کار عمیق و معنی در زندگی

کار عمیق و معنی در زندگی

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

دو نفر را در نظر بگیرید که یک راه طولانی را آمده‌اند. یکی با کوله‌ای پر از تجربیات، و دیگری با کوله‌ای از هیچ. یکی با اندوخته‌ای که با نگاه به آن‌ها احساس می‌کند چیز باارزشی با خود دارد، و دیگری که انگار نمی‌داند کیست و کجاست.

این دو نفر، تصویر بسیاری از ماست. جمعی از ما دسته‌ی اول و جمعی دسته‌ی دومیم. ولی چه چیزی ما دو دسته را از هم متمایز کرده؟ چه کسانی جزو گروه اول هستند و با نگاه به خود و گذشته احساس می‌کنند که می‌دانند کجای این زندگی ایستاده‌اند، چه چیز باارزشی با خود دارند و لبخند رضایت از عمری که گذرانده‌اند بر لب‌هایشان نقش می‌بندد؟ کدام گروه خودشان را در جریان زندگی گُم می‌بینند؟ افسارشان را در دست باد؟ چیز زیادی در کوله‌ی خود ندارند. چیزی دندان‌گیر که سر شانه‌شان بزند و بگوید، «تو هم برای خودت زندگیِ باارزش و معناداری داری.»

زندگی پوچی‌های خودش را دارد؛ زندگی در عمق عمیق خود چندان زیبا نیست، ولی می‌تواند برایمان معنی‌دار باشد. چطور می‌شود از حالا به فکر جمع کردن غنیمت‌های زندگی افتاد، تا در پنج سال دیگر بتوانیم به خود و کوله‌یمان نگاه کنیم و حس کنیم که این زندگی برای ما نیز چیزی در بر داشته؟

اول بد نیست برای درک این موضوع که تلاش و عشق با هم رابطه‌ی تنگاتنگی دارند، این نوشته را مطالعه کنید. به طور خلاصه، چیزهایی که خودمان با زحمت و تلاش می‌سازیم، برای ما عزیزتر هستند و بیشتر دوست‌شان داریم. نگاهی که به آن‌ها داریم آنقدر عمیق است که گمان می‌کنیم شاهکاری که ساخته‌ایم به چشم همه یک شاهکار بی‌نقص است، ولی در حقیقت فقط برای مایی که برایش زحمت کشیده‌ایم اینطور به نظر می‌آید. برای یک شخص دیگر، نشستن روی یک صندلی راحتِ از پیش ساخته شده توسط ماشین‌آلات پیشرفته، لذت‌بخش‌تر از نشستن روی صندلی دستساز ماست؛ اما برای ما، تلاش برای ساختِ آن صندلی، ارزشی به آن اضافه می‌کند که تنها توسط خود ما درک می‌شود و لذت استفاده از آن صندلی را چندین برابر از لذت استفاده از راحت‌ترین صندلی‌های از پیش ساخته شده می‌کند.

تلاش برای ساختن هر چیزی، از یک صندلی گرفته، تا یک خانواده، یک دوستی عمیق، یک تجارت درست و حسابی، لذتِ بی‌نظیری را به آن‌ها اضافه می‌کند؛ لذتی معنی‌دار؛ لذتی مختصِ خودِ خودِ ما! درست است که عرق ریختن، مواجه شدن با ناامیدی‌ها، برخوردن به سدهای بی‌شمار، همه و همه در جایی ما را زمین‌گیر می‌کند، ولی رابطه‌ی مستقیمی بین تلاش برای بلند شدن و جان کندن، و عشق، معنی و لذت وجود دارد، اگر بتوانیم آن را به سرانجام برسانیم.

حیوانی به اسم انسان

ذهن انسان‌ها و توانایی اندیشیدن و غور کردن در خصوص آینده، ما را از حیوانات کمی متمایز کرده است. ما به مرگمان می‌اندیشیم، به تشکیل خانواده، به کار، به بازنشستگی و… حیوانات معمولا به فکر همین الان. به خاطر نبود قسمت پیشرفته‌تر مغز در حیوانات، این غریزه و حس شهودی است که تصمیم‌گیرنده است. اصطلاحا تا نوک دماغشان را بیشتر نمی‌بینند. قسمتی از مغز ما کارایی مشابهی با مغز بسیاری از حیوان‌ها دارد. سریع است و کم مصرف، در نتیجه استفاده از آن بهینه است. به همین خاطر است که بیشتر از نود درصد تصمیمات ما را او می‌گیرد. مشکل اینجاست که تصمیماتش غریزی و درونی است، و گاهی منطق درستی ندارد. به فکر این است که الان چه چیزی را در شکمش فرو کند، چه کاری کند که ارضاء کننده‌ی لذتی لحظه‌ای باشد. تلاش می‌کند از درد دوری کند. برای قسمت حیوانی مغز ما، ورزش دردناک است، تلاش برای تمرکز و خواندن یک کتاب مفید دردناک است، ولی دیدن یک سریال تلویزیونی که نمی‌داند سر و ته‌ش چیست، به نظر خوشایند است.

