میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
اگر حافظهی کوتاه مدت ما ظرفیت به این حد محدودی دارد، ما چطور اصلا کارها را انجام میدهیم؟ یعنی چطور میشود که از انگشت شست دست راست شروع میکنیم و تا میاییم به دست چپ برسیم یادم نرفته که «من کجام؟ کجا بودم؟ دارم چیکار میکنم؟ انگشتم جلوی چشمم چیکار میکنه؟»
خب اینجاست که حافظهی بلندمدت با یک شنل به سبک سوپرمن وارد عمل میشود. حافظهی کوتاهمدت با حافظهی بلندمدت درهمتنیدهاند. یک مترجم حرفهای را در نظر بگیرید که چطور به صورت زنده همان چیزی را که میشنود به زبان دیگری ترجمه میکند. این کار خیلی خیلی بزرگتر از چیزیست که حافظهی کوتاهمدت بتواند از پسش بربیاد.
بگذارید کمی دقیقتر شویم. اگر شما از کسی که در حال یادگیری یک زبان دیگر است بخواهید که برایتان ترجمهی همزمان انجام دهد، درخواست خیلی بزرگی از او کردهاید. ولی برای یک مترجم قضیه فرق میکند چرا که اطلاعات مربوط به آن زبان، در حافظهی بلندمدت او جا خوش کرده است (مغز بخشهای ویژهای که به زبان اختصاص داده شده است مثل نواحی بروکا و ورنیکه دارد که در خصوصشان بعدا صحبت میکنیم).
حافظهی کوتاهمدت بایستی که با ترتیب کلمات و معنای جملهها سر و کله بزند , وقتی که پای تمرین در میان باشد، این کار را بهتر انجام خواهد داد؛ این اثر متقابل حافظهی بلندمدت/کوتاهمدت برای همه یکسان است؛ به عبارتی لازم نیست که برای هر باری که هوس ساندویچ کردید، یک دور مرور کنید که اصلا ساندویچ چیست؟! البته شاید وقتی به آشپزخانه برای خوردن ساندویچ رفتید یادتان برود که آنجا چه غلطی میکنید.
اینجاست که اهمیت ذخیره شدن اطلاعات در حافظهی بلندمدت و این موضوع که حافظهی بلندمدت با حافظهی کوتاهمدت درهمتنیدگی فراوانی دارد، تفاوت یک مترجم حرفهای با یک دانشآموز در نحوهی ترجمهی همزمان را مشخص میکند.
برای ذخیره کردن اطلاعات در حافظهی بلندمدت، چندین و چند راه وجود دارد. مثلا به صورت خودآگاهانه، زمانی که اطلاعات مربوطه که در حافظهی کوتاهمدت است را با خود تکرار کنید، آنها را به سمت حافظهی بلندمدت سوق میدهید. به همین خاطر است که یک شمارهی تلفن را چند بار مرور میکنید تا خاطرتان بماند. ولی چرا این کار لازم است؟ به این خاطر که بر خلاف حافظهی کوتاهمدت که الگوهایی از فعالیت نورونها به حساب میآید، حافظهی بلندمدت منشاء فیزیکی دارد و بر ارتباطات بین نورونها که توسط سیناپسها پشتیبانی میشوند، بنا شده است؛ و با کارهایی نظیر «تکرار یک چیز خاص»، شکل میگیرد.
نورونها سیگنالهایی ارسال میکنند که به نام “Action Potentials” یا «پتانسیل عمل» خوانده میشوند. این سیگنالها در طول بدن ارتباط دو جانبهی بدن و مغز را ایجاد میکنند. تصور کنید که برق را از یک سیم تر و تیلی عبور میدهید، کاریست که در بدن انجام میشود. به صورت کلی تعداد زیادی از نورونها در یک زنجیر، یک سلول و سیگنال ارتباط از نقطهای به نقطهی دیگر را میسازند. به عبارتی سیگنالها بایستی از یک نورون به دیگری منتقل شوند تا به جایی که «باید» برسند.
پیوند بین دو یا چند نورون یک سیناپس است. سیناپس یک اتصال فیزیکی مستقیم نیست، بلکه یک فضای خالی بسیار باریک بین دو انتهای دو نورون است (البته برای اینکه کاملا گیجتان کنیم این را هم اضافه کنم که بسیاری از نورونها چندین نقطهی آغاز و پایان دارند). زمانی که یک پتانسیل عمل وارد یک سیناپس میشود، اولین نورون در زنجیره، مواد شیمیایی به اسم نوروترنسمیترها یا انتقالدهندههای عصبی ساطع میکند. انتقالدهندههای عصبی از طریق سیناپس منتقل و با غشاء نورون دیگر از طریق ریسپتر یا گیرنده برخورد میکنند. زمانی که انتقالدهندهی عصبی با گیرنده فعل و انفعال لازم را انجام داد، یک پتانسیل عمل در نورون ایجاد میشود که به همین ترتیب از طریق سیناپسها منتقل شده و به جلو میرود.
انواع مختلفی از انتقالدهندههای عصبی وجود دارد که در آینده در خصوصشان بیشتر صحبت خواهیم کرد. انتقالدهندههای عصبی پایهریز تقریبا تمامی فعالیتهای مغز به شمار میروند؛ و هر نوع انتقالدهندهی عصبی نقش خاصی را ایفا میکند. هر کدام گیرندههای خاص خود را دارند که آنها را شناسایی و با آنها تعامل برقرار میکنند. دقیقا مانند درهای امنیتی که از طریق اثر انگشت یا پسورد یا کلید یا اسکن عنبیه اجازهی تعامل را میدهند.
ممنون ، مطالبتون خیلی خوبه
خواهش میکنم ^_^