میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
اگر ما چیزهای جدید را یاد نمیگرفتیم چه اتفاقی میافتاد؟ افراد جدید را در آینده نمیشناختیم، جاهای تازهای که می رفتیم برایمان خاطره نمیشد و بعد از یک مدت بسیار کوتاه تمام آنچه میدیدیم را فراموش میکردیم.
این اتفاقی بود که برای H.M افتاد. وقتی به خاطر مشکل صرع، به اجبار قسمتهایی با نام هیپوکامپوس مغز را از دو طرف مغز H.M خارج کردند، مشکل او به کلی رفع شد ولی از آن به بعد یادگیری چیزهای جدید در H.M با مشکل مواجه شد. اما چرا؟ هیپوکامپوس در مغز وظیفهی یکپارچهسازی اطلاعات (Consolidation) و انتقالشان از حافظهی کاری به حافظهی بلندمدت را دارد.
البته یادگیری فرمهای مختلفی دارد. مثلا H.M میتوانست مهارتهای حرکتی را یاد بگیرد ولی اینکه چطور آنها را یاد گرفته در ذهنش نمیماند. یا مثلا میتوانست یک مکالمهی معمولی با من و شما داشته باشد ولی وقتی شما از اتاق خارج میشدید و بعد از یک مدت کوتاه بازمیگشتید، چیزی یادش نمیآمد.
با مطالعاتی که بر روی موارد مشابه انجام شده است، مشخص گردیده که هیپوکامپوس برای ثبت حافظههای مربوط به فکتها و رویدادها، مورد استفاده قرار میگیرد و بدون آن هیچ چیزی نمیتواند در کورتکس شما ثبت و ذخیره شود. به این پروسه یکپارچهسازی یا Consolidation میگویند.
به عبارت دیگر، دریافت اطلاعات از حافظهی کاری و ثبتشان در حافظهی بلندمدت را با استفاده از تغییر دادن سیناپسها و دندریتهای نورونها، یکپارچهسازی میگوییم.
این پروسه سالها زمان میبرد و به همین خاطر H.M میتوانست چیزهایی که در بچگی تجربه کرده بود را به یاد بیاورد ولی مواردی که مربوط به سالهای منتهی به عمل و درمان صرعش میشد را خیر! چرا که آن اطلاعات هنوز به خوبی یکپارچهسازی نشده بودند.
این اتفاق برای هرکسی که آسیب مغزی میبیند میتواند رخ دهد، اما با این تفاوت که قابل برگشت است. ولی وقتی هیپوکامپوسی در کار نباشد، دیگر بهبودی هم در کار نیست.
حافظهها اطلاعات فیکس شده و ثابت و غیرقابل تغییر نیستند، بلکه بخشهای زندهای از مغزند که مدام در حال تغییر میباشند. وقتی شما یک حافظه را به یاد میآورید، آن را تغییر میدهید. این تغییر در اصل کاری به اسم Reconsolidation را انجام میدهد. ما حتی میتوانیم خاطرات غیرواقعی را نیز در مغز بکاریم. به این صورت که شما چیزی را به یاد بیاورید که در حقیقت اتفاق نیفتاده باشد.
قوهی تخیلِ قوی در کودکان میتواند باعث ثبت خاطراتی در حافظهشان شود که در دنیای بیرون اتفاق نیفتاده ولی آنها به نحوی، فکر میکنند که تجربهاش کردند.
شاید لازم باشد که فرایند Reconsolidation یا یکپارچهسازی مجدد را بیشتر بشکافیم. اطلاعاتی که در حافظهی بلندمدت ما هستند میتوانند برای مدت زیادی بیاستفاده و غیرفعال باشند ولی با فراخوانی آنها به سبب عوامل مختلف مثل ارتباطشان با اطلاعاتی که در حال پردازش در حافظهی کاریست، آنها دوباره فعال میشوند. زمانی که دوباره فعال شدند، با محتوای جدید پیوند خورده و دو مرتبه ثبت میشوند. این حافظه دیگر حافظهی قبلی نیست و کمی تغییر کرده است.
چه «یکپارچهسازی» و چه «یکپارچهسازی مجدد» در حین خواب اتفاق میافتد. مغز ما اطلاعات جدید را یکپارچهسازی کرده و در این حین با اطلاعات قبلی پیوند میزند که این دقیقا کاریست که به آن یکپارچهسازی مجدد میگوییم.
خواب و اتفاقاتی که در بین آن میافتد به ما نشان میدهد که چرا ده دقیقه درس خواندن هر روز بهتر از شصت دقیقه خواندن در آخر هفته است. شما بهتر متوجه محتوا خواهید شد و چانکهای مفیدتری از اطلاعات خواهید ساخت.
شاید اگر شب قبل از امتحان، کتاب را یک شبه دوره کنید، نمرهی خوبی در امتحان بگیرید، ولی این اطلاعات به سرعت محو شده و در آینده به کارتان نخواهد آمد.
پاسخ دهید