یادگیری سریع‌تر

بسیاری از کارهای شهودی ما دقیقا در مقابل لذت بلندمدت و احساس بامعنی بودن قرار می‌گیرند. ما با یک پارادوکس درگیریم. مغزی که تصمیمات را برایمان می‌گیرد بیشتر بر مغز خزنده‌ی ما تکیه دارد و به فکر لذت لحظه‌ای و دوری از درد است، و در طرف دیگر به عنوان انسان در بلندمدت به دنبال معنی می‌گردیم.

دوری از درد همیشه بد نیست، ولی گاهی لذت‌های بلندمدت در پس کمی درد کشیدن پنهان شده‌اند، برای همین لازم است گاهی به مغز خزنده‌ی خود بگوییم که ساکت شود و سپس با مغز پیشرفته‌تر خود تصمیم بگیریم که درد را برای رضایت بلندمدت تحمل کنیم. مثلا بیل زدن باغچه تلاش می‌خواهد و تلاش کردن مساوی‌ست با خارج شدن از نقطه‌ی آسایش و در نتیجه کمی درد کشیدن.

تلاش به زندگی ما معنی می‌دهد، کار عمیق به زندگی ما معنی می‌دهد. این‌ها چیزهایی‌ست که در بلندمدت حس رضایت پایدار را القا می‌کند با این حال غرق در کارهای سطحی شده‌ایم که در کوتاه‌مدت لذت‌بخش است ولی در بلندمدت حس فرسودگی و افسردگی را تشدید می‌کند.

چه چیزی را می‌دانند؟

وقتی یک ویدیو در یوتیوب می‌بینید، لایک می‌کنید و یا ویدیوهای مشابه می‌بینید، گوگل آن را می‌فهمد و به شما کلیپ‌های بیشتری از این دست نشان می‌دهد. با مشاهده‌ی آن‌ها معمولا چیز معناداری به زندگی خود اضافه نمی‌کنید. یک لحظه از دنیای شلوغ و شاید پر درد و رنج خود جدا شده و غرق در لذت لحظه‌ای آن ویدیو خواهید شد. مشکلی دارد؟ ندارد، اگر و فقط اگر این عادت باعث نشود که در تمام زندگی به فکر دوری از درد و به آغوش کشیدن لذت‌های لحظه‌ای باشید.

یوتیوب یک مثال سطحی بود. دنیای تلویزیون، اینترنت، و برنامه‌های موبایل، همه این موضوع را به خوبی می‌دانند. می‌دانند که شما به صورت غریزی در پیِ فرار از درد و پناه بردن به لذتی لحظه‌ای هستید. برای آن‌ها مهم نیست که در بلندمدت چقدر احساس پوچی می‌کنید. تنها چیزی که آن‌ها می‌دانند، این است که شما نمی‌دانید با وا دادنْ در حال تهی کردن زندگی‌تان از معنی هستید. آن‌ها توجه شما را می‌خواهند و شما آن را مجانی به دست این کاسبان سپرده‌اید بدون اینکه بدانید در حال فروختن معنای واقعی زندگی‌تان هستید.

دیدن یک برنامه‌ی تلویزیونی، چک کردن دائم صندوق پستی و کانال تلگرام و اینستاگرام و فلان سایت و وبلاگ، کارهای سطحی و کم‌عمقی هستند. در مقابل، تمرکز و تلاش یک ساعته روی یک پروژه برای جلو بردن آن، بدون هیچگونه عامل حواس‌پرت‌کنی یک کار عمیق و درست و حسابی است.

صاحبان تلویزیون و برنامه‌های موبایلی مشکلی با کار عمیق شما ندارند، ولی آن‌ها خوب می‌دانند که قسمت مغز خزنده‌ی شما که مسئول اغلب تصمیمات شماست، با لذت لحظه‌ای بیشتر حال می‌کند، پس طعمه را برای او می‌گذارند. حالا اگر در این بین معنی از زندگی شما ربوده شود، برای آن‌ها فرقی نمی‌کند. برای آن‌ها هدفْ وسیله را توجیه می‌کند. خودتان بایستی به فکر خودتان و ارزش زندگی‌تان باشید.

اعلان های حواس پرت کن

کال نیوپورت در کتاب کار عمیق می‌گوید:

یک روز کاری که توسط عوامل سطحی و کم‌عمق هدایت شود، از نقطه نظر عصب‌شناختی، احتمالا خسته‌کننده و مأیوس‌کننده است، حتی اگر اغلبِ این کارهای سطحی که توجه شما را به خود جلب کرده‌اند، به نظر بی‌ضرر و مفرح بیایند.

لازم نیست که چند سال صبر کنید تا اثرِ غرق شدن در کارهای سطحی، که تعدادی از آن‌ها اسم برده شد برای‌تان روشن شود. شما در پایان همان روز یا هفته هم احساس خستگی خواهید کرد. تغییر مداوم تمرکز به خاطر این عوامل سطحی، تمام اراده‌ی شما را مثل زالو می‌مکد، و توانایی شما را برای انجام کار عمیق و باارزش به تاراج می‌برد. کم‌کم احساس می‌کنید که چاره‌ای ندارید جز اینکه تسلیم شوید و به چیزی که دیگران برای شما تعیین کرده‌اند تن دهید.

به مثال یوتیوب و درک گوگل از ویدیوهایی که دوست دارید برگردیم. هر چقدر بگذرد، این کار سطحی شما را خسته‌تر می‌کند، و هرچقدر خسته‌تر شوید اراده‌تان برای انجام یک کار عمیق و بامعنی کمتر می‌شود و بیشتر به یوتیوب پناه می‌برید. یک دور معیوب که در مقابل زندگی بامعنی و عمیق قرار می‌گیرد. جالب است بدانید که در بین شبکه‌های بی‌انتهای اینترنتی، تلویزیونی، کانال‌ها و برنامه‌های موبایلی، احتمالا یوتیوب از نظر کیفیت یکی از بهترین گزینه‌هاست. بقیه بسیار مخرب‌تر از این حرف‌ها هستند. دیگر خودتان حساب کار خودتان را بکنید!

افسار زندگی را بگیرید

کم‌کم تلاش و عرق ریختن، تلاش و تمرکز، تلاش و تلاش، ارزش خودش را از دست می‌دهد. چیزی که معنی به زندگی شما می‌دهد، دیگر حتی در افق دید شما نیست چون اراده‌ای باقی نمانده است. تسلیم می‌شوید، خسته‌تر می‌شوید، خستگی‌ای که با خستگیِ بعد از یک کار درست و حسابی فرق دارد، خستگیِ کار عمیق شیرین است، ولی خستگی ذهنیِ شما تلخ و ناگوار و دمغ‌کننده، خستگی کار حسابی و استراحت بعدش به انسان می‌چسبد، به زندگی معنی می‌دهد، ولی خستگی کارهای سطحی کم‌کم امید و سرزندگی را از زندگی شما می‌دزدد. چیزی از زندگی باقی نمی‌ماند جز حسرت، جز غم و فکر اینکه چقدر این زندگی بی‌ارزش است.

فعالیت فیزیکی به بهبود کیفیت خواب کمک می‌کند

مسیر طولانی‌ای آمده‌ایم ولی کوله‌یمان خالی از ارزش است. حتی بیشتر از شخصی که کوله‌اش پر است احساس خستگی می‌کنیم، با این حال هیچ چیز بامعنی‌ای نداریم که به آن نگاه کنیم و دلخوش شویم. اگر می‌خواهید که چاشنی خوشمزه‌ی معنی را به زندگی خود اضافه کنید، دست از تلاش، کار عمیق و درست و حسابی برندارید. شاید برای خیلی از ما امکان زندگی، در دنیای امروز، بدون استفاده از همین عوامل حواس‌پرت‌کن نباشد؛ من هم نمی‌گویم تمامشان را از زندگی خود حذف کنید. می‌توانید از آن‌ها نیز لذت ببرید ولی افسارشان را به دست بگیرید. برای‌شان برنامه تعیین کنید و سعی کنید فقط یکی دو ساعت، طبق برنامه، به آن‌ها اجازه‌ی عرض اندام دهید. نگذارید که در تمام طول روز قسمتی از مغز شما به دنبال این باشد که در صندوق پستی من، بخش اعلان‌ها، یا دایرکت‌های من خبری هست یا نه! همین قطره قطره‌ی ناچیز از بی‌شمار «شاید» در تک‌تک برنامه‌های موبایل‌تان، شما را خسته، و اراده‌‌تان را نابود می‌کند؛ در نهایت همین قطره‌ها ذره‌ذره به دریایی از نگرانی، تنش و دلواپسی تبدیل می‌شود. حتی اگر هیچ اعلانی تا پایان روز نیاید باز مغز شما بخشی از توجه خود را به احتمالات و همین شایدها داده است.

اگر افسار زندگی را نگیرید، زندگی افسارتان را می‌گیرد، اگر خودتان به فکر کنترل زندگی و محدود کردن خودتان نباشید، زندگی شما را به گوشه‌ی رینگ کشیده و گوشمالی می‌دهد. به هر حال این زندگی نصیب شما شده، اگر وا بدهید و نخواهید به زندگی عمق و معنی بدهید، لگدمال خواهید شد. فرض کنید که با یک رقیب به ظاهر قَدَر در یک جعبه، که راه در رو ندارد، تنهایید. من به شما می‌گویم دو راه دارید، یا بجنگید یا پذیرای مشت و لگد باشید. در گوش‌تان یک نکته را یادآوری کنم: اگر بجنگید، پیروز می‌شوید، نگاه به قد و قواره‌ی این پهلوان پنبه نکنید، کوتاه نیایید!

به‌طور خلاصه: کار عمیق به زندگی شما معنی می‌دهد، و کارهای سطحی تنها لذت لحظه‌ای را با خود به همراه خواهد داشت. کارهای سطحی اگر چه به نظر بی‌ضرر و حتی مفرح هستند، به مرور شما را افسرده و ناامید خواهند کرد و سرزندگی را از شما می‌دزدند. اگر ذهن شما در پس‌زمینه دائم درگیر همین موارد سطحی مثل چک کردن صندوق پستی و فلان کانال باشد، خسته و فرسوده می‌شود، اراده‌تان را از دست می‌دهید و در نهایت جانی برای انجام کار عمیق باقی نمی‌ماند. تلاش و کار عمیق اگرچه در ظاهر خسته‌کننده‌اند، ولی در بلندمدت حس رضایتِ پایدار را به زندگی شما اضافه می‌کنند. گول احساسات شهودی و غریزی خود را نخورید، تمام زندگی‌تان را به لذت‌های لحظه‌ای نفروشید و با کار عمیق از همین الان کوله‌بار ارزش‌های زندگی‌تان را پر کنید.

شادی و لذت‌های لحظه‌ای به خود خود مشکلی ندارند و می‌توانند به زندگی شما شور ببخشند؛ فقط لازم است که تعادل را حفظ کنید، تعدادشان را کنترل کنید، برای‌شان برنامه بریزید و از آن‌هایی که در بلندمدت می‌توانند شما را وابسته و تخریب کنند حذر کنید.

24 دیدگاه

  1. سلام من هیفده سالمه و تابستون سال قبل با سایت شما آشنا شدم اینطور که معلومه حالا حالا ها مطلب جدید نمیذارید ولی خواستم بدونین با این مقاله هاتون تاثیر خیلی بزرگی رو زندگی خیلیا از جمله خود من گذاشتید، چیزی ک ب اسم “محتوا” میشناسم رو تو این سایت فقط پیدا کردم و میخواستم به کارتون قوی ادامه بدید

    • سلام. خوشحالم از اینکه تونستم تاثیر مثبتی توی زندگی شما داشته باشم و متاسفم که شرایط جوری پیش نرفت و نمی‌ره که بتونم به کاری که می‌کردم ادامه بدم. ولی بیشتر از همه ممنونم ازتون که نظر پرمهر و محبتتون رو با من در میون گذاشتید.

      دلیلِ تمدید هاستِ سایت و زنده نگه‌داشتنش شما دوستان عزیزم هستید؛ و ته‌مونده‌ی امیدی که یه روزی بتونم باز در خدمت شما باشم. امیدوارم که اون روزْ خیلی دور نباشه.

  2. عالی بود
    کلمات ب زیبایی کنار هم قرار گرفتن و عمق ماجرا را بیان کردند

  3. سلام من تک تک حرفایی که گفتینو تجربه کردم واقعا تجربه ی خوبی واسم نبود ، یک کلام داشتم نابود میشدم هم جسمی هم روحی خلاصه که مرسی ازت واقعا باعث شدی به زندگی برگردم ، زندگی واسم بی معنی بود درست مثل حرفایی که گفتین خلاصه که الآن به قول شما میخوام واسه زندگیم بجنگم بازم ازت خیلی خیلی خیلی ممنونم احتیاج به یه تلنگر داشتم
    منتظر مطلب های خوب دیگتون هستم امیدوارم تو زندگیتون به هرچی که میخواین برسین :)?

    • سلام. ممنونم که نظرتون رو با من به اشتراک گذاشتید و امیدوارم که همه چیز توی زندگی‌تون خوب پیش بره.

  4. روی تک تک جملات این مقاله قکر کردم بعضی هاشو تجربه کرده بودم و در نهایت با تمام وجود درکش کردم . ایمان جان اسمت به لیست کسایی که تو زندگیم تاثیر مثبت گذاشتن اضاقه شد. از صمیم قلب ازت ممنونم.

    • سلام عرفان عزیز.

      از بهترین اتفاق‌های زندگیم، پیام‌های دوستان خوبی مثل شماست. هر بار یکی از این پیام‌های مثبت رو می‌گیرم، یه امتیاز بزرگ به چرایی زیستنم اضافه می‌کنم. ممنونم.

  5. وای نمیدونید چقدر خوشحالم که با سایتتون آشنا شدم مطالبتون دقیقا دغدغه ی من بوده مدت ها و هست نمی‌دونم چه جوری ازتون تشکر کنم…خیلی خوب مینویسین و قشنگ مطلب رو میرسونید و معلومه برای مقاله ها خیلی زحمت میکشین که خیلی قابل تقدیره ممنون ازتون خیلی خوبییین?

    • بی‌اندازه ممنونم از نظر خوب و دلگرم‌کننده‌ای که برام گذاشتید.

  6. سلام ایمان جان کجایی؟(: خیلی خیلی ممنونم بابت مقاله های بسیار مفید وکاربردی ات
    میخواستم ازت یک اجازه بگیرم.من دارم یک کتابی مینویسم قسمتی از کتابم رو می خوام به موضوع مغز ابله اختصاص بدم می خواستم ازت بپرسم که ایا امکانش هست که قسمتی از مطالبت را با ذکر منبع واسم سایت خودت تو کتابم بیارم؟
    منتظر مقاله های بعدیت هستم.

    • سلام علی جان. خواهش می‌کنم. لطف داری شما. اصلا هیچ مشکلی نیست. خیلی هم خوشحال میشم. ممنونم که اطلاع دادی.

  7. درود بر شما
    وب فارسی نیازمند چنین سایتی بود . من مشابه این سایت رو دیدم
    اکثرا با ترجمه های سریع فقط سعی در پر کردن سایت با مطالب کم محتوا دارند .
    اما من هر جمله ی شما را با دقت میخانم .
    ممنون از اینکه مثل بعضی سایتها که صرفا جهت نمایش تبلیغات درست شده اند و ما بین تبلیغ یک محتوایی هم هست شما از تبلیغ استفاده نمیکنید .
    حتما اگر دستم جایی بند بود اسپانسر شما میشدم

    به امید روزهای خوب برای شما و سایت خوبیتان

    • ممنونم امید جان. نظر لطف شما دوست عزیزمه.

  8. چقققدررر خوبه مطالبتون! چه ادبیات دوست داشتنی ای! چه مطالب دقیق و متفاوتی!!خیلی کار درستید! مرسی واسه این سایت مجذوب کننده!????

    • سلام. خیلی لطف دارید به بنده. خیلی خوشحالم که مطالب ایلولا نظرتون رو جلب کرده.

    • ممنونم، نظر لطفتونه. خیلی خوشحالم که مقاله‌هام رو می‌پسندید.

    • سلام. خواهش می‌کنم. امیدوارم که سال‌های زیادی، سلامت و خوش و خرم زنده باشید دوست عزیزم.

  9. این صفحه رو Bookmark کنید و هر وقت احساس ناامیدی کردید اون رو بخونید.
    سعی کنید در زندگی سیگنال باشید نه نویز!!
    از صمیم قلب بابت زحمت هایی که میکشید تشکر میکنم.

    • سلام امیر جان. ممنونم. دلگرمی‌های شما دوستان برام خیلی عزیزه.

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد