میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
میدانید چرا بیشتر الگوهای علمی توسط افراد جوانتر یا کسانی که در خصوص موضوعهای مختلف آموزش دیدهاند شکسته میشود؟ به این خاطر که آنها اسیر دام اینشتلونگ نمیشوند.
فرض کنید که یک سرزمین پوشیده از برف داریم. قرار است از نقطهی الف به نقطهی ب برویم. اگر شما تمام عمرتان را از یک مسیر خاص از نقطهی الف به ب رفته باشید، یک مسیری ساختهاید که خروج از آن برایتان قابل درک نیست. یعنی در اصل یک جادهی الف به ب دارید و بقیهی سرزمین پوشیده از برفی که دیگر حتی فکر عبور از آنجا را نمیکنید.
به عبارتی از الف به ب فقط یک مسیر میبینید و آن مسیر پا خورده است. چشمان شما بینهایت مسیر بالقوهای که زیر برفها مدفون شدهاند را نخواهد دید. ولی حالا فرض کنید که از مسیرهای مختلفی از الف به ب رفته باشید. شما دیگر اسیر یک مسیر خاص نیستید و میتوانید از چشماندازهای مختلفی این مسیر را طی کنید. همین اتفاق برای کسی که در زمینههای مختلف مطالعه میکند، میافتد. به عبارتی میتواند مساله را به روشهای مختلف و از مسیرهای متفاوتی نظاره کند، الگوهای سنتی را بشکند و راه نوینی برای تشریح آن ابداع کند.
خب سوال اینجاست کسی که از مسیرهای مختلف گذشته، آن چیزی که باید ببیند را دیده است، دیگر چه فرقی میکند که دو مرتبه از آن مسیر عبور کند؟ یعنی وجود مسیرهای مختلف چه تفاوتی را سبب میشود؟
پاسخ این است که شما رویارویی با یک مساله را بایستی به ظهور یک چشمانداز در آن مسیر تعبیر کنید. یک منظرهی تازه. اینگونه وقتی از مسیر A حرکت میکنید، چشمانداز جدید را به صورت خاصی میبینید. ممکن است که مساله با این چشمانداز برای شما حل نشود (به عبارتی راهی به الگویی که قرار است این مساله را حل کند در ذهن خود نیابید) حالا هرچقدر هم که این مسیر را بالا و پایین بروید، مساله حل نخواهد شد و الگوی نوینی را پیدا نخواهید کرد. ولی اگر مسیرهای دیگری هم در دسترس داشته باشید، (مسیر B و C و D و غیره) میتوانید این منظرهی جدید را از زاویههای مختلف ببینید و حل کنید. منظور ما از مسیرهای عصبی این است.
ولی چرا شکستن الگوها بیشتر توسط جوانان اتفاق میافتد؟ دلیلش این است که جوانها هنوز آن مسیر پا خورده را به آن شدت شکل ندادهاند و برفی که بر سایر قسمتهای منطقه نشسته آنقدر ارتفاع نگرفته که دیگر مسیری از پس آنها دیده نشود.
از آنجایی که نمیشود، روند پیری را مانع شد (فعلا) و البته حتی اگر این روند معکوس هم شود، بالاخره تجربیات کسب شده به مانند همان برف و مسیر عمل میکنند، باید فکر دیگری به حال این موضوع کرد. تنها راهحلش مطالعه در زمینههای مختلف است. هیچوقت یادگیری را متوقف نکنید.
به تصویر زیر نگاه کنید. ماشینی که از یک مسیر گلآلود سالهای درازی سفر کرده. این ماشین مثل قطاری که در ریل گیر افتاده، نمیتواند که از مسیر خودش خارج شود. تنها راه نگاهش به اطراف از طریق همان دریچهی پا خوردهای که سالها دیده، میگذرد. حتی اگر بخواهد مسیر را عوض کند گیر میافتد.
مراقب باشید که اسیر یک مسیر خاص نشوید. به مغزتان اجازه دهید که دنیا را بازتر ببیند. برای این کار لازم است که در خصوص سرفصلهای خیلی متفاوت بخوانید و سعی کنید بینشان یک ارتباط معنایی / مفهومی برقرار کنید. اینجاست که توصیه میشود کتابِ خوب در هر زمینهای بخوانید. ولی این فقط کتاب یا معلم نیست که میتواند به شما یک دید بازتر اهدا کند. شما میتوانید حتی با یادگرفتن اینکه چطور یک واشر شیر چکهکن را عوض کنید، چگونه با یک زورگو مقابله کنید و یا با یادگیری مهارتهای سادهی دیگر از این دست، به خودتان دید جدیدتر اهدا کنید. اهمیت یادگیری مهارتهای به ظاهر ساده و کوچک را دست کم نگیرید.
این مطلب با تمرکز و کار عمیق در تعارض نیست ؟
به نظرم که میشه در کنار هم داشتشون.