میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
اگر بخواهیم خلاقیت را پرش از یک چانک مرتبط با یک مهارت، و پیوند آن به یک چانک به ظاهر غیرمرتبط با آن مهارت در نظر بگیریم، داشتن چانکهای پخته یکی از اجزاء مهم برای خلاقیت به حساب میآید.
بگذارید به زبان سادهتر و با مثال این موضوع را برایتان بازتر کنم. شما یک بازرگان ماهرید که در ذهنتان چانکهای مرتبط با کار و مهارتتان را به خوبی روی هم سوار کردهاید و یک شبکهی عالی از اطلاعات را در ذهنتان پیرامون آن موضوع به وجود آوردهاید. حالا فرض کنید شما یک فرد کتابخوان نیز میباشید که دائم در حال ساخت چانکهای مفید اطلاعاتی، در زمینههای دیگر به غیر از کارتاناید. هر کدام از این چانکها یک شبکهای را برای خودش در مغز شما تشکیل میدهد.
این چانکها به ظاهر با هم مرتبط نیستند و شبکههای جدایی را نیز تشکیل دادهاند. ولی به کرات پیش میآید که همین قطعهها به طریقی که حتی فکرش را هم نمیکنید، به خصوص در حالت دیفیوس، ارتباطی با هم میگیرند و به شما دید تازهای از موضوع را ارائه میدهند. دید تازه در خصوص هر کدام از این چانکها. مثلا فرض کنید که یک چانک در خصوص فیزیک و یک چانک در خصوص بازرگانی به نحوی در ذهن شما به هم پیوند میخورند. این پیوند به شما دید تازهتری را نسبت به موضوعِ هر دو سرفصل هدیه خواهد کرد. بیایید اسمش را «خلاقیت» بگذاریم چرا که واقعا خلاقیت همین است.
رمز موفقیت افراد خلاق نیز همین است. داشتن شبکههای عظیم از اطلاعات در خصوص موارد بسیار متفاوت و مختلف. اینجاست که اهمیت کتابخوانی و کسب علم و مهارت در جنبههای مختلف خودش را نشان میدهد.
قسمت خوب ماجرا این است که زمانیکه یک یا چند چانک اطلاعات با هم ارتباط میگیرند، در اصل شبکهی عصبی بزرگتری را میسازند. این شبکهی بزرگتر، دسترسی راحتتری را فراهم میکند. به عبارتی شانس بالا کشیدن اطلاعات به صورت خودآگاه برای هر کدام از این دو چانک، دو چندان میشود.
حالا فرض کنید که در حال حل یک مسالهاید. دو روش برای حل یک مساله وجود دارد. یکی نگاه خطی و دیگری نگاه کلی.
روش خطی به این صورت است که شما از هر مرحله به یک مرحلهی مشخص بعدی راهنمایی میشوید و در نهایت مساله را حل میکنید. این مورد بیشتر برای مسائلی به کار میرود که راهحل مشخص و از پیشتعیینشدهای دارند. ولی گاهی راهحلهای مشخص ما را به پاسخ نمیرساند و شما به یک مسیر کاملا خلاقانه احتیاج دارید. اینجاست که اهمیت چانکهای دیگر از اطلاعات مشخص میشود. شما به حالت دیفیوس میروید و دقیقا از آنجا که گمانش را نمیکنید، یک باره مغزتان یک ارتباط با یک چانک دیگر گرفته و یک راهحل نوین به ذهنتان میرسد. به حالت متمرکز باز میگردید و روی راهحل جدید و عملی بودن یا نبودنش کار میکنید.
و اما یک روش بسیار کاربردی دیگر از کتاب Mind for Numbers را نیز برایتان بگویم. یک تایم خاص، مثال نیم ساعت (بسته به مساله بیشتر یا کمتر) بر روی مسالهای که راهحلی برایش ندارید کار و خودتان را درگیر کنید. سعی کنید شش دانگ حواستان جمع مساله باشد. پس از پایان یافتن زمان، بدون اینکه کار اضافهای انجام دهید، به رختخواب بروید و بخوابید. معمولا بعد از بیدار شدن، یک راهحل جدید به صورت مبهم در ذهنتان نقش میبندد. شاید راهحل به پاسخ برسد و شاید نرسد؛ اکنون وقت رفتن به حالت متمرکز و سنجیدن راهحلیست که به ذهنتان خطور کرده. به هر حال آزمون و خطا از اسمش پیداست. گاهی خطا میرود، ولی خیلی بهتر از درجا زدن است.
پاسخ دهید