چگونه زبان جدید بیاموزیم؟ | بخش اول

Learn-English-Part1

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

منبع: پاسخ یک کارشناس در کورا

من چگونه زبان بیاموزم؟ چگونه با این همه لغت کنار بیایم؟ آیا نوت‌برداری به اندازه‌ی تمرین مهم است؟ باید کلمه‌ها را معنی کنم یا معنای آن‌ها را در محتوا بسنجم؟ من خودم را غرق اصطلاحات، فرهنگ، موسیقی، فیلم و… کردم و این‌ها کمک زیادی به یادگیری زبان کرد ولی به نظر می‌رسد که پروسه یادگیری زبان دوم با زبان مادری متفاوت است. چه کاری برای بهبود زبان می‌توانم انجام دهم؟

خب حقه‌ای وجود دارد که می‌تواند راه دور و درازِ سال‌های سال یادگیری برای تسلط به زبان را به چند ماه تقلیل دهد. چیزهایی هست که معلم‌ها به دانش‌آموزان نمی‌گویند چرا که جا خواهند زد. و خب به نظر دانستنش حیاتی‌ست.

در حقیقت نه یک ترفند که یک جعبه ترفند پیش روی ماست که یک زبان جدید را بیاموزیم. به عنوان مثال زبان فرانسوی، ولی خب به کار هر زبانی خواهد آمد.

۱- درک مسیر آموزش زبان

نرخ جا زدن در آموزش زبان واقعاً رقت‌انگیز است. فقط ۴ درصد ناقابل از دانش‌آموزانی که دوره‌های پایه‌ای در مدرسه را شروع می‌کنند بعد از ۳ سال به زبان تسلط پیدا می‌کنند. ۹۶ درصد یا کلاً بی‌خیال ماجرا می‌شوند و یا نمی‌توانند. مردم دو نتیجه‌ی اشتباه از این موضوع می‌گیرند: افسانه‌ی یک: یادگیریِ زبان سخت است و افسانه‌ی دو: بقیه مردم در یادگیری بهتر از من هستند.

یکی از بزرگترین دلایل بی‌خیال شدن این است که احساس هیچگونه پیشرفتی نمی‌کنیم. یک دانش‌آموز با نمرات بسیار خوب زمانی که وارد فرانسه می‌شود حتی نمی‌تواند ساده‌ترین مکالمات را داشته باشد. این همه آموزش زبان دیده است و حتی یک مکالمه‌ی ساده… خب دلیل اصلی این است که انتظارات بی‌جایی داریم.

یادگیری زبان سخت نیست، بلکه طولانی‌ست

بگذارید این‌جوری نشان‌تان بدهم:

English Learning is Like Camping

فکر می‌کنم که یادگیری زبان چیزی شبیه به بالا رفتن از یک کوه باشد (یک کوهِ دور و دراز و خب شاید خیلی بلند ولی راحت، کوهی که هر کسی می‌تواند از آن بالا برود، منتها تا هر جایی که ادامه بدهد و بی‌خیال ماجرا نشود).

و خب حالا نوبت آن چیزی‌ست که اغلب معلم‌ها به شما نمی‌گویند: بالای ۶۰۰ ساعت طول می‌کشد که شما به تسلط به زبانی برسید. (و خب بد نیست بدانید برای فارسی‌زبانانی که می‌خواهند زبانی مثل انگلیسی یا فرانسه یاد بگیریند این عدد به ۱۱۰۰ ساعت می‌رسد). یکم بهش فکر کنید. اگر شما در مدرسه هفته‌ای یک ساعت را به زبان اختصاص بدهید، در نتیجه ۴۰ ساعت در ۴۰ هفته زبان کار کرده‌اید (یک سال تحصیلی). و چیزی حدود ۱۵ سال باید کار کنید تا مسلط شوید. تازه ارفاق کرده‌ام و بی‌خیال چیزهایی که به مرور فراموش می‌کنید هم شده‌ام.

در منتهی الیه دیگر، اگر شما سفت و سخت زبان بخوانید و رکورد ۴۰ ساعت در هفته را بزنید! شما در عرض ۱۰ تا ۱۲ هفته به بلاغت در زبان خواهید رسید. اغلب مردم وقتشان را از سر راه نیاورده‌اند که هر روز و روزی نزدیک به ۶ ساعت (به علاوه‌ی روزهای تعطیل) زبان کار کنند. ولی خب دانستن این موارد ضروری بود تا شما بفهید که دقیقاً کجا قرار گرفته‌اید و اگر شروع کردید جا نزنید. (یادتان باشد این محاسبات برای ۶۰۰ ساعت است و نه ۱۱۰۰ ساعت).

۲- شورمندی و پشتکار برای یادگیری زبان حیاتی‌ست

۱) غرق شدن تا جایی که ممکن است در موضوع می‌تواند به شما کمک کند که ساعت‌های یادگیری تا رسیدن به حد نصاب را سریع پشت سر بگذارید. ۲) زبان فرّار است و دانسته‌ها به تدریج محو می‌شود. مطالعات بدون پشتکار مانند آنچه در مدرسه هست بی‌اثر است چرا که با همان سرعت که یاد می‌گیرید از یاد می‌برید. پس سعی کنید پشتکار داشته باشید؛ یک برنامه‌ی حساب‌شده و نه از روی هوس. دیگر چه‌جوری منظورم را بیان کنم تا خوب جا بیفتد؟ کوهِ پیش رو، یخی‌ست و هرچقدر آرام بروید بیشتر لیز می‌خورید و به عقب بر می‌گردید. به عبارتی در جا می‌زنید. تا جایی که می‌توانید سریع صعود کنید.

۳- با خودتان مهربان باشید

به کوه‌مان برگردیم تا به شما نشان دهم مرحله به مرحله‌ی کار چگونه است. تا قبل از کمپ B1 و B2 خبری از آفتاب نیست. ولی وقتی آفتاب بیرون زد احساس بی‌نهایت خوبی در خصوص زبان جدید خواهید داشت. و خب نمی‌خواهم ناامیدتان کنم ولی فاصله‌ای ۳۵۰ تا ۴۰۰ ساعته با این کمپ‌ها دارید. البته اگر زبان دوم‌تان باشد و نه سوم و چهارم و…

انتظار کلی ابر و مه را برای چند صد ساعت ابتدایی داشته باشید. نگران هم نباشید، چرا که این موضوع کاملاً نرمال است. همه این حس رو تجربه خواهند کرد، حتی آن‌هایی که احساس می‌کنند ژنتیکی آماده‌ی یادگیری زبان دوم هستند. تفاوتش در این هست که هرکسی به طلوع خورشید رسیده انتظار این مرحله را داشته و جا نزده چرا که به طلوع خورشید رسیده است. پس وقتی به این نتیجه رسیدید که «من گند زده‌ام»، یا «توی زبان من یکی هیچ چیزی نمی‌شم»، «خنگ‌تر از من خلق شده آیا؟» به یاد بیارید که شما خیلی هم عادی و نرمال هستید، فقط باید ثابت قدم باشید.

منتظر بخش‌های بعدی باشید. این پست در چهار بخش تقدیم حضورتان می‌شود تا طولانی شدنش باعث دلزدگی‌تان نشود.

فراموش نکنید فید ای‌لولا را دنبال کنید. همچنین ما در لاین، فیس‌بوک و گوگل‌پلاس هم منتظر شما هستیم.

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد