چطور بهتر یاد بگیریم | 43 | یادگیری و پشتکار

چطور بهتر یاد بگیریم

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

خواندن تاریخ و بیوگرافی افراد به ما ایده‌های خوبی در خصوص موضوعات مختلف می‌دهد. به هر حال تاریخ در دل خود درس‌های مهمی را برای ما دارد. استفاده از تجربیات دیگران قدم گذاشتن در مسیر درست را محتمل‌تر می‌کند.

یکی از افرادی که بیوگرافی خواندی و جالبی دارد سانتیاگو کاهال است. او در دوران نوجوانی یک شخص دردسرآفرین بود که ضریب هوشی متوسطی داشت.

در سال ۱۸۶۰ در مناطق روستایی اسپانیا، به خاطر خرابکاری راهی زندان شد. چه کسی فکر می‌کرد که این نوجوان در آینده برنده جایزه نوبل شود و از طرف دیگر پدر علم عصب‌شناسی نوین لقب بگیرد؟ در بیست سالگی بود که از یک فرد لاابالی به یک دانشجوری پزشکی مصمم تبدیل شد.

شواهدی در دست است که می‌گوید غلاف میلین یا عایق چربی که به حرکت سریع‌تر سیگنال‌ها در نورون‌ها کمک می‌کند، در برخی موارد تا بیست سالگی تکمیل نمی‌شوند. شاید همین موضوع از دلایل رفتارهای هیجانی و بی‌فکر نوجوانان باشد. به عبارتی، ارتباط بین بخش‌های تصمیم‌گیری و نواحی کنترل مغز هنوز به طور کامل بهینه نشده است.

استفاده مکرر از مدارها در مغز به تکمیل غلاف چربی برای سهولت و تقویت در ارتباط الکتریکی کمک می‌کند. یعنی تمرین و استفاده‌ی مکرر شاهراه‌هایی را بین مراکز کنترل در مغز و بخش دانش ایجاد می‌کند که نتیجه‌ش تصمیم‌گیری‌های موثرتر و کنترل بهتر احساسات است. چیزی که در کاهال با توجه به بلوغ و تمرین‌های ذهنی/فکری در نهایت منجر به تبدیل شدن او از یک انسان هیجانی/دردسرآفرین به یک شخصیت تاثیر گذار شد.

در کل اینگونه به نظر می‌رسد که شما با تکنیک‌های ذهن‌ورزی و تلاش و تمرین می‌توانید رفتارهای هیجانی را در خود کنترل کرده و مدارهای عصبی که از همان نورون‌ها تشکیل شده‌اند را تقویت نمایید. با وجود اینکه مطالعات ما در این زمینه هنوز در ابتدای راه است ولی روشن است که شما می‌توانید با تغییر نوع نگرش خود، مغزتان را تغییر دهید.

کاهال در طول عمر خود با افراد مهمی مراوده داشت. در جایی عنوان می‌کند که افراد با استعداد بالا (نسبت به شخصی معمولی مانند خودش) نیز ممکن است بی‌توجه به مسائل باشند. آن‌ها هم از غرض‌ورزی و سوگیری‌های یک فرد عادی رنج می‌برند.
نظر کاهال این بود که موفقیتش را مدیون پشتکارش بوده است. تلاش برای تغییر ذهن و نگرش می‌تواند حتی از کم‌استعدادترین افراد، بازده‌ی بالایی را حاصل شود.

برای موفقیت شرط لازم پشتکار و انعطاف‌پذیری است؛ انعطاف‌پذیریِ لازم برای قبول اشتباهات و تغییر نوع نگاه و نگرش. کاهل این موارد را مزیت افراد کم‌استعدادتر برای پیموندن مسیر موفقیت می‌دانست.

مثلا یک نمونه‌ی دیگر چالرز داروین است که فردی با استعداد معمولی بود. ولی اکنون چه؟ یکی از تاثیرگذارترین انسان‌هایی که تاکنون زیسته لقب گرفته است. شاید بد نباشد بدانید که داروین هم مثل کاهال، جزو شاگردهای ضعیف مدرسه به حساب می‌آمد. او دانشکده‌ی پزشکی را به قصد سفر با کشتی، علی‌رغم خواسته‌ی پدرش ترک کرد.

زمانی که شما با مساله‌ای روبرو می‌شوید، نگاه شما اگر اسیر نگاه‌های مرسوم نباشد، می‌توانید به راحتی از دید تازه‌تری به مساله نگاه کنید. کاری که داروین کرد. مثلا ارائه‌ای که توسط استادی به دانش‌آموزان تدریس می‌شود، تنها بیانگر یک وجه از واقعیت راجع به موضوعی خاص است. به عبارتی تحت تاثیر نگرش و مطالعات دیگر آن فرد قرار دارد.

نکته‌ی مهم دیگر در این بین، ارتباط شما با دیگران است. همواره افرادی پیدا می‌شوند که تنها هدفشان از انتقاد، دلسرد کردن شما، یا چوب لای چرخ‌تان گذاشتن است و بس. این افراد معمولا از در مسخره کردن یا سرکوفت‌زدن وارد می‌شوند. چه چیزی به دست بیاورید چه از دست بدهید، آماده‌اند که سرزنش‌تان کنند. در حقیقت آن‌ها با موفقیت شما احساس خطر می‌کنند. از طرف دیگر با شکست شما شروع به سرکوفت زدن کرده و با این کار از خود احساس رضایت می‌کنند. به عبارتی با تحقیر شما، خودشان را بالاتر می‌بینند.

مهم این است که یاد بگیرید که در مسیرِ حرکت خود، این افراد را نادیده بگیرید. انرژی خود را صرف پرداختن به همدلی‌های آن‌ها نکنید. در اصل همدلی ظاهر قضیه است و باطنش همانی‌ست که در پاراگراف قبل گفتیم. کسب مهارتِ بی‌اعتنایی برای یک فرد هیجانی، بسیار سخت ولی لازم است. اگر شما هم یک فرد هیجانی می‌باشید، بایستی بتوانید با تغییر نوع، از پاسخ دادن هیجانی بپرهیزید؛ و تمرکز خود را بر روی کاری که هدف اصلی شماست قرار دهید.

به خود و تلاشتان برای کسب موفقیت ببالید و سنگ‌اندازی‌های دیگران در مسیر حرکت را به جای اینکه به عاملی برای تخلیه‌ی انرژی بدل کنید، بسوزانید و از سوختش برای پیش رفتن بهره ببرید. منظورم این است که به ایشان نشان بدهید که شما چه کیستید و چقدر آن‌ها شما را دست کم گرفته‌اند. برای خاطر ناامید کردن آن‌ها هم که شده، قدم به پیش بگذارید.

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد