میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
در پست قبل در خصوص چانک صحبت کردیم. حالا سوال اینجاست که چگونه یک چانک بسازیم؟ البته یک چانک مفید از اطلاعات که منابع آن به راحتی در دسترس ما قرار بگیرد.
بیایید یک مهارت را در نظر بگیریم. مثلا گیتار زدن. یادگیری این مهارت با گوش دادن به گیتار زدن یک نفر دیگر شروع میشود. این مرحله تنها یکی از پلههای اولیهی یادگیری مهارت است. یک سری مسیر عصبی در مغز ما شکل میگیرد. تجمع این مسیرهای یک چانک کوچک از اطلاعات را میسازد. چانکی که پایهای برای قرار گرفتن سایر اطلاعات در خصوص آن مهارت میشود.
قدم بعدی، نواختن یک واحد بسیار کوچک از موسیقی است. این چانک یک قطعهی بزرگتر است. ابتدا شما یک واحد بسیار کوچک را چندین و چند بار گوش میدهید. حالا بر روی آن چانک ساخته شده، یک سری اطلاعات دیگر را ضمیمه میکنید. این چانک بزرگتر که خود بر روی یک لایهی پایینتر سوار شده، اطلاعات به مراتب بیشتری را در خود نگه میدارد. این اطلاعات شامل اطلاعاتی که در حین گوش دادن به موسیقی بودید نیز میشود. در اصل با تحریک این مسیر عصبی، شما به تمام اطلاعات چانکهایی که به این ترتیب با هم ارتباط برقرار کردهاند دستیابی پیدا میکنید.
شما با تکرار و تمرین چانک دوم که خود بر چانک اول سوار شده، چانک اول را نیز تحریک خواهید کرد. تحریک آن مساویست با گسترش توانایی شما در مهارت مورد نظر. زمانی که تکرارها به اندازهی کافی برسد، دیگر این اطلاعات به صورت ناخودآگاه در دسترس شما قرار میگیرد. یعنی برای احضارشان نیاز به تلاش خودآگاهانه ندارید. یک مهارت همینگونه ساخته میشود و بعد از مدتی انگار بخشی از وجود شما را تشکیل میدهد. به یک پیانیست ماهر نگاه کنید که انگار پیانو قسمتی از بدن اوست.
حالا کمی جلوتر میرویم. شما چانکهای یک مهارت را یکی بعد از دیگری به همدیگر وصل کردید. یک سری از این اطلاعات پایهی سایرین خواهد شد. مثلا فرض کنید که در نواختن یک قطعهی بزرگ موسیقی مهارت پیدا کردهاید. اکنون چانکهای ریزتر که بخشهای این قطعهی موسیقی را تشکیل میدهند، کاملا به صورت ناخودآگاه احضار خواهند شد و شما تلاشی برای بالا آوردن این اطلاعات نخواهید کرد. به این ترتیب شما یک چانک مفید ساختهاید که دائم در معرض تحریک قرار گرفته و به راحتی بالا میآید.
گیتاری را در نظر بگیرید که حتی در دست گرفتنش در روز اول دردسر بزرگی بود. حالا ناخودآگاه به راحتترین شکل ممکن آن را برمیدارید و قطعههای کوچک را بدون اینکه فشاری به مغزتان بیاورید یکی پس از دیگری اجرا میکنید.
در این مرحله شما با موفقیت یک چانک عظیمی از اطلاعات را ساختهاید که به صورت منظم و با ترتیب مورد نیاز، توانایی احضار چانکهای مرتبط با خودش در لایههای پایینتر را داراست. زمانیکه اطلاعات با هم به خوبی در ارتباط باشند، گیرههای بیشتری به سایر قطعههای اطلاعاتی الحاق میکنند. این گیرهها از طرفی فرآیند فراموش کردن را کُند و از طرفی احضار اطلاعات در همتنیده را ساده و راحتتر میکند.
کمی فکر کنید؛ در خصوص مهارتهایی که یاد گرفتهاید؛ و حالا وقت ساختن یک مهارت جدید است…
مطالبی که ارائه کردید واقعا عالی هستن !! یعنی برای من که خیلی مفید واقع شدن ، مخصوصا تکنیک سس گوجه . خیلی از زحمتاتون متشکرم و بسیار لطف میکنید که مطالعاتتون رو در اختیار دیگران هم قرار میدید .
خدا قوت اقای امینی !
خواهش میکنم. خوشحالم که مطالب به کارتون اومده و ازتون ممنونم که بازخوردهاتون رو میاین و اینجا کامنت میکنید تا انگیزهی بیشتری برای ادامه پیدا کنم.