میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
چند روز پیش دوستی از من سوال کرد که آیا دانشگاه بروم یا نروم. همین سوال کافی بود تا ذهنم برای مدتی پیرامون این موضوع و خاطرات گذشته چرخ بزند. اگر شما هم این سوال برایتان پیش آمده که «آخرش دانشگاه بروم یا نروم» بد نیست که با من همراه شوید. اول از همه به ایلولا خوش آمدید. قرار است بلندبلند فکر کنم؛ این افکار تحت تاثیر تجربیات من هستند و مطمئنا گفتن مقدمهای از آنچه بر من گذشته میتواند موضوع را روشنتر کند تا شما برای خودتان تصمیم بهتری بگیرید.
پادکست
اگر حال خواندن نوشته را ندارید، چطور است که آن را از طریق پخشکنندهی زیر گوش کنید!
دانلود پادکستِ این پست از طریق مدیافایر (کلیک کنید)
من و دانشگاه
با اینکه آرزوی پدرم این بود که من به دانشگاه بروم(فاکتور ۱)، خودم حسش را نداشتم. برای همین درس خواندن را جدی نمیگرفتم و کل مطالعهی من برای دانشگاه خلاصه شد به ۱۲ ساعت فیزیک ۲.
یک روز تصمیم گرفتم درس بخوانم و از ساعت هشت صبح تا هشت شب فیزیک خواندم. البته بین مطالعه، استراحت هم کردم. شاید این رکورد من در طول عمرِ سی و اندی سال باشد.
از فردا نشد که دیگر درس بخوانم و همان ۱۲ ساعت شد توشهی کنکور. خودم امیدی به قبولی در دانشگاه نداشتم چرا که دوستانم را میدیدم که چطور درس میخوانند و میدانستم که من هیچوقت حال و حوصلهی این مدل فرو رفتن در کتاب و کلاس را ندارم.
کنکور سال ۸۳. رتبهی سراسریام افتضاح شد و بالاتر از ۵۰ هزار شدم. سر جلسه آنقدر زود بلند شدم که مراقب اجازهی خروج را به من نداد. اصلا استرس نداشتم و کاملا عادی بودم. میدانستم که قبول نمیشوم ولی متقاضیهای دیگر هر کدام به نحوی دلشوره داشتند. قشنگ میتوانستم از رفتارهایشان بخوانم.
این از سراسری. کنکور دانشگاه آزاد هم به همین منوال گذشت. هنوز لرزیدن کنار دستیام را یادم است. یک برگهی دعا دستش بود و میخواند و میلرزید. من؟ انگار نه انگار.
وقتی روزنامهی فرهیختگان، اگر اشتباه نکنم، را گرفتم، میدانستم که قبول نشدهام. سرسری نگاه کردم و گفتم اسمم نیست. چند ساعت بعدش دوستم زنگ زد و تبریک گفت. اسم من با پسوند بود و مثل اینکه کمی آنطرفتر را هم بایستی نگاه میکردم.
جا خوردم. پدر و مادرم خیلی خوشحال شدند ولی من از ته دلم راضی نبودم. دلم میخواست که قبول نمیشدم. مثل اینکه این استرسنداشتن از درسخواندن برای قبولی در دانشگاه مهمتر است. و البته با اطلاعاتی که از مغز کسب کردهام میدانم که چقدر این موضوع اهمیت ویژهای دارد. میخواهم بگویم از هوش نبود، از شرایط بود که قبول شدم.
به هر حال ثبتنام کردم و وارد دانشگاه شدم. برای منِ درسنخوان (فاکتور ۲)، دانشگاه جای مناسبی نبود. از همان ترم اول فهمیدم که به روشی که ده دوازده سال درس خواندهام نمیشود که در دانشگاه هم درس خواند.
ترم اول و دوم مشروط نشدم و واحدها را پاس کردم ولی چیزی دستگیرم نمیشد. من یاد گرفته بودم که سر کلاس یاد بگیرم و خانه محل استراحتم باشد، ولی در دانشگاه استاد فقط سرسری میگفت و میرفت. با طبیعت من جور در نمیآمد (فاکتور ۳).
اگر اشتباه نکنم ترم سوم سر کلاس وصایای امام بود که بلند شدم (فاکتور ۴)، از کلاس خارج شدم و دیگر دانشگاه نرفتم. اول ترم چهار، برای انتخاب واحد به دانشگاه رفتم. اگر اشتباه نکنم در آن همهمه و شلوغی صفهای انتخاب واحد، به سرعت ۶ واحد برداشتم و فلنگ را بستم. چند وقت بعد نامهای از دانشگاه آمد که بایستی واحدهای بیشتری برای یک ترم بردارم، محل نگذاشتم تا نامهی بعدی آمد و گفت بایستی برای انصراف به دانشگاه برم.
انصراف دادم و تمام!
تا یادم نرفته این را هم اضافه کنم. کامپیوتر نداشتم ولی همان تجربههای کوتاه با بیسیک در کارگاه دبیرستان و بازیهای کامپیوتری در دیدارهای بهندرتمان از منزل دایی، من را مجذوب این وسیلهی جادویی کرده بود. تشویق دوست دبیرستانی هم مزید بر علت شده بود. رویای کامپیوتر در سر داشتم و شبها خوابش را میدیدم. اواخر ترم یک بود که برادرم کامپیوتر خرید. کار کردن با کامپیوتر، به مشکل خوردن و حل کردنش و چالشهایی که پیش روی منِ خام بود جذاب بود. گاهی روزها به یک برنامه ور میرفتم تا راهحل پیدا کنم. و این پیدا کردن راهحل، درست مثل مسائل ریاضی که حل کردنشان از بچگی برایم شیرین بود، به دلم مینشست. ولی خب همین هم عاملی برای زده شدنم از دانشگاه بود (فاکتور ۵).
کامپیوتر نداشتم و خب مشخص است که به تبعش وضع مالی خیلی خوبی. هزینههای دانشگاه آزاد هم سنگین بود، به خصوص برای مهندسی مکانیک (فاکتور ۶). هرچند پدرم هیچوقت از این بابت چیزی به من نگفت ولی سنگینی این بار را حس میکردم. بچه بودم ولی احمق؟ نه! تازه هجده سالم شده بود و هجده سال آن سالها به خدا ده سالهی این روزها هم نمیشود (فاکتور ۷)!
این سیستم آموزشی هم که کم سوراخ ندارد (فاکتور ۸)!
چند روز بعد از اینکه انصراف دادم، مشغول فروشندگی شدم و هنوز که هنوز است فروشندهام.
برای یک تصمیم، هزار و یک قطعه بایستی کنار هم چیده شود تا آقای مغز کاری را انجام دهد یا ندهد. فاکتورهای پیدا و پنهان. آنهایی که من دیدم اینها بودند و اگر بخواهم در خصوص چرایی هر کدام صحبت کنم خودش یک کتاب میشود. ولی براساس این فاکتورها سعی میکنم شما را راهنمایی کنم که آیا دانشگاه بروید یا خیر.
دانشگاه بروم یا نروم؟
اول این فاکتورها را کنار هم میگذارم و یکی یکی بررسی میکنم و در آخر نتیجهی کلی را در قالب چند جمله تقدیم حضورتان میکنم.
فاکتور ۱) شما به دنیا نیامدهاید که آرزوهای محققنشدهی پدر و مادرتان را محقق کنید. آنها مطمئنا صلاح شما را میخواهند، ولی جای شما نیستند. اگر به زور پدرتان پزشکی-جراحی بخوانید در حالی که دیدن خون حالتان رو منقلب میکند به نظرم ظلم بزرگی به خودتان کردهاید. احترام بگذارید، کمی هم سوری سر خم کنید ولی ببینید خودتان کجای این زندگی ایستادهاید و چه چیزی از آن میخواهید.
فاکتور ۲) درسخوان هستید؟ با خودتان فکر کنید و ببینید آیا میخواهید واقعا درس بخوانید یا دانشگاه رفتن را برای پرستیز، کلاسش و یا… میخواهید. نظر من این است که اگر درسخوان هستید وقت خودتان را برای دانشگاه تلف کنید. استادها چیز دندانگیری یاد نمیدهند اگر خودتان آستین بالا نزنید.
فاکتور ۳) طبیعت شما با نوع درس دادن استادها جور در میآید؟ الان را نمیدانم ولی آن زمان که من دانشجو بودم، استاد فقط درس میداد و از تعامل سر کلاس خبری نبود. البته تعامل به معنی آن تحقیق افتضاح من سر کلاس تنظیم خانواده نیست، بلکه درس دادن به روشی پویا که دانشجو در حین آموزش کاملا درگیر شود. اگر مثل من هم درسنخوان هستید و هم با این مدل کلاسها مشکل دارید، دانشگاه رفتن سختتان خواهد شد.
فاکتور ۴) درسهای بیربط به رشتهتان در دانشگاه عین علف هرز سر راهتان سبز خواهد شد. انگیزه برای گنجاندن این درسها را نمیفهمم چرا که مطالب آنها نه به کارمان میآید نه حتی یک کلمه از آنها در ذهنمان میماند، به هر حال بایستی برای پاس کردنشان کفش آهنی بپوشید چرا که این درسها بدجوری روی اعصاب مانور میدهند. توی گنجه را نگاه کنید؛ اگر کفش آهنی دارید برای کنکور اقدام کنید.
فاکتور ۵) علاقه نقش بزرگی را در این بین ایفا میکند. دوستی دارم که مهندس عمران است و در یک شرکت هواپیمایی کار میکند. دوستی دارم که مهندس IT است و نان و پنیر پیتزا پخش میکند و دوستی دارم که کارشناسی ارشد اقتصاد دارد و فلافل میفروشد. اگر علاقه نباشد، شما پیگیر چیزی که یاد گرفتهاید نخواهید شد و احتمالا وقتتان را در دانشگاه هدر دادهاید. البته اگر در آینده بتوانید شغلی متناسب با آن چیزی که به آن علاقه ندارید و درسش را خواندهاید پیدا کنید به شما تبریک میگویم چرا که در این صورت کل عمرتان را صرف چیزی کردهاید که دوست ندارید و هدر رفتهاید. صرفا به آیندهی شغلی فکر نکنید. نمیگویم مهم نیست ولی تمام ماجرا هم نیست. البته از طرف دیگر گزینههایتان را هم زیاد محدود نکنید. یک کشش کوچک هم کار راهانداز است ولی اگر هیچ کششی به سمت چیزی که، در ستونهای مرتبط با انتخاب رشته مینویسید، ندارید، فکر میکنم که در حال خطا رفتن هستید.
فاکتور ۶) نیمنگاهی به جیب خودتان و پدرتان داشته باشید. دنیا آنقدرها منصفانه طراحی نشده که فکر کنید به راحتی میتوانید صرفا به خاطر علاقه انتخاب کنید. پول این روزها نقش پررنگی را دارد؛ تا جایی که درصد زیادی از دانشجوها صرفا پول و آیندهی شغلی را به عنوان تنها فاکتور تعیینکننده میبینند و براساس آن انتخاب رشته میکنند. خب درسی که فقط به خاطر این فاکتور خوانده شده باشد، احتمالا زندگی شادی را برایتان رقم نمیزند. به عبارتی با دست خودتان در حال نابود کردن تمام آیندهتان هستید (برای چراییاش به فاکتور قبل مراجعه کنید). ولی خب نمیشود وضع مالی فعلیتان را هم به کل نادیده بگیرید.
فاکتور ۷) اگر سال اول قبول نشدید، به نظرم بهتر. به عنوان کسی که میانهی نیمهی اول سال به دنیا آمده بود و سال اول دانشگاه قبول شده بود، برای دانشگاه خیلی بچه بودم. البته گفتم هجده سالههای سال ۸۳ واقعا بچه بودند. الان را نمیدانم. به هر حال یک سال هم یک سال است و فکر کنم اگر کمی دندان روی جگر بگذارید، هم بهتر میتوانید درس بخوانید (با تنش کمتر) و هم اینکه برای دانشگاه کمی بالغتر میشوید.
