میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
دکتر نورمن دویج نویسنده کتاب «مغزی که خودش را تغییر میدهد» در پیشگفتار کتاب «دوازده قانون برای زندگی» نوشته جردن پیترسون، میگوید:
و شاید در عمیقترین بخش از روح و روانمان، با وجود نامانوس و عجیب بودن، همهی ما میخواهیم که قضاوت شویم.
یک لحظه به آن فکر کنید. در دنیایی که همه از قضاوت نکردن دیگری صحبت میکنند، خودمان تا چه اندازه میخواهیم قضاوت نشویم؟ اصلا چرا دکمه لایک از فرندفید به فیسبوک آمد و تا این اندازه همهگیر شد؟ چرا بسیاری از ما برای دیگران مینویسیم تا نوشتهمان خوانده شود با اینکه میدانیم با مقایسه و در نهایت قضاوت شدن است که حرفمان معنی پیدا میکند ولی آخر نوشته اضافه میکنیم که قضاوت نکنید؟
غیر از این است که همهی ما میخواهیم قضاوت شویم، ولی از آن نوعی که میگوید: «تو بهتر هستی!» غیر از اینکه منظورمان از قضاوت نشدن این است که به دیگران بگوییم: «اگر تو هم شرایط من را داشتی، همین میشدی که من هستم، حتی بدتر و من خوبم!»
ما در اعماق وجودمان همانگونه که به دنبال لذت میگردیم، از درد فراری هستیم. قضاوت شدن یا نشدن، اتفاقی است که میدانیم به هر حال میافتد، چرا که درک ما از زندگی منوط بر آن است، اما با کلیشههایی مثل قضاوت نکنید، میخواهیم که از درد فرار کنیم، وگرنه کسی را میشناسید که وقتی دیگران افکار و اعمالش را تایید میکنند، غمزده شود و بگوید من را قضاوت نکنید؟
بحث اینکه یک ذهن باز چطور قضاوت میکند اما بحث دیگری است.
12 Rules for Life by Jordan Peterson | And perhaps because, as
پاسخ دهید