میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
حافظه و یادگیری دو مفهوم تنیده در یکدیگرند و همانطور که مثل روز روشن است، یکی از مهمترین فاکتورها در یادگیری، حافظه است. در این بخش میخواهیم کمی جزئیتر وارد این عامل مهم در یادگیری شویم.
فرض کنید که وارد یک آپارتمان شده و ده دقیقهای در آن وقت گذراندهاید. نمایی کلی از اتاقها، وسایل، مبلمان و غیره در ذهن شما نقش خواهد بست و تا مدت زیادی باقی خواهد ماند. اطلاعات بیشماری در پس ذهن ما کد میشود. حالا سوال این است که چطور این اطلاعات اینقدر راحت و آسان فقط با یک چرخ زدن در ذهن ما نقش میبندد؟
انسانها بنا به نیازی که از جانب طبیعت، برای بقا به آنها تحمیل شده حافظهی تصویری / فضایی خوبی دارند تا در جنگل گم نشوند و بتوانند آن تپهای که تمشکهای پر انرژی خوشمزه داشت را هر بار به سادگی پیدا کنند.
تقریبا خب همهی ما با این ویژگی به دنیا میآییم. حالا چطور از آن به نفع یادگیری استفاده کنیم؟ بد نیست کمی در خصوص نحوهی کارکرد حافظه صحبت کنیم.
زمانیکه قرار است یک مفهوم در حافظهی ما کُد شود، فقط اطلاعات خام آن مفهوم نیست که کد میشود، بلکه حالات روحی / ذهنیِ شما به همراه وضعیتهایی مثل فضایی که داخلش قرار دارید، بویی که به مشامتان میرسد و تصویری که میبینید، به همراه آن اطلاعات کُد میشوند.
فرض کنید که در حال بوسیدن معشوقتانید و در همان حین بوی تند عطرش به مشامتان میرسد. حالا حتی اگر سالها از آن اتفاق گذشته باشد، آن بوی تند، وضعیت ذهنیای را به وجود میآورد که آن خاطره بالا بیاید. چرا؟ چون یک حالت ذهنی، یک مقداری بو، یا یک تصویر سادهای که تداعیکنندهی یک وضعیت خاص است، به مثابه یک گیره عمل کرده و اطلاعاتی که حاوی کدهای مشابه آن میشود را بالا میکشد و در دسترس خودآگاه شما قرار میدهد.
پیوستگی این اطلاعات در حین کد شدن است که باعث این رخداد میگردد. چرا که شبکهی این اطلاعات، به هم پیوسته است و با تحریک هر قسمتی از آنها، سایر قسمتها نیز تحریک میشود. حافظههای کد شدهای که شامل هر کدام از این حالتهاست، تکانی میخورند و همین تکان یا تحریک باعث میشود که با اولویت بیشتری در دسترس حافظهی کاری قرار بگیرند.
خب تا اینجای کار فهمیدیم که اول) ما حافظهی تصویری / فضایی قدرتمندی داریم و دوم) میتوانیم از حالتهای مختلف به عنوان گیره برای بالای کشیدن آن حافظه استفاده کنیم.
حالا وقت مثال برای درک بهتر این مفهوم است. چطور میشود از آنها در عمل استفاده کرد. قانون دوم نیوتن میگوید: f = ma
f چه چیزی میتواند باشد؟ Flying یا هر چیز قادر به پرواز.
m از چه قرار باشد؟ خب یک Mule یا قاطر گزینهی بدی نیست.
با حرف a چه چیزی به ذهنتان میرسد؟ این دیگر به عهدهی شما.
خب ما یک قاطر داریم و یک پرنده. نظرتان چیست که این قاطر با سرعت افزایندهای در حلا سقوط آزاد باشد؟ تصویری شبیه عکس زیر را در نظر بگیرید. یک «قاطره پرنده». اکنون تنها کافیست که یک قاطر پرنده را در ذهنتان تصویر کنید تا فرمول از لابلای نورونهای مغزتان بالا آمده و به خاطرتان آید. به همین سادگی.
نکتهی مهم در ساختن این تصاویر ذهنی، خلاقیت است. خلاقیت در ارتباط یک تصویر ذهنی با مفهومی نامربوط به شما کمک میکند تا بتوانید آنها را بهتر در مغزتان کد کنید؛ و از طرفی راحتتر بیرونشان بکشید. اضافه کردن جنبههای مختلف به این تصویر ذهنی شرایط را بهینهتر میکند. مثلا اینکه بوی قاطر یا حتی صدای وزش باد در گوشش را نیز به این تصویر ذهنی اضافه کنید. تصاویر ذهنی محدود به عکس نمیشوند و حالتها را نیز شامل میشوند.
تمرین و تمرین و تمرین است که شما را در ساخت این تصاویر خلاقانه ماهر میکند. اگر در ابتدا ساخت این تصاویر برایتان سخت به نظر میرسد، کافیست که تمرین بیشتر را در دستور کار خود قرار دهید. خواهید دید که به سرعت، استاد ساختن تصاویر خلاقانه و ارتباط آنها با مفاهیم خواهید شد.
وقتی چیز جدیدی یاد میگیرید، سعی کنید از بقیه حواس خودتان هم استفاده کنید. کلمهای که یاد میگیرید را بلند تکرار کنید تا گوش ما سیگنال صدا را داخل آن کارت حافظه کد کند. چشمانتان را ببندید و شرایطی که آن کلمه در دنیای واقعی به کار میآید را تصور نمایید تا آن کارت حافظه به همراه تصویر کد شود. حس لامسه یا بویایی را نیز میتوانید دخیل کنید. هرچقدر گیرههای بیشتری به کارت حافظه پیوند بزنید، بعد راحتتر میتوانید آنها را بالا بکشید.
این احساساتی که با کارت حافظه پیوند میخورد، هرچقدر که عامیانهتر نباشند، بهتر است. به عبارتی یک قاطر پرنده چیزی نیست که هر روز صبح بعد از بیدار شدن ببینید و دقیقا همین عجیب بودن این تصویر است که باعث میشود فرمول مورد نظر در حافظهتان بهتر بماند. اگر کارتها به احساسات معمولی، فضای تکراری یک اتاق مطالعه و… پیوند بخورند، کمکی به یادآوری شما در یادگیری نخواهند کرد هیچ، میتوانند شما را به دردسر نیز بیاندازند. ولی یک پارچ بزرگی که در حال پر کردن یک استخر است، تصویر خوبی برای پیوند زدن به یک کارت حافظه به شمار میرود. تصویر ذهنی بهتر است خاص و عجیب باشد!
یک موضوع دیگر، تکرار است. تکرارِ پشت سر هم در یک روز، به یادگیری شما و هل دادن اطلاعات به حافظهی بلندمدت کمک زیادی نمیکند چرا که مغز اطلاعاتی که تنها یکی دو روز تکرار میشود را جدی نمیگیرد و به مرور در ذهنتان دفع خواهد شد و زمانی که دفع شود، بالا کشیدنشان کار سادهای نخواهد بود.
از موثرترین روشهای تکرار، تکرار با فاصلهی زمانیِ افزاینده است. با یک مثال منظورم را سادهتر بیان میکنم. فرض کنید که مفهومی را امروز یاد گرفتید. چند مرتبهی کوتاه تکرارش میکنید. سپس قبل از خواب نیز نگاهی بر آن میاندازید. فردا بعد از بیدار شدن تلاش میکنید که به خاطرش بیاورید و مرتب این فاصلهی زمانی را افزایش میدهید. مثلا دو روز بعد دو مرتبه تکرارش میکنید، بعد شش روز بعد و به همین ترتیب.
برنامههای خوبی برای این کار با الگوریتمهای ویژه وجود دارند که از بین آنها میتوان به برنامهی محبوب Anki اشاره کرد.
فلشکارتها نیز روش خوبی برای تکرار به حساب میآیند. یک طرفش مفهوم و یک طرف توضیح مبسوط برای آن را مینویسید. همین نوشتن فلشکارت به شما کمک کرده، سپس مرور آنها اطلاعات را به حافظهی بلندمدت هل داده و خیال شما را بابت فراموش نکردنش راحت میکند. البته وضعیتی که فلشکارتها را مرور میکنید نیز مهم است. همیشه به خاطر داشته باشید که قبل از مرور فلشکارتها، آنها را به خوبی بُر بزنید تا ترتیب قبلی را نداشته باشند.
ولی چرا؟ فرض کنید که سی فلشکارت دارید و آنها را برای چند روز مرور کرده و بُر نزدهاید. زمانی که که مطالعه را شروع میکنید، مغز شما در وضعیت خاصی قرار دارد که مربوط به همان حالت شروع مطالعه است. اگر هر روز یک فلش کارت خاص را در این زمان بالا بکشید، احتمالا این وضعیت ذهنی به شما در به یادآوری مفهوم کمک میکند. این کمک، به درد ما نمیخورد و کار را در آینده سخت میکند. خواندن فلشکارت اول، وضعیت ذهنی را کمی جابجا میکند و شما در حالتی قرار میگیرید که هر روز در این حالت با فلشکارت دوم مواجه میشدید. باز به مانند فلشکارت اول، حالت ذهنیْ به شما در به یاد آوردن مفهوم یک کمک کاذب و به دردنخور میکند. بُر زدن فلشکارتها بسیار مهم است و لازم است که آن را انجام دهید تا اسیر این حالتهای ذهنی نشوید.
میبینید که حتی یک چیز پیش پا افتاده مثل ترتیب فلشکارتها نیز با حافظه کد میشوند. همین امر شما را در یادآوری فلشکارتها به صورت تصادفی، با مشکل مواجه میکند چرا که دیگر از آن راهنماهای ذهنی خبری نیست و در نتیجه یادآوری سخت میشود.
با فلشکارتهایتان کلنجار بروید. سریع به توضیح مراجعه نکنید و سعی کنید که ذهنتان درگیر موضوع شود. حتی اگر مفهوم را به یاد نیاورید، همین درگیر موضوع شدن، به شما در یادگیری بهتر کمک بسیار زیادی خواهد کرد. از این موضوع سرسری نگذرید.
پاسخ دهید