میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
یادگیری یک خط مستقیم و منطقیِ رو به جلو را طی نمیکند. شما ممکن است مفاهیمی را که قبلا یاد گرفتهاید را در آینده با یکدیگر قاطی کنید. به عنوان مثال فرض کنید که در حال یادگیری زبان دوماید؛ گاهی پیش میآید که مغز شما از درک مطلبی که پیشتر میفهمید، عاجز میشود. یک کلمهی ساده را نمیفهمد و جملهای ساده را درک نمیکند. احساس میکنید که وقتتان را به کل تلف کردهاید.
ولی نگران نباشید چرا که مغز در حال خراب کردن ساختارهاییست که قبلا ساخته شده، و بنا کردن یک فونداسیون قویتر برای آن اطلاعات است. به عبارتی میتوانید این فراموشیها را نه یک پسرفت، که یک جهش رو به جلو در نظر بگیرید. ناامیدیها در مسیر یادگیری مدام به سراغتان خواهند آمد. بایستی پیش از شروع بدانید که این موارد طبیعیاند و برای همه اتفاق میافتند و از ادامهی مسیر دلسرد نشوید.
به چانک و قطعههای اطلاعات برگردیم و مروری بر آنها داشته باشیم. ساخت یک چانک مفید اطلاعاتی در ریاضی یا به طور کلی هر علم دیگری، شبیه به توسعهی یک مهارت در ورزش است. شما یاد گرفتن مهارت در ضربه زدن به توپ بیسبال را در نظر بگیرید. روش به این صورت نیست که مربی بگوید «به این صورت ضربه بزن» و شما یاد بگیرید و همانوقت ضربهی مورد نظر را بزنید. در اصل تمرین مکرر و پیدرپی باعث میشود که به مرور حافظهی عضلهای بسازید. با توجه به این اطلاعات که شبیه به یک چانک در مغز شما عمل میکند، به مرور نحوهی ضربهزدن درست را یاد خواهید گرفت.
بعد از تمرینهای زیاد، میتوانید تقریبا هر بار به توپ ضربهای مناسب بزنید و دیگر لازم نیست که راجع به تکتک عضلهها و نحوهی انقباضشان برای ضربه زدن حتی فکر کنید. تنها بازخوانی آن چانک به شما کمک میکند که ضربه را به خوبی به توپ وارد کنید.
نکتهی جالب این است که اگر شما بخواهید بر روی نحوهی ضربه زدن و انقباض عضلههایتان فکر کنید و ریز شوید، همانطور که در نوشتهی دیگری از ایلولا خوانیدم این خودآگاهی باعث اختلال در ضربهزدن خواهد شد. شاید دلیل این اختلال، وظیفهی اضافیست که بر دوش مغز برای بررسی اطلاعاتی که قبلا قطعهبندی شدهاند، میاندازید.
تمرینهای دوباره و دوباره در ریاضی و علوم نیز همینگونه است. برای حل یک مسالهی ریاضی لازم نیست که معادلههای سادهای که با آنها آشنایی کامل دارید را هر بار باز کنید و به اینکه چرا این معادله چنین جوابی را میدهد فکر کنید. مثلا برای اینکه هر بار ده را در ده ضرب کنید، لازم نیست که لوبیا از کیفتان در بیاورید و ده ستون لوبیا در ده ردیف بچینید و سپس لوبیاها را بشمارید. یا مثلا برای ضرب دو عدد تواندار با پایهی یکسان، به دنبال دلیل بگردید که چرا در این حالت میتوان توانها را با هم جمع بست و به جواب رسید. ما پیشتر این مساله و دلیلش را فهمیدهاید؛ تلاش برای باز کردن مساله فقط کار را دشوارتر میکند و کاملا غیرضروریست.
از طرفی زمانی که شما خودتان با یک نوع مساله درگیر میشوید و بارها به روشهای مختلف با صورتمسالههای مختلف آن را حل میکنید، چرایی و چگونگیاش را بهتر از زمانی که یک نفر صرفا قوانین حل آن را توضیح میدهد، درک میکنید. لازم است که خودتان دست به کار شوید و تلاش کنید تا از مساله سر در بیاورید. در اصل وقتی شما اطلاعات را با تکرار، تبدیل به قطعههای مفیدی در مغزتان میکنید، رابطهی معنادارتری با آن اطلاعات نسبت به زمانی که صرفا به گفتههای یک نفر یا نوشتههای کتاب مراجعه میکنید، پیدا میکنید. معمولا شما مسالههای پیچیده را تنها با شنیدن و یا خواندنش یاد نمیگیرید.
زمانی که افراد با تجربه و ماهری مثل خلبانهای جنگندهها، یا شطرنجبازها به دنبال اطلاعات در مغز برای انجام کار مرتبط با آن مهارت میگردند، این کار را به صورت ارادی انجام نمیدهند. تجربه و تکرار باعث میشود که آنها این اطلاعات را به صورت اتوماتیک از ذهنشان خارج کنند. اطلاعاتی که به خوبی چانک شدهاند. در حقیقت این افراد اگر در حین انجام کار بخواهند که چرایی حرکاتشان را آنالیز کنند، احتمالا بدترین تصمیمها را خواهند گرفت. یعنی اعتماد به مهارتی که بر حسب تجربه و تکرار کسب کردهاند، کلید اجرای بهتر آنهاست.
پاسخ دهید