هم ازین شیطنتا داشتن ولی خب چون دوس دارم متفاوت باشم یه کم ناراحت کنده س لااقل برا من… بگذریم… یه چیز دیگه هم که هس اینه که تو کنترل کردن وقت واقعا مشکل دارم.. بعضی وقتا چنان غرق مجازی میشم ک بیرون اومدنش سخته برام، تلگرام و اینستاگرام هم ندارم فقط توی سایتا زیاد میگردم و ذهن هم که منحرف شد دیگه… امیدوارم منظور از منحرف شدن ذهن رو متوجه بشین،لطفا راهکاراتون رو باهام به اشتراک بذارین یا اگه مقاله ای راجع به کنترل وقت و همچنین کنترل خود (ازین منحرف شدنا و…) دارین معرفی کنین لطفا سپاس از مهربانی و کمک تون
نظر لطفتونه.
کنجکاو جان چیزی که میفرمایید خیلی شایعـه. در حقیقت مکانیسم شبکههای مجازی همینه که مدام تو رو بیشتر و بیشتر به داخل بکشه. من تنها راهی که پیدا کردم و حداقل برای خودم جواب داد، خارج شدن کامل از این شبکههاست. این شبکهها یه سری مشاور از قمارخونهها استخدام میکنند تا سیستمهایی بچینند که به “آلودهتر شدن” کاربرهاشون کمک کنه. منظورم اینه که هرچقدر کاربر بیشتر توی این صفحات مجازی میگرده، بیشتر دلش میخواد که همونجا بمونه.
فرض کن یه ماشین شانس جلوته. از اینها که دسته رو میکشی و اگه سه تا آیکون خاص بیاد مقدار زیادی پول برنده میشی. وقتی داری از جلوش رد میشی، یه مقدار کمی کشش داری که اون دسته رو بکشی، ولی بار اول که دسته رو کشیدی (چه چیز زیادی عایدت بشه چه نشه) بار دوم عطش بیشتری برای کشیدن دسته پیدا میکنی. این موضوع تا جایی پیش میره که تا بنا به دلایلی مجبور به ترک اون دستگاه نشی، مثلا پولت تموم بشه یا زمانی که میتونی اونجا بمونی سر برسه، اونجا خواهی موند. مثل مرداب، هرچقدر آلودهتر بشی، کارِت برای خارج شدن سختتر میشه. یه سری بازیهای اینترنتی هم هستند که دقیقا همینکار رو میکنند.
همین روش، به صورت غیرمحسوستر، توی شبکههای اجتماعی و حتی برنامههای تلویزیونی وجود داره. من اگه پای تلویزیون بشینم، حتی بیمزهترین سریال هندی هم در حال پخش باشه، تا نفهمم که آخرش چطور میشه، یا اون قسمت سریال تموم نشه، انگار نمیتونم از پای تلویزیون بلند بشم.
اینها حقههای روانی زیادی پشتشه.
سلام دوباره آقا ایمان… ممنون بابت راهنماییهاتون.. چندی پیش پرسیده بودم میشه تو 5 ماه پزشکی یا دندون آورد و شما هم راهنمایی لازم رو کردین.خواستم بگم الان واقعا به این باور رسیدم که هرچیزی ممکنه… هرچیزی که بتونی باورش کنی و بخوایش .. خداروشکر الان هم وضع درسیم خوب شده هم با آرامش بیشتر درسارو میخونم و طبق گفته شما توقعاتو از خودم کم کردم. یعنی اگه امسال هم قبول نشدم مطمئنم سال دیگه قبول میشم… فقط یه چن تا مشکل کوچیک دارم ممنون میشم راهنمایی کنین.یکی اینکه موقع درس خوندن گهگاهی به طور ناخودآگاه فکرای گذشته به ذهنم خطور میکنه.. با اینکه گذشته بدی نداشتم اما یه چن تا کار انجام دادم ک از نظر خودم نباید میدادم(رابطه جنسی در سن کم). و وقتی میاد تو ذهن چیزی جز اعصاب خوردی برام باقی نمیذاره.. یکی هم اینکه خیلی بدخوابم.. شبا حدود 2 و 3 میخوابم صبحا با اینکه آلارمو رو 8 تنظیم میکنم ولی 11 بیدار میشم. بنظرتون چقدر خواب برای یه کنکوری کافیه؟ و اینکه راهکارتون برای اینکه خودمو ببخشم چیه؟
سلام. خواهش میکنم. اگه بتونم کمکی بکنم خوشحال میشم.
حقیقتش در خصوص خواب باید بهتون بگم که ساعت بدن ما آدمها با همدیگه متفاوته. به این معنی که بعضی از ما کلا انسانهای سحرخیزی هستیم و بعضی جغد شب. متاسفانه فرهنگ غالب در همهجا سحرخیزی رو ترویج و تحسین میکنه در جایی که اینجا بحث ویژگیهای ذاتی هست که به راحتی قابل تغییر نیستند و ریشه در فرگشت ما آدمها داره. به جای اینکه طبیعت همه رو از نوع سحرخیز بسازه، یه تعداد قابل توجهی رو جغد شب کرده. چرا؟ احتمالا به این خاطر که وقتیکه توی جنگل زندگی میکردیم، زمانی که ما خواب هستیم، حداقل از قبیلهمون یه عده بیدار باشند تا حیوونی، چیزی حمله نکنه. الان اون عده که از نوع سحرخیز هستند ستایش میشن و بقیه نه.
اگه شما هم مثل من از نوع جغد شب هستید، لازم نیست خودتون رو اذیت کنید. فقط ساعت خواب رو یکمی تغییر بدید و مطمئن بشید که حداقل ۸ ساعت خواب پیوسته دارید. خواب برای یادگیری بینهایت مهمه.
در خصوص بخشیدن خودتون باید بگم که بستگی داره این قضیه چقدر وخیم بوده باشه. شیطنتهای کوچیک رو تقریبا همه داشتیم و دونستن اینکه تنها نیستید شاید کمک کنه تا راحتتر خودتون رو ببخشید. اگه موضوع حساستر از این حرفهاست حتما به یه مشاوره مراجعه کنید تا تخصصیتر راهنماییتون کنه.
سلام
آقای امینی لطفا پست جدیدی بزارید واقعا حالم رو خوب میکنه نوشته هاتون ، امیدوارم بازم بنویسید و حیف شخصی مثل شما ننویسه
سلام. ممنونم. نظر لطف شما دوست عزیزمه. امیدوارم که بتونم به روزهایی برگردم که میتونستم چیزهای به درد بخوری بنویسم.
سلام آقای امینی … نمیدونم چرا فعالیتتون کم شده اما هرچی که هست امیدوارم خیر باشه… خوشحال میشم راهنماییم کنین چه کسی از شما بهتر؟! راستش من سال آخرم (دوازدهم) و 99 اولین کنکورمه … چن ساله فقط به پزشکی یا دندان فکر میکنم و نمیتونم به هیچ رشته ی دیگه ای فکر کنم … اوایل فکر میکردم چون باهوشم پزشکی مثل آب خوردنه اما یکی دو سالیه فهمیدم نوچ نوچ باید براش خیلی تلاش کنی… الان 5 ماه مونده به کنکور و فقط یه سوال دارم از شما… بنظرتون توی این مدت میشه با پایه ی ضعیف بهترین نتیجه رو گرفت و رویاهامو محقق کنم؟؟ البته اینم بگم که من تفریحاتم (به اجبار) یه کم زیاده . واسه این میگم به اجبار چون پدرو مادرم تقریبن هر یکی دوماه یه مسافرت چند روزه میرن و منم مجبورم برم و از درس میفتم … لطفا نکات لازم و راهنماییهاتون رو بگین خیلی ممنون از سایت خوبتون
سلام و ممنونم.
حقیقش فکر میکنم با توجه به رقابت شدیدی که هست بهتره که توقعاتت از خودت رو یکمی تعدیل کنی و انتظار نداشته باشی که حتما امسال موفق بشی. اما موضوع اصلی اینه که تلاش امروزت، بیثمر هم نمیمونه و پایهای میشه برای سال آینده. البته خدا رو چه دیدی، شاید همین امسال هم موفق شدی. فقط حرفم اینه که توقعاتت رو کنترل کنی که اگه خدایی نکرده موفق نشدی، یه دفعه ناامید نشی و برای سال بعد تلاش نکنی.