فاکتور ۸) بسیاری از مطالبی که ما در طول دورهی مدرسه و دانشگاه یاد میگیریم، نه به کارمان میآید و نه حتی به یادمان میماند. هرچند با توجه به طبیعت ما انسانها نمیشود یک نسخه برای همه پیچید، ولی روشن است که سیستم آموزشی ما برای اکثریت کار نمیکند. به این سیستم دل نبندید وگرنه یک مهندس IT میشوید مثل دوست من که خودش میگوید فقط بلد است کامپیوتر را روشن کند. اینکه چطور مدرک مهندسی دارد را خدا و متصدیان آموزش عالی میدانند. این مدارک به نظرم ارزششان را از رابطههایشان میگیرند وگرنه ثابتکنندهی هیچ مهارتی نیستند. به عبارتی اگر کسی به من بگوید مدرک فوق لیسانس فلان را دارم، ابدا فکر نمیکنم که در آن زمینه دارای مهارت خاصی باشد. پس این مدارک به چه دردی میخورد وقتی ثابتکنندهی مهارتی نیستند؟ مقامات هم به خوبی این موضوع را میدانند ولی برای اینکه اعتبار چیزی که ساختهاند زیر سوال نرود، آن را در ادارات و شرکتها به عنوان امتیازی برای ثبتنام میدانند (اینکه چرا شرکتهای خصوصی هم از آن تبعیت میکنند را دیگر نمیفهمم!) شخص، با مدرک بیربط به سِمَتی در میآید و استخدام میشود که هیچ شناختی نسبت به آن ندارد. حقوق همین شخص به خاطر مدرک بیربطش افزایش پیدا میکند و در کل این رشته سر دراز دارد. سیستم آموزشی ما سوراخ زیاد دارد، ولی خب به لطف بعضیها فعلا این سوراخها به زور چوبپنبه پر شده است. شاید طولی نکشد که این مدرکها به کل اعتبارشان را از دست بدهند و مهارت واقعی من و شما تعیینکنندهی صلاحیتمان برای یک شغل و حقوقمان باشد. چیزی که فکر کنم درستتر باشد!
کلام آخر
به نظرم: دانشگاه فرصت خوبی برای کسانی است که واقعا میخواهند چیزی یاد بگیرند. حداقل چند سال در دانشگاه میدانید که وظیفهی اصلیتان درس خواندن است. میتوانید روی موضوعی که به آن کشش دارید تمرکز کنید و وقت بگذارید. اگر من در دانشگاه IT خوانده بودم الان یک برنامهنویس موفق بودم چرا که چهار پنج سال دانشگاه را روی آن سرمایهگذاری میکردم؛ چرا که میدانستم در این سالها فرصت برای تمرکز روی چیزی که به یادگیریاش علاقه دارم وجود دارد. ولی الان با وجود تلاشهای مکرر هنوز نتوانستهام برنامهنویس شوم. زندگی و مشکلاتش نمیگذارد که روی آن تمرکز کنم. به کیفیت دانشگاه زیاد توجه نکنید. بیخیال سیستم آموزشی تاریخگذشته شوید. اگر خودتان آستین بالا بزنید و جربزهاش را داشته باشید، دانشگاه برای شماست. در این صورت دانشگاه از شما یک فرد ماهر و ردهبالا میسازد (در اصل خودتان در این فرصتی که دانشگاه به شما میدهد تا روی کاری تمرکز کنید). اگر فکر این را بکنید که: «من خودم بدون اینکه به دانشگاه برم توی خونه میخونم، چه کاریه برم دانشگاه وقتی چیز خاصی یاد نمیدن»، به شما بگویم که سخت در اشتباهید. حداقل درصد زیادی از کسانی که اینگونه فکر میکنند سخت در اشتباهند. دانشگاه یک باید و اجباری را در پس ذهن شما بهوجود میآورد که تا دانشجو نشوید به وجود نمیآید. از این فرصت استفاده کنید و در کاری که دوستش دارید با تمرکز ماهر شوید.
در کل دانشگاه به نظرم فرصت بسیار مناسبیست برای کسی که واقعا میخواهد مهارتی یاد بگیرد!
سلام
من تو کنکور امسال شرکت کردم دانشگاه هم افتاده سمنان رشته ام فنی ولی حب نمیدونم برم آزاد یا همین رو برم یا کلا بچسبم به کار بخیال درس خوندم شم چون بعد از گرفتن دیپلم ام بخاطر مریضی بابام شرکت نکردم سال دوم رفتم شرکت کردم الا بد جور گیر کردم نمیدونم برم همین که قبول شدم یا برم آزاد یا هیچ کدوم سرم داره میترکه حقیقات 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲
سلام مقاله تون واقعا مفید بود فقط یک سوال داشتم آیا تو این سال هایی که فروشندگی میکردین هیچوقت حسرت اینو نخوردین که کاش ادامه میدادم و شاید الان شرایط بهتری داشتم؟؟
سلام. حقیقتش اینه که من فکر میکنم آدمیزاد محاله که حسرت راههای رفته و نرفته رو نخوره. مقایسه میزان رضایت از شرایطی که میتونست باشه، با چیزی که هست، خیلی منطقی نیست چرا که احتمالا تصویری که ازش میسازیم با واقعیتی که احتمالا با رفتن اون مسیر میسر میشد، تفاوتهای خیلی فاحشی داره.
برای همین خیلی درگیرش نمیشم.
سلام. یجورایی میدونم قراره بهم بگین برو دانشگاه.
قضیه اینه که من دبیرستان رشته اشتباهی و انتخاب کردم رفتم تجربی بعد فهمیدم علاقه ای ندارم یا اگه هم داشتم از بین رفت. همون تایم اضطراب و افسردگی گرفتم و کلا زده شدم بشددددت. دوازدهم و به زور پاس کردم فقط یجور دیپلم و گرفتم بره. حالا ۸ ماه حدودا میگذره و من چند بار شروع کردم درس خوندن و نمیشه. نمیتونم درس بخونم همش ول میکنم خسته میشم بیزارم نمیتونم ادامه اش بدم. گفتم بیخیال دانشگاه. میرم دوره و کلاس انیمیشن سازی یاد میگیرم ولی میترسم. میترسم فقط برای فرار از درس خوندن این راه و انتخاب کنم و وقتی تو شرایط کسل کننده و خسته کننده اش قرار بگیرم جا بزنم و فرار کنم و تازه افسرده بشم سر اینکه نه دانشگاه رفتم نه انیمیشن و ادامه دادم.دانشگاه لااقل آدم و مجبور به ادامه دادن میکنه. ولی چطور برم دانشگاه وقتی نمیتونم درس بخونم….
سلام.
شرایط شما پیچیدهست. این عدم علاقه به درس خوندن میتونه ناشی از خیلی چیزها باشه و برای همون کلاسهای انیمیشنسازی هم پیش بیاد. پس بهتره اول ببینید که منشاء این بیانگیزگی شما صرفا رشتهی اشتباهه یا دنیای پر از حواسپرتکنهای امروز داره مغز و ذهنتون رو بازی میده.
