میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
یادگیری اضافه، پرآموزی یا overleaning چیست؟ احتمالا برای شما پیش آمده که در حال مطالعهی یک مفهوم جدید، یک کلمهی تازه و یا هرچیز جدید دیگری، در یک نشست آن را به کرات تکرار کنید تا مطمئن شوید که بلد شدید.
خبر بد این است که اکثر زمانی که برای تمرین دوباره و دوباره در یک نشست کاری بعد از یادگیری یک مفهوم میگذرانید، هدر رفته است. البته توانایی شما در تکرار بینقص باعث میشود که به اشتباه فکر کنید که آن مفهوم کلمه یا … را به خوبی یاد گرفتهاید و این زمانی که برای تمرین دوباره و دوباره صرف کردهاید، هدر نرفته است؛ در حالی که درست در نقطهی مقابل آن نهتنها احتمالا وقت خود را تلف کردهاید، بلکه متاسفانه توهم دانستن موضوع هم برداشتهاید.
آیا پرآموزی همیشه بد است؟ فرض کنید که تمرین سرویس تنیس قبل از بازی میکنید و یا قرار است که یک سخنرانی و نطق عمومی داشته باشید. پرآموزی در این زمینهها میتواند سودمند باشد چرا که با هر بار تمرین، احتمالا اجرای روانتر و بهتری را خواهید داشت. اما موضوع در خصوص یادگیری یک مفهوم جدید چیز دیگریست و پرآموزی معمولا اتلاف وقت و انرژیست.
بعد از پرآموزی شما تا مدت محدودی، تسلط زیادی بر روی موضوع خواهید داشت و همین امر مثلا به ارائهی خوب و بدون استرس کمک میکند، ولی فهمیدن یک موضوع یا یادگرفتن آن، چیزی نیست که بخواهید برای مدت محدود در ذهن خود داشته باشید؛ به همین خاطر است که پرآموزی برای یادگیری مفاهیم، کاربرد چندانی ندارد.
تحقیقات نشان داده که وقتی مفهوم درس را یاد گرفتید، هر چقدر هم که در آن یک نشست کاری، تمرین کنید، مانند ضربه زدن بر روی میخی که در سر جایش فرو رفته، فقط انرژی و وقت پرارزشتان را هدر خواهید داد.
به خاطر داشته باشید که تمرینِ یک مفهوم تا زمانی که آن مفهوم را به خوبی فرابگیرید، در یک نشست کاری مفید است و ادامه تمرین، بیشتر هدر دادن زمان به حساب میآید. یک روش مناسب برای مدیریت زمانی که به مطالعه اختصاص دادهاید سوئیچ کردن بین موضوعاتیست که در فهمشان به مشکل خوردهاید با موضوعاتی که درک بهتری از آنها دارید.
تمرین دوباره و دوباره یک ضرر عمدهی دیگر نیز دارد. قبلا گفتیم که برای حل یک موضوع، معمولا در ذهنمان یک سری مسیر عصبی تشکیل داده میشود که با دنبال کردن تکتک این مسیرها ما به جواب میرسیم. ولی مسائل همیشه راهحلهای یکسانی ندارند. یا بهتر است که با راهحلهای یکسان حل نشوند. فرض کنید که یک نجار فقط و فقط با استفاده از چکش خود بخواهد همه چیزی درست کند. قدرت بخشید به یک روش خاص حل مساله، بیشباهت به این نجارِ کارنابلد ما نیست. اینجاست که فراگیری به روش Interleaved توصیه میشود.
در پستی جداگانه در خصوص تکنیک تمرین Interleaved بیشتر برایتان شما خواهم گفت.
پاسخ دهید