میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
آنقدر راه به راه اعتماد افراد شکسته میشود که اگر میشد آن را بیمه کرد، شرکتهای بیمه میلیاردها دلار از طریق آن کاسبی میکردند، ولی خب اعتماد را نمیشود ضمانت کرد. وقتی در رابطهای این اعتماد شکسته میشود، تلاش و زمان میبرد تا بشود آن را وصله پینه کرد چرا که اعتماد و رابطه با هم عجین شدهاند.
سلب اعتماد فقط به خیانت کردن خلاصه نمیشود. شما به روشهای مختلفی میتوانید اعتماد شریک خود را خدشهدار کنید. مثلا زمانیکه دوباره به سمت مواد و الکل میروید وقتی به او قول دادهاید که دیگر سراغش نروید. یا مثلا زمانی که شرکتان مشکل جسمی، روحی شدیدی پیدا کرده ترکش کنید. پشتش را خالی کنید در زمانی که آسیبپذیر است. حتی در خصوص مقصد جایی که میخواهید بروید به او دروغ بگویید. همهی اینها اعتماد را خواهند شکست.
جدای از چگونگی به فنا رفتن اعتماد، دنیای شما در رابطه با شخص مورد نظر عوض خواهد شد. با بلوغ بیشترِ رابطهی شما، رفتارهایتان برای یکدیگر قابل پیشبینیتر خواهد شد. مطمئنا در خصوص آینده با هم صحبت خواهید کرد و انگیزههایتان به همدیگر نزدیکتر خواهد شد. هدفهای یکسانی را برخواهید گزید و به مرور بخشی از آیندهی شریکتان خواهید شد؛ حتی بخشی از تصورات شریکتان از آینده. به هر حال شما یکدیگر را دوست دارید و میخواهید که آینده را با هم بسازید. حالا یک مقداری زهر به اسم «شکستن اعتماد» به این معجون گوارا که اضافه کنید، میبینید که آن معجون عشق، یکباره کُشنده و غیرقابل تحمل میشود.
بعد از اینکه اعتمادتان سلب شد، کمی مشاعرتان را از دست میدهید. نمیدانید دیوانه شدهاید یا باید به چشمانتان اعتماد کنید. وضعیت اسفباریست. یک باره پا روی تمام آنچه ساخته بودید گذاشته شده و نمیخواهید که بپذیرید. این قضیه تا جایی پیش میرود که شاید در حال خرید رانی انبه به این فکر کنید که نکند رانی آناناس باشد و چیزی که روی قوطی نوشته دروغی بیش نباشد؟
مدت زمان زیادی خواهد گذشت تا بتوانید باز اعتماد کنید. اگر بخواهیم که اعتماد را براساس نظر محققان فعال در این زمینه معنی کنیم، میتوان آن را احساس راحتی در حضور شریک قلمداد کرد. در طرف مقابل بیاعتمادی عدم این احساس راحتی، اضطراب و ناخوشنودی در حین حضور اوست.
به عبارتی اعتماد را میشود اینگونه تفسیر کرد که شما با تکیه کردن به شریکتان خیالتان راحت است که ضرر نمیکنید ولی در طرف مقابل اگر بیاعتماد شوید، مدام در حال بررسی اوضاعاید تا غافلگیر نشوید. به خودتان نگاه کنید؛ چقدر با خاطر جمع و دل قرص به شریکتان تکیه دادهاید؟ چقدر با خیال راحت اسرارتان را با او در میان میگذارید؟ چقدر بابت بودنش خیالتان راحت است که وجودش، شما را سرشار میکند؟ آیا در حضورش شما دچار اضطراب و تنش نمیشوید؟ جوابتان میزان اعتماد شما به شریکتان را نشان خواهد داد.
به عبارتی اعتماد یعنی انداختن سپر در جلو کسی و نشان دادن آن روی آسیبپذیرتان به او چرا که خیالتان راحت است، آسیبی تهدیدتان نخواهد کرد. وقتی جلوی کسی گارد گرفتید، و مدام نگرانید که آسیبی به شما نزند، بدانید که اعتمادتان را به او از دست دادهاید.
آیا رابطهی شما ارزشش را دارد که دوباره بسازیدش؟
تنها کسی که میتواند به سوال بالا پاسخ دهد، خود شمائید. آیا رابطهی شما آنقدر ارزشمند است که از نو بسازیدش و اعتماد کنید؟ دلایلتان برای اعتماد کردن دوباره را به دقت بررسی کنید. ببینید که دقیقا قرار است این رابطه چه منفعتهایی برایتان داشته باشد که حاضر به ساخت دوباره آناید.
البته منفعت را با منفعت غیراساسی یکی نگیرید. اگه دلایلتان شامل پول، ارتباط اجتماعی، شأن و منزلت و جایگاه اجتماعی و یا دسترسی به چیزهاییست که خارج از آن رابطه ندارید، به نظر نمیرسد که دلایل خوبی برای اعتماد دوباره داشته باشید. چرا؟ به این خاطر که اعتماد، خود یکی از اساسیترین پایههای طبیعت یک رابطه است و ربطی به منفعتهای اینچنینی ندارد.
خیلی از پارتنرها یا همان شریکهای یک رابطه، از نظر مالی به هم وابستهاند. امنیت مالی را میتوان به عنوان یک امتیاز اضافه برای ساختن دوباره اعتماد و رابطه در نظر گرفت، ولی تنها بر اساس و به خاطر آن نباید دوباره یک رابطه را ساخت. به عبارتی اگر ماشین رابطه با سوخت بنزین کار میکند، امنیت مالی میتواند مکمل این بنزین برای بهتر سوختنش باشد. به خودی خود نمیتواند رابطه را راه بیندازد.
ولی اگر منفعت اساسی از بازگشت به رابطه نصیبتان میشود، اوضاع فرق میکند. منفعتهای اساسی کداماند؟ احساس رضایت و آرامش از بودن در یک تیم دو نفره شامل شما و شریکتان. به عبارتی بودن با او به شما آرامش و رضایت خاطر بدهد. یا خوش بودن و خندیدن با یکدیگر و به عبارتی شاد بودن در کنار شریکتان. همچنین احترام دو طرفه در رابطه را نیز میتوان از جمله منفعتهای اساسی قلمداد کرد. اینکه اولویت یکدیگر باشید و هر کدام بزرگترین طرفدار طرف مقابل، نیز مهم است.
به عبارت خیلی سادهتر آنچیزی که از رابطه به دست میآورید بایستی که به جای منفعت تبادلی، حالت غیرقابل لمس، و احساسی داشته باشد. اگر پای منفعتهای اساسی که ذکر آنها رفت در میان است، خب بهتر است که شروع به ساختن رابطهی بر باد رفته و اعتماد از دست رفته کنید.
بعد از این مقدمه به سراغ پنج روش ساختن دوبارهی اعتماد میرویم. درست است که این پنج روش راست کار همه نیست ولی پایهایترین مراحل برای ساخت دوبارهی رابطه و اعتمادند. به عبارتی بهتر است که آنها را بشناسید اگر دلتان شکسته است یا حتی دلی را شکستهاید!
بر اساس پادکستی از دکتر الن هندریکسن
ادامه دارد…
بسیار عالی
در انتظار ادامه