سلام من سال ۹۷دیپلم تجربی گرفتم و ۹۷تا۹۸پشت کنکور موندم ولی از اون به بعد به خاطر فشار روحی شدید مشکل گوارشی پیدا گردم و چهارسال بیمار بودم و سال ۱۴۰۱ که کمی حالم خوب بود و چند سالی بود گه درس نخونده بودم و جو فرهنگیان هم خیلی داغ بود منم که از رشته های دانشگاهی تجربی خوشم نمیومد پس گفتم ازفرهنگیان قبول بشم عالیه و من با شورو اشتیاق خیلی زیاد رشته ی انسانی رو خوندم و امسال با سهمیه ی ۵درصد دعوت به مصاحبه شدم ولی نرفتم و توی اولویت بعدی از رشته علوم تربیتی سراسری قبول شدم وچند روزی رفتم ولی به خاطر اینکه همه ی دانشجوها آرزوشون بود که فرهنگیان قبول بشن و من هم که قبول شده بودم نرفتم حالم از درس خوندن به هم خورد و همینطور به شدت به خاطر پشت کنکور موندن دوباره و زیاده روی در مطالعه الان از درس خوندن زده شدم انگار دیگه خوشم نمیاد از درس خوندن و اصلا خودمو نمیشناسم من که پارسال با اون همه شورو شوق داشتم درس میخوندم الان باورم نمیشه که من اون همه درس رو خوندم الان هرچقدر یادم میاد حالم از خودم و درس به هم میخوره و هر روزم شده استرس و عذاب وجدان
الان دو سه ماهه که میخوام دوباره برگردم و با اجبار بخونم ولی هرکاری میکنم نمیتونم چون فک میکنم اگه برم و دوباره نتونم ادامه بدم بدبخت میشم
ولی از یه طرفی هم یکهو اون همه درسی که خوندم یادم میاد و خیلی استرس میگیرم
توی روانشناسی یه حالتی هست اجتناب اجتناب دقیقا تو اون حالم یعنی هم نمیخوام درس بخونم و هم نمیخوام تو این شرایطی که الان هستم و نمیرم دانشگا باشم
از طرفی هم چون دختر هستم و جایی هم ندارم بیرون برم عذاب وجدان و استرس و اضطراب و بیکاری داره منو دیوونه میکنه فک میکنم هیییچ راه حلی برا مشکل من نباشه آخرش مرگه هیلی تو چاله ی سختی گیر کردم
سلام.
فکر میکنم همین که اینها رو نوشتید، کمی کمک کرد تا ذهنتون بازتر بشه. با خوندن این چند خط به این نتیجه رسیدم که شاید سیر و ریتم تحولات و اتفاقات زندگی شما کمی سریع باشه. درموندگی، گاهی از همین عدم هماهنگی ریتم درونی ما با ریتم اتفاقات بیرونی به وجود میاد.
یکمی به خودتون زمان بدید. طبق برداشت من شما هنوز جَوون هستید و فرصتهای زیادی پیش روتون هست و خواهد بود.
شرایط کشور هم جوری ناامیدکنندهست که اون یه ذره دلخوشی برای ادامه رو از خیلیها گرفته. میتونم بهتون بگم که درکتون میکنم و امیدوارم تصمیمی نگیرید که فرصت یه زندگی خوب رو از خودتون بگیره و خدایی نکرده غم بزرگی برای اطرافیانتون به همراه داشته باشه.
یکمی صبر کنید، ذهنتون رو آروم کنید. میدونم کار سختی باید باشه، ولی تحمل کنید.
یه توصیهای هم دارم. اگه حدسم در خصوص ریتم تحولات درست باشه، یکی از بهترین درمانهای این درد، نوشتنه. یا برای یه دوست، یا برای یه معتمد یا حتی برای خودتون بنویسید. این نوشتن، کمک میکنه آروم آروم راهی رو ببینید، که مطمئنا به جاهای خوبی ختم میشه. روزی ده پونزده دقیقه، بنویسید. مثل همین کامنتی که اینجا نوشتید. بنویسید. جواب میده.
واااااو…هیچوقت فکر نمیکردم یکی انقدر احساسات و شرایطش مثل خودم باشه
سلام ببخشید یه سوال داشتم من بین دانشگاه ازاد و سراسری گیر کردم
شرایط دوری از خانواده خیلی سخت هستش بنظرتون ازاد خوب هستش؟
سلام. نظر من اینه که دانشگاه، زمان مناسبی رو فراهم میکنه که بتونم اون چیزی رو که دوست داریم به صورت حرفهای و متمرکز دنبال کنیم. در خصوص آزاد یا سراسری اطلاعات بهدردبخوری ندارم.
من سردرگمیم از اینه که شغل ایندمو انتخاب کردم مهارتشم دارم کسب میکنم تا وقتی حرفه ای بشم
ولی دانشگاه رفتن یا نرفتن مرددم چون نگرانم من رو از مهارتم دور کنه یا حس و حال ادامه دادنو نداشته باشم
این سردرگمی چندساله باهامه و هیچ مشاوره ای جواب نداده
کلا از درس بیزارم بیزااااار
دانشگاه رفتنم فقط بخاطر مدرک و اصرار اطرافیانه
سلام من دخترم و ۱۸ سالمه
سال اخر دبیرستان هستم و رشتمم ریاضیه
واقعیتش درسم خوب بود ولی تا قبل دبیرستان!همیشه فکر می کردم ادمی هستم که درسش خوبه و باید تو این راه پیشرفت کنه
ولی از اول دبیرستان که کرونا اومد من دوسال اول دبیرستان رو درس نخوندم و سال دوازدهم می خواستم هر طوری که شده خیلی خوب درس بخونم و یه دانشگاه تاپ برای مهندسی کامپیوتر قبول بشم بخاطرش هم رفتم کلاس ثبت نام کردم و کلی کتاب تست از این ور و اون ور جم کردم فارق از اینکه برای رضای خدا یه تست بزنم🤦🏼♀️
الان در حال دادن امتحانای نهایی هستم و شاید بیشترش رو بیوفتم😔
فکرم رو این بود که یک سال پشت کنکور بمونم و حسابی درس بخونم (چون می دونم ازم بر میاد)ولی همش به سرم میزنه که این رشته رو اصلا دوست ندارم نمیدونم بخاطر فشار درساست یا تنبلی یا هم واقعیته؟
اخه من واسه اینکه رشته باحالی هست و اینده شغلی داره (مخصوصا اگه تو یه دانشگاه خوب درس بخونی)و اینکه درامد بالایی ازش بدست میارم میخواستم برم
از یه طرفه دیگه علاقه به گویندگی کتاب صوتی و نوشتن دارم و می خوام دیگ کنکور ندم و خودم رو از زیر این همه فشار در بیارم و برم به سمت چیزی که علاقمه و توش کلی پیشرفت کنم و تیم خودمو داشته باشم
از طرفی ما اوضاع مالی خیلی خوبی نداریم و من برای خرجای خودم (کلاس و باشگاه و.. ) باید سر کار برم
حالا بنظرتون برم دانشگاه یا نرم؟ برم دانشکده هنر؟ یا اینا از فشار درسیه و باید بشینم مثل بچه ادم درس بخونم؟ یا اینکه کلا دانشگاه نرم و شروع کنم تو خونه کتاب صوتی بسازم و برم جلو؟
یکمی زیاد شد ولی ممنون میشم جواب سوالامو بدین ممنون.
سلام.
قبل از اینکه بخوام نظرم رو بگم، بهتره این رو بدونید که با وجود اینکه با جزئیات مسئله رو شرح دادید، باز هم دادههای من برای راهنمایی کامل نیست. حتی اگه کامل بود، باز شرایط اونقدر ساده نیست که بشه با احتمال بالایی راه بهتر رو نشون داد. پس بدونید که هر چی میگم، احتمالاتی هست که فکر میکنم شانس بیشتری دارند.
اول در خصوص علاقه. علاقه و کشش داشتن به سمت حرفهای که انتخاب میکنید، مهمه، و اگه وجود نداشته باشه، احتمالا خیلی زود به یک آستانهای در عملکرد میرسید و مثل خیل عظیم کارمندها و کارکنان دیگه شغلتون یه اجبارِ تکراری میشه. علاقه میتونه همون سوختی باشه که شرایط رو به سمت کشف و پیشرفت و ترفیع تغییر بده.
ولی این علاقه، همه چیز هم نیست. اگه شما به سمت مهندسی کامپیوتر کشش دارید، کافیه. لازم نیست حتما سمت چیزی برید که بیشترین شور و اشتیاق رو براش دارید. حتی شور و اشتیاق زیاد میتونه نتیجه عکس داشته باشه. چطوری؟
هر حرفهای سختیهای خودش رو داره و غیرممکنه در مسیرتون دائم به جاهایی نرسید که همه چیز خستهکننده، کسلکننده و بیمعنی به نظر نیاد. وقتی این شرایط در حرفهای که فکر میکردیم بیشترین کشش رو بهش داشتیم پیش میاد، خیلی سریع دلزده و ناامید میشید. بسیار سریعتر از حالتهای دیگه. اگه حرفهای که انتخاب میکنید جزء ۵ یا حتی ۱۰ تا حرفهایه که بیشترین کشش رو بهش دارید، به نظر من کفایت میکنه. نه فقط لازم نیست که اولی باشه، که فکر میکنم اگه اولی نباشه، شانس موفقیت بیشتری هم خواهید داشت.
اون اولی رو میشه وقتی به یک ثبات توی زندگی رسیدید، به عنوان سرگرمی دنبال کنید. به نظرم انسان تا وقتی واقعا زندهست که در حال رشد کردن و یاد گرفتنه. پس فکر نکنید با این انتخاب، خط بطلان روی بقیه آرزوهاتون میکشید. فقط باید طرزفکرتون رو به سمت رشد و یادگیریِ همیشگی تغییر بدید.
فاکتورهای دیگه مثل امنیت شغلی و میزان درآمد هم حتما باید لحاظ بشن. ما توی آرمانشهری زندگی نمیکنیم که دغدغهمون صرفا شور و اشتیاق باشه. از اتفاق میزان درآمد و ثبات شغلی میتونه به ما کمک کنه که بهتر و کاملتر زندگی کنیم و به همون چیزهایی که بهشون علاقه داریم بیشتر برسیم.
نظر من رو میخواید، بعد از خوندن کامنتتون اولین چیزی که به ذهنم رسید و برداشت کردم، یک واکنش بسیار عادی و رایج در مسیرِ یادگیریه. شما به اون مرحلهی کسلکننده و ناامیدکننده رسیدید و کافیه که ردش کنید (باز هم پیش میاد و این چرخه ادامه خواهد داشت). اگه به مهندسی کامپیوتر علاقه دارید، به نظرم ادامه بدید. از این مرحله هم میگذرید. این مرحله توی همهی حرفههایی که انتخاب میکنید مشترک خواهد بود.
یه نظری هم در خصوص شرایط فعلی دنیا دارم. در آینده احتمالا یه مهندس کامپیوتر امنیت شغلی بسیار بیشتری نسبت به نویسنده، حتی هنرمند یا گوینده داره (اگه بخوایم بهشون به عنوان شغل و حرفه در آینده نگاه کنیم). هوش مصنوعی، اولین بخشی که میگیره احتمالا همین دنیای محتوا باشه. اونجاست که تعداد افراد موفق توی این حوزهها کم و کمتر میشه و شانس موفقیت افراد هم به تبعش کم میشه.
این رو هم اضافه کنم. به نظرم انسان باهوشی هستید. برداشت من از کامنتتون این رو میگه؛ البته میتونه کاملا حسی و بیراه باشه. ولی اگه حدسم درست باشه، این رو بدونید که انسانهای باهوش معمولا چیزهایی که میخوان رو راحتتر از بقیه به دست میارن و همین موضوع باعث میشه که زیاد با تلاش کردن میونهی خوبی نداشته باشند. اون تلاش، از هوش و استعداد مهمتره. اگه تلاش کنید، مطمئنم موفق میشید. ترکیب تلاش با هوش، ترکیب بسیار قدرتمندیه ولی هوش بدون تلاش، معمولا راه به جایی نمیبره.
هر تصمیمی که گرفتید، امیدوارم که موفق بشید.
سلام امیدوارم که حالتون خیلی خوب باشه.
من الان سال یازدهم هستم رشته نقشه کشی پارسال که آنلاین بود تقریبا درسم زیاد خوب نبود(درکل به این رشته هیچ علاقه ای ندارم و فقط حفظیاتم خیلی عالیه)و امسال نمره هاتم خیلی خوبه خلاصه اینکه من دوست دارم معلم بشم و دانشگاه دولتی برم. ولی نمیدونم از کجا شروع کنم از چی بخونم هیچ دوستی هم ندارم که منو راهنمایی کنه خیلی ناامیدم میترسم همش موندم دانشگاه برم یا نه
سلام.
حقیقتش برای راهنمایی کردنتون به اطلاعات بیشتری نیاز دارم. به هر حال امیدوارم که در انتخابتون موفق بشید.
من چهارماه دیگ باید کنکور بدم رشتمم کامپیوتر علاقه دارم ک دبیر کامپیوتر بشم ولی هم ب ناخن کاری ولی دبیری علاقه دارم موندم ک اگ برم دانشگاه شاید خیلی سخت باشه ونتونم دبیرکامپیوتر بشم میشه یکم راهنماییم کنید .
سلام.
کتابی بود (اسمش یادم نمیاد) که در خصوص معنادار بودنِ شغلها صحبت میکرد. از آرایشگری نقل میکرد که چقدر از شغلش بابت نزدیک بودن به مشتری، لمس موهاش و… لذت میبره.
حالا همهی آرایشگرها اینجوری نیستند، اما مهم اینه که بتونید با اون شغلی که میخواید در آینده داشته باشید ارتباط خوبی بگیرید.
من انگیزههای شما رو نمیدونم، ولی سبک و سنگین کنید و ببینید کدومش از نظر معیارهاتون شغل باارزشتریه. و به اون تصویری که از خودتون در ذهنتون دارید نزدیکتره. به نظرم اون انتخاب، معقولتره.
در خصوص کامپیوتر، مطمئن باشید برای شماها سخت نیست. ما که نسل قبل از شما بودیم و تازه بیست سالگی با تکنولوژی آشنا شدیم، از پسش بر اومدیم. مطمئن هستم که مشکلی نخواهید داشت. بهخصوص که باور دارم نسل شماها نسل بسیار باهوشیه.
جناب اقای امینی
شما چیزی که در کلام اخر نوشتید فکر می کنید که در دانشگاه های فنی و رشته کامپیوتر چیز خوبی به ادم یاد میدن
اما چنین چیزی نیست
من رشته ام فنیه امسال ترم اول کامپیوترم متاسفانه بعد از گذشت یک ترم چیزی یاد نگرفتم و بچه های ترم بالا ترم همینو میگم
اصلا کل دانشگاه های کشور همین شکلیه
مدارک تو کشورمون مثل حجاب اجباریه
و الا ادم میتونه از اول بره سراغ الاغش نه دانشگاه.
سلام ناش عزیز
راستش من دانشگاه رو فرصتی میدونم که شخص به صورت متمرکز روی یادگیری مهارت تمرکز کنه. وگرنه با شما موافقم.
درسته که یکم غیرشهودی به نظر میرسه و شاید محاسبه کنیم و بگیم همون وقت رو توی خونه به یادگیری اختصاص میدیم، اما در عمل سخته وقتی دانشجو نیستیم به برنامه پایبند باشیم و وقتمون رو صرف یادگیریِ متمرکز کنیم.
سلام وقت شما بخیر
من رشته مهندسی کامپیوتر هستم گرایش it کارشناسی پیوسته و الان ترم ۴ هستم
از همون روزی که دانشگاه رفتم کرونا بود و من ۴ ترم اول رو مجازی بودم و متاسفانه به دلیل کم کاری تحصیلی از ۱۴۰ واحد فقط ۲۵ تا رو پاس کردم و در این بین بیشتر تمرکزم رو روی یاد گیری مهارت های شبکه و امنیت و بازار های مالی متمرکز کردم
من واقعا به مشکلی بزرگ خوردم و دوتا راه انگار بیشتر ندارم
۱: یا باید در طول ۶ ترم این ۱۱۵ واحد مانده رو پاس کنم یا تا فوق دیپلم بخونم انصراف بدم کارای سربازیم رو اوکی کنم برگردم برای تحصیل
۲: ((چیزی که ته دلم میگه خوبه)) از دانشگاه بیام بیرون و بچسبم به یاد گیری مهارت های بیشتر در حوضه شبکه و امنیت و هوش مصنوعی که علاقه دارم و در کنارش بازار های مالی مثل فارکس رو بیشتر پیگیر شم و در کنار همه این آموزش ها دنبال کار کردن و کسب تجربه و حل کردن سربازی باشم تا به امید خدا بتونم بیزینس شخصی خودم رو راه بندازم
واقعا الان بین یه دوراهی بد موندم
اینکه دانشگاه رو ادامه بدم یا بیام بیرون و خارج دانشگاه مهارت های لازم رو کسب کنم و زود تر شروع کنم؟
سلام.
گزینهی دو به نظرم گزینهی خوبیه فقط و فقط اگه بتونید که خارج از محیط دانشگاه هم در مسیر هدف به خوبی حرکت کنید. شما به دلیل کمکاری تحصیلی توی چهار ترم فقط ۲۵ واحد رو پاس کردید؛ باید بگم که کارتون برای دنبال کردن گزینه دوم احتمالا سختتر هست مگر اینکه طرز فکرتون رو عوض کنید. پس من فکر میکنم برای شما گزینهی یک گزینهی مناسبتری باشه.
سلام وقتتون بخیر….
من ترم دو رشته مدیریت بازرگانی هستم و دانشگاه غیرانتفاعی و نرمی دو تومن شهریه میدم…
موقعی که دانشگاه ها مجازی بود سرکار میرفتم و شهریمو میدادم ولی الان که حضوری شده مجبورم سر کلاسام شرکت کنم و از طرف دیگه غصه اینو دارم که چجوری شهریه ترممو بدم..
از طرف دیگه رشته ای که رفتم خیلی برام سخته و واقعا از درس خوندن خسته شدم..
تصمیم گرفتم به جای درس خوندن که چیزی ازشون نمیفهمم برم کلاسای حسابداری مبتدی و پیشرفته رو بگذرونیم و بعد وارد بازار کار بشم با هر کسیم که مشورت کردم میگن همین کارو بکن..
ولی باز من سر دوراهی هستم لطفا نظرتونو بگین
سلام
اول از همه یه نکته رو عرض کنم. مهم نیست قدم توی چه راهی برای پیشرفت و یادگیری میگذاریم، همیشه بین راه، به یه جادهی خستهکننده و کسالتبار و سخت برخورد میکنیم، که ما رو از قدم گذاشتن توی اون مسیر پشیمون میکنه. اما نکتهی اصلی همینجاست. همینجای مسیره که یه فرد موفق رو از یه فرد پاپسکشیده جدا میکنه.
اگه صرفا به خاطر سختی خسته شدید، باید عرض کنم که نظر من اینه که ادامه بدید. مسیر رو اومدید، و تازه به جایی خوردید که اگه ازش رد بشید، نور امید کمکم نمایان میشه.
بحث شهریه اما جداست.
سلام وقت بخیر
دانشجوی ترم۲ روانشناسی هستم
نمیدونم از کجا بگم علاقه ی خاصی به ابن رشته ندارم و خوشم نمیاد از دانشگاه بیزارم همش حسِ تو زندان بودن رو دارم همش استرس و اضطراب درس داره دیونم میکنه کارم شده گریه همش دلم میخواد آزاد باشم و موردی بعدی هم این من فقط مدرک و میخوام بس تموم هیچی از دانشگاه نمیخوام 😔
سلام.
واقعا متاسفام که میبینم اینجوری دانشگاه رفتن عذابتون میده. تصمیم خیلی سختیه که رها کنید، یا ادامه بدید، و امیدوارم که بهترین تصمیم رو برای خودتون و زندگیتون بگیرید.
سلام
من یه دخترم و ۱۸ سالمه.امسال سال آخر دبیرستانه و سال دیگه وارد دانشگاه میشم
ولی از این موضوع دانشگاه زیاد مطمئن نیستم
رشتم طراحی و دوخته چیزی که بیشتر از درس خوندم نیاز به تجربه و مهارت بالایی داره
ولی متاسفانه دانشگاه های ایران به جای اینکه تمرکزشونو بزارن روی مهارت و دانشجو قبول کنن برای ورود به دانشگاه شرط معدل و کنکور هنر رو جایگزین امتحانات عملی کردن
از دانشگاه رفتن مطمعن نیستم چون که من زیاد با درس خوندم میونیه خوبی ندارم ولی از دانشگاه نرفتن هم میترسم…
لطفا راهنمایمم کنید چیکار کنم؟😔
سلام.
خیلی سخت، یا حتی شاید ناممکن باشه که من بخوام جواب قطعی به شما بدم. کاملا حرفهاتون رو درک میکنم و موافقم. تمرکز سیستم آموزشی ما، به جای کسب مهارت، تراشیدن موانع بیفایده، برای فیلتر کردن یه عده، و مدرک دادن به یه عدهی دیگهست.
اما به هر حال، برای کسی که علاقه داره، شاید ارزشش رو داشته باشه. همونجور که توی مطلب هم گفتم، من فکر میکنم دانشگاه رفتن، شاید گزینهی بهتری برای شما باشه.
سلام وقتتون بخیر باشه
واقعا از مطالبتون لذت بردم و نظر های دیگران رو هم که خوندم برام واقعا ارزشمند بود و ازتون ممنونم بابت چنین مقاله ی خوبی
میخواستم ازتون یک سوال بپرسم که خیلی برام مهم هستش من ۱۸ سال سن دارم خرداد ماه قرار بوود دبیرستانم تمام شه و دیپلم رو بگیرم که ۵ تجدید اوردم ک ۲ تا تبصره زدم و دوتا رو پاس کردم یکی رو باید خرداد ۱۴۰۱ پاس کنم رشته ی دبیرستانم هم ریاضی فیزیک بود.. الان برای دانشگاه که تا دو روز دیگه بیشتر مهلت ثبت نام برای کنکور هست نمیدونم چه کنکوری ثبت نام کنم اما این رو میدونم که کنکور ریاضی قطعا ثبت نام نمیکنم چون پارسال مهندسی صنایع قبول شدم پیام نور ولی نرفتم علاقه ای ندارم.. ۷ سال فوتبال بازی میکردم و بیشتر روحیات لطیفی دارم و خیلی خشن و مثل مابقی پسر ها شیطون نیستم خیلی دلم میخواد رشته ای بخونم که هش علاقه داشته باشم و بازار کار خوبی داشته اما نمیدونم چه رشته ای میشه لطفا منو راهنمایی کنید که بدونم چطوری میتونم مسیرمو پیدا کنم؟ سپاس گذارم واقعا
سلام و سپاس از حسن نظرت دوست عزیزم.
حقیقتش من نمیتونم بگم چه رشتهای مناسب شماست به این دلیل که اطلاعات کافی از شما ندارم. بهترین شخص خودتون هستید.
سعی کنید عنصر علاقه یا کشش رو حتما دخیل کنید، ولی زیاد بزرگش نکنید. یه کشش ساده به رشته تحصیلی، میتونه به مرور علاقهی کافی رو ایجاد کنه. از اتفاق، علاقهی زیاد و رویابافی برای رشتهی تحصیلی گاهی اثر عکس داره چرا که ناملایمات یادگیری، که همیشه وجود داره، طرف رو زودتر زده میکنه.
علاقه که باشه، بازار کار به همراهش میاد، چرا که اون اشتیاق، از شما یه فرد خلاق میسازه، و میشه گفت که اکثر مواقع برای یه فرد خلاق توی هر رشتهای، بازار کار هست.
چقدر خوب که شغلمون، چیزی باشه که بهش علاقه داریم، اینجوری از یک سوم زندگیمون لذت بیشتری میبریم و زندگی بامعناتری رو زندگی میکنیم.
سلام
من امسال سال اخرمه و دیپلمم رو میگیرم و رشتمم هم تجربیه. کلا از وقتی اومدم دبیرستان از درس زده شدم و کمکم فهمیدم که اصلا علاقهای به رشته تجربی ندارم و الان دارم به زور سر میکنم که دیپلمم رو بگیرم و برم دنبال علاقم و چیزایی که بهم حس خوبی میدن
فهمیدم که به عکاسی علاقه دارم و اطرافیانم هم میگن استعدادشو داری
و از چندعکاس هم پرسیدم گفتن از طریق آموزشگاه دنبال کنم بهتره ینی نرم دانشگاه ،منم به درس دیگه علاقهای ندارم
به نظرتون برم عکاسی؟؟
از یه طرفی هم به مترجمی زبان انگلیسی علاقه دارم ولی خب حوصله کنکور و این چیزارو ندارم
ممنون میشم راهنماییم کنید
البته عکاسی رو که صددرصد میرم ولی نمیدونم مترجمی رو چیکار کنم البته اونم میشه از طریق آموزشگاه دنبال کرد
سلام. خیلی چیزها، اولش به نظر اغواکننده میان، تا زمانی که سختیهای یادگیری سر راهمون سبز میشن. سعی کنید حداقل یه سال به عکاسی بچسبید و ببینید، آیا هنوز هم همین جور بهش نگاه میکنید یا نه. بعد بهتر میتونید تصمیم بگیرید.
ولی در کل واقعا دانشگاه جای خوبی نیست من خودم کاردانی الکترونیکم به شدتم علاقه دارم ولی واقعا دانشگاه مخصوصا دانشگاه فنی به کل اتلاف وقته من هر چی از حوزه الکترونیک فهمیدم همه اش رو از یوتیوب و اینترنت پکیج های اموزشی یاد کرفتم یه کلمه از دانشگاه مضخرف چیزی یاد نگرفتم
اونجوری که من فهمیدم شما به کامپیوتر علاقه داشتید ولی بگم بهتون که واقعا چیزی رو از دست ندادید من دانشجو کارشناسی نرم افزارم اینقدری دانشگاه مزخرفه و درسهای چرتی توش تدریس میشه که شما با دانشگاه رفتن هم مطمئن
باشید برنامه نویس نمی شدید من با اینکه با علاقه درسمو شروع کردم اما الان وسط راه فک میکنم که اشتباه رفتم فردام امتحان آمار دارم و اینقدری عصبانیم که به فکر انصراف از دانشگاه افتادم باورتون نمیشه بگم اندیشه اسلامی امروز ۱۲ شدم آخه به کی بگم که خندش نگیره استاده یه جوری سوال آورده جزوه جلوم جوابو پیدا نمیکردم مثلا میخوام ثابت کنن دانشگاشون خیلی خوبه و سخت میگیرن نمیگن آخه اینا چه بدردشون میخوره البته این از سیاست خودشون هرچی احمق تو جامعه بیش تر باشه حکومت بهشون راحت تر میشه… به هر حال خوبه که ادامه ندادین اگه هم دنبال یاد گرفتن برنامه نویسی هستین فقط با تمرین پروژه محوری میشه بهش رسید البته این تجربه شخصی منه…امیدوارم تو راهتون هرچی که هست موفق باشید …
سلام. ممنونم از اینکه نظرتون رو با من شریک شدید. بله، درسهای بیربط به رشته و گرایش، کفشهای پولادی میخواد. تهش هم به هیچ دردی نمیخورند.
سلام
استرس مشارکت درکلاس و کنفداس دارم
راهنماییمکنید
سلام جناب امینی عزیز. نگارشتون فوق العاده و عالی هست.
یه سوال از حضورتون داشتم.
من سال 90 رشته مترجمی زبان انگلیسی خوندم (برخلاف عقلاقه ام). دو سال خوندم و کاردانی رو گرفتم و چون قبل از ورود به دانشگاه کار می کردم، دوباره کلا دانشگاه رو کنار گذاشتم و مشغول به کار شدم.
الان کارشناس اداری هستم. بخاطر شغلم هرجایی که میخوام رزومه بفرستم میگن خیلی خوبه که مهارت داری و سابقه کار هم داری اما مدرک تحصیلی مورد نظر ما کارشناسی هست.
جدیداً به یادگیری یه هنر و مهارت فکر کردم و عکاسی رو انتخاب کردم. چند دوره ثبت نام کردم و مشغول یادگیری بصورت غیرحضوری هستم. قبل از اون برای رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد نجف آباد هم ثبت نام کرده بودم.
الان نمیدونم بهتره دانشگاه برم و در کنار کار و تحصیلم عکاسی رو هم یاد بگیرم یا اینکه کلا قید دانشگاه رو بزنم و زمینه فعالیتم رو عوض کنم.
البته به سادگی نمیشه عوض کرد. من حدود 10 سال سابقه دارم و مطمدنا تا بیام عکاسی رو یاد بگیرم چند سال زمان می بره.
اگر امکانش هست راهنماییم کنید. سپاس از لطفتون
سلام. ممنونم از حسن نظرتون. ببخشید که با تاخیر پاسخ میدم.
راستش تصمیم سختیه. وقتی جلو میریم، و به گذشته نگاه میکنیم، تصورمون اینه که تصمیم درست چقدر واضح بوده و نگرفتیم، اما وقتی توی دل ماجرا هستیم، شرایط اینجوری نیست. حقیقتش اینه که وسطِ جریان، گرفتن تصمیمی که مطمئن باشیم به نفعمون هست، خیلی سختتر از این حرفهاست و صرفا به خاطر یه سوگیری ذهنی که بهش Hindsight bias میگن ما به اشتباه میافتیم.
بله، یاد گرفتن هر حرفهای، نیاز به تمرین هوشمندانه و البته زمان داره. یه روش جالبی وجود داره که خانم آنجلا داکورث توی کتاب گریت بهش اشاره میکرد. با این روش شاید بتونید بهتر تصمیم بگیرید، اما حداقل یکی دو سال زمانتون رو میگیره.
ولی جزئیاتش از چه قراره؟ شما عکاسی رو شروع کن، و یک سال برای یادگیریش وقت بذار. مهم نیست که در بین راه به چه مشکلاتی برخورد میکنید، باید این یک سال رو وقت صرف یادگیری این حرفه کنید. وقتی اون یک سال تموم شد، یه دید خیلی خوبی نسبت به اینکه آیا هنوز هم عکاسی رو، به عنوان یه حرفه، دوست دارید یا نه، خواهید داشت. شاید اونجا بتونید تصمیم منطقیتر و بهتری برای ادامه مسیر زندگیتون بگیرید.
سلام.ممنون از مقاله مفیدتون.
با اینکه زیاد ادامه تحصیل ندادید ولی نحوه نگارش و بیانتون خیلی بالاتر از سطح استاد دانشگاههاست.
راستش من سال دوازدهم رشته ی انسانی هستم،به درس علاقه دارم و حفظیاتم خوبه.
خیلی راجع به آیندم فکر کردم ولی به نتیجه واحدی نرسیدم!
و اینکه دانشگاه رفتن یا ادامه دادن کارهای هنری کدومش میتونه برام مفید باشه!خانوادم با توجه به تجربیاتشون بهم میگن که کارهای هنری برام مفید تره و دانشگاه رفتن کاملا پوچ و بیخوده..ولی راستش خیلی دوست دارم که در آینده روانشناس بشم.از طرفی هم نمیخوام نا امیدشون کنم و ازم دلخور بشن!میخواستم بپرسم که با توجه به تجربیاتتون آیا دانشگاه رفتن برای یک دختر پوچه و فقط خرج کردن پول و هدر دادن وقته!مخصوصا تو کشوری که حتی افراد لیسانسه هم شغل ندارند!ممنون میشم راهنمایی کنید.خیر ببینید.
سلام. نظر لطفتونه.
من اخیرا کتاب Grit رو برای بار دوم خوندم و فکر کنم بتونم از نقطهنظر خانم داکورت جوابتون رو تا حدی بدم.
اول از همه لازمه که گریت رو تعریف کنم: گریت برابره با میزان پشتکار و اشتیاق شما نسبت به کار، حرفه، رشتهی تحصیلی یا کلا هر چیزی که نیاز به کار کردن برای پیشرفت داره.
حالا گریت به چه کار ما میاد؟ اگه هم نسبت به هنر و کارهای هنری و هم نسبت به روانشناسی علاقه دارید، شما اون بخش اشتیاق رو با موفقیت برای این دو مورد رد میکنید. البته اگه اشتباه متوجه نشده باشم. اگه صرفا به خاطر خانواده میخواید کارهای هنری رو دنبال کنید، به نظر من دانشگاه بهترین گزینه برای شماست.
میمونه بحث پشتکار. نظر من اینه که اگه امکانش هست، یک سال دانشگاه رو عقب بندازید و بچسبید به کارهای هنری. روزانه حداقل ۴ ساعت تمرین کنید، