میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
در پست قبل کمی به جادهی خاکی زدیم و در خصوص بختک صحبت کردیم. حالا وقتش شده که مثل بچهی آدم به مباحث خود کتاب برگردیم.
در REM Atonia بنا به دلایلی که چندان هم روشن نیست، فعالیت نورونهایی که کنترل حرکت را در دست دارند، در motor cortex کاهش پیدا میکند و یا حساسیت کنترل حرکت کم میشود و در نتیجه حرکت را بسیار سختتر از چیزی که در حالت هوشیاری تجربه میکنیم، میکند.
قسمتهای مختلف motor cortex را در این مدخل ویکی ببینید.
این اتفاق به هر حال لازم است که بیفتد چرا که «خواب دیدن» ما در همین مرحلهی REM صورت میپذیرد و فلج شدن، به ما کمک میکند تا از آسیبدیدن در امان بمانیم. البته برای مغز همهچیز صد یا صفر نیست. به هر حال زمانهایی پیش میآید که عملکرد فلج شدن با اختلال روبرو میشود و همین امر میتواند موجب دردسرهایی شود. مثلا یکباره خودتان را در کوچه ببینید!
مورد بعدی hypnic jerk یا حس سقوط حین خوابیدن نام دارد. احتمالا برایتان پیش آمده که درست زمانی که در حین از دست دادن هوشیاری و خوابیدنید، ناگهان حس کنید که در حال افتادن از ارتفاعیاید و ناگهان از خواب بالا بپرید. معمولا این حالت با یک تشنج در عضلات همراه است. سریع خودتان را جمع میکنید و احتمالا تپش قلب پیدا میکنید.
این پدیده با تنش، تشویش، اختلالهای مربوط به خواب و غیره در ارتباط است. با این حال به صورت تصادفی اتفاق میافتد و نمیتوانید بر اساس نشانههای فوق، انتظار اتفاق افتادنش را بکشید.
شاید حس سقوط حین خوابیدن، سوغاتِ زمانِ دور گذشته، که بر روی درختها میخوابیدیم است. تا مغز ما را در حین افتادن از درخت و احتمالا خرد شدن استخوانهایمان تکانی بدهد و بگوید «بلند شو که داریم به سرزمینهای گ.. ببخشید به فنا میرویم!»
البته فرضیههای دیگری را نیز میتوان به این مورد مرتبط دانست. این موضوع بیشتر در بچهها اتفاق میافتد و شاید مرتبط به روند توسعهی مغز است. جایی که هنوز پروسهها در حال سیمکشی و کاملتر شدناند. البته ما هیچگاه از شر این خطاهای مغزی راحت نمیشویم و این اتفاقات به دوران بچگی ما خلاصه نمیشود.
در پست قبل در خصوص فلج خواب صحبت کردیم. از زبان کتاب هم برایتان چند کلمهای بگویم.
فلج خواب با وجود اینکه پدیدهای بدون خطر است ولی این چیزی از ترسناکی آن کم نمیکند. بنا به دلایلی، مغز فراموش میکند تا قسمتهایی که مربوط به سیستم حرکتی میشود را روشن کند. چرایی آن هنوز کاملا واضح نیست ولی قویترین تئوری در این خصوص میگوید که اختلال در ترتیب سامانمند مراحل خواب، میتواند باعث ورود به این مرحله شود. هر مرحلهی خواب توسط نوع خاصی از فعالیتهای عصبی کنترل میشود.
این فعالیتهای عصبی به نوبهی خود توسط دستهی خاصی از نورونها تنظیم میشوند. حالا زمانی را تصور کنید که فعالیتهای عصبی، مثل همیشه نرم و روان به حالتهای بعدی تغییر پیدا نمیکنند و سیگنالهای عصبی که مسئول فعال کردن سیستم حرکتی میشود آنقدر ضعیف میماند که توان روشن کردن آن را ندارد. یا در سناریو دیگر، سیگنال خاموشکنندهی فعالیت حرکت، آنقدر قوی است که سیگنال فعالکننده از پس آن برنمیآید و شما هوشیاری خود را بدست میآورید بدون اینکه سیستم حرکتی شما فعال شده باشد. انگار که فلج شدهاید. فلج خواب!
مدت زمان زیادی نمیگذرد که سایر قسمتهای مغز به حالت بیدارباش در میآیند و به تبع آن سیستم حرکتی هم فعال میشود، ولی همان چند لحظهی کوتاه میتواند بسیار وحشتناک باشد. به هر حال عدم توانایی حرکت و احساس آسیبپذیر بودن در برابر هرآنچه در جریان است، فعال شدن «حس ترس» را در جواب دارد. حس وجود شخصی که در محیط نیست، یا تصور چیزی که واقعا وجود ندارد میتواند بسیار ناخوشایند باشد.
اغلب افراد، فلج خواب را به ندرت تجربه میکنند ولی برای کسانی که با افسردگی یا اختلالهای مرتبط دست و پنجه نرم میکنند، این حالت میتواند تعدد دفعات داشته باشد.
راه رفتن در خواب، نیز، به نوعی میتواند در ارتباط با فلج خواب باشد ولی در حالتی کاملا برعکس. اینگونه تصور کنید که سیگنال سیستم فلجکننده، نمیتواند که به درستی بخشهای از مغز را از کار بیاندازد و حرکت در زمان خواب رخ میدهد. با توجه به اینکه این حالت در بچهها بیشتر رخ میدهد، عدهای معتقدند که حرکت در خواب میتواند با قسمتهای از مغز که هنوز به طور کامل توسعه پیدا نکرده در ارتباط باشد.
راه رفتن در خواب در برخی از خانوادهها بیشتر مشاهده میشود و میتواند مرتبط به مورد ژنتیکی باشد که نتیجهی توسعهی کندتر بخشهای از مغز (سیستم عصبی مرکزی) که مرتبط با مواردی که ذکر آنها رفت باشد. با این حال راهرفتن در خواب در بزرگسالانی که زیر فشار عصبی، مصرف الکل، دارو و یا هر چیزی که سیستم عصبی فلجکننده را تحت تاثیر خود قرار میدهد، نیز میتواند اتفاق بیافتد.
ولی اگر مغز در حین خواب اینقدر فعال نبود این مسائل پیش نمیآمد. چرا فعالیت شدید مغز به خصوص در مرحلهی REM آنقدر مهم است که فرگشت، تلاش میکند تا به نحوی این فعالیت را حفظ کند و در عوض راههای مقابله با آن (سیستم فلج کنندهی عصبی) را توسعه دهد؟ چه چیز مهمی اتفاق میافتد که وجود فعالیت مغزی در REM را اینقدر پر اهمیت میکند؟
پاسخ دهید