میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
مسالهی وابستگی در رابطه عاطفی چیزی است که ذهن بسیاری از زوجها را درگیر کرده است. شناخت اینکه سبک دلبستگی ما چیست و چرایی رفتارهایمان میتواند به ما کمک کند تا گیر رابطههای ناسازگار نیفتیم خودمان را بهتر درک کنیم و همدلتر شویم. کتاب «دلبسته» از امیر لوین و ریچل هلر، با توضیح تئوری «دلبستگی» پاسخی جامع به چراهای بسیار زیادی است. در این سری از نوشتههای ایلولا، افسانهی وابستگی را خرد و خاکشیر خواهم کرد. وابستگی، حقیر و ننگ شمرده میشود، در جایی که حقایق بیلوژیکی ما، چیز دیگری را میگوید. بخشهایی که در این سری نوشتهها آمده، ترجمه مستقیم از کتاب «دلبسته» است که در اختیارتان قرار میگیرد.
داستان
کارن و تیم، دو زوج رویایی برنامهای تلویزیونی بودند، که در آن زوجها در رقابتی، در سراتاسر دنیا، کارهای چالشبرانگیز انجام میدادند: هر دو زیبا، جذاب، باهوش، و موفق بودند. در این بین در رویارویی با چالشهای مختلف، جزئیات خصوصیِ رابطهشان هویدا شد: کارن میخواست که ازدواج کند، ولی تیم، بیمیل بود. تیم، به استقلال خود اهمیت میداد و کارن میخواست که به او نزدیکتر شود. در لحظات پُرفشارِ مسابقه و همچنین اغلب مواقع بعد از بحث و جدل، کارن میخواست دست تیم را در دستانش نگه دارد، با این حال تیم، دو دل بود. هم احساس نزدیکی بیش از حد میکرد و هم دلش نمیخواست به هر خواست و هوس کارن جواب مثبت بدهد.
در آخرین نمایش، تیم و کارن پیشتاز مسابقه بودند. آنها تقریبا جایزه بزرگ را برده بودند اما در خط پایان شکست خوردند. زمانی که با آنها در انتهای مسابقات مصاحبه کردند، کارن گفت:
من فکر میکنم که ما باختیم، چون من خیلی محتاج و وابسته بودم. وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم که رفتار من اغراق شده بوده. خیلی وقتها میخواستم که در حین مسابقه، دستهای تیم را بگیرم، نمیدانم چرا چنین چیزی اینقدر برای من مهم بود. اما درسم را گرفتم و به این نتیجه رسیدم که نیازی نیست این جوری باشم. چرا اینقدر محتاج دستهای تیم میشوم؟ مسخره بود. باید خونسردی خودم را حفظ میکردم، بدون اینکه منتظر پاسخی از تیم باشم.
تیم اما چیز زیادی نگفت:
مسابقه، شرایط زندگی واقعی را بازسازی نمیکرد. اکثرش تجربیات سخت و شدیدی بود که به عمرم تجربه کرده بودم. در حین مسابقه ما حتی وقت نداشتیم که از دست هم عصبانی شویم و فقط از یک کار به سر کار بعدی میپریدیم.
هر دو، یک اتفاق مهم در طول مسابقه را فراموش کردند: تیم در حین پرش دو نفری با طناب، اعتماد به نفسش را از دست داد و میخواست که انصراف دهد. با وجود اینکه کارن تشویقش کرد و به او اطمینان میداد که در حین پرش در کنارش حضور دارد، او نمیخواست که بپرد. کار به جایی کشید که تیم تمام تجهیزاتش و لباسهایش را در آورد و راهش را کشید و رفت. در نهایت خودش را جمع کرد و چالش را پشت سر گذاشتند. به خاطر همین دو دلیِ تیم، آنها جایگاه اول را از دست دادند.
چند نمونهی جزئی
دو هفته از قرارم با او میگذشت که خودم را با نگرانی داغون کردم: آیا به نظرش من به اندازه کافی جذاب بودم؟ آیا باز به من زنگ میزند؟ میدانستم که در حال تبدیل کردن تمام ترسهایم از «به اندازه کافی خوب نبودن» به یک پیشگویی خود محققکننده هستم و شانس دیگری در رابطه را نابود میکنم.
مشکل من چیست؟ باهوش هستم، خوشتیپ هستم، و از نظر شغلی هم موفق هستم. کلی پیشنهاد دارم اما لاجرم، بعد از چند هفته اشتیاقم را از دست میدهم و احساس میکنم که گیر افتادهام. نباید پیدا کردن کسی که با من سازگار است، اینقدر سخت باشد.
من سالهاست که با شوهرم ازدواج کردهام و با این وجود کاملا احساس تنهایی میکنم. او هیچوقت از احساساتش حرف نمیزند یا در خصوص رابطه صحبت نمیکند اما همه چیز در حال تبدیل شدن از بد به افتضاح است. تمام روزهای کاری تا دیروقت سر کار است و آخر هفتهها یا در زمین گلف با دوستانش است یا شبکههای ورزشی تلویزیون را تماشا میکند. چیزی که ما دو نفر را در کنار هم نگه دارد وجود ندارد. شاید بهتر باشد که تنها بمانم.
هر کدام از این مسائل، عمیقا دردناک هستند و درونیترین وجه زندگی افراد را در بر میگیرد با وجود این توضیح واضح یا پاسخی نیست که جواب همهی آنها را در دل خود داشته باشد. هر قضیه به نظرْ شخصی و بیهمتا است و هر کدام ریشه در عوامل بیشماری دارد. تفسیر آنها نیاز به آشنایی عمیق با تمام افرادی دارد که در آن رابطه درگیر هستند. گذشتهی آنها، رابطههای قبلیشان، و نوع شخصیتشان تنها چند شاهراه از میان جادههای بیشماری است که یک درمانگر باید دنبال کند. این موضوع، چیزی است که به ما پزشکان بالینی در زمینه سلامت روان، آموخته شده و باور بر صحت آن است، تا اینکه به کشف جدیدی نائل شدیم؛ کشفی که توضیحی جامع برای هر سه مسالهای که ذکر آنها رفت و بسیاری دیگر از مشکلات میداد.
ادامه دارد…
پاسخ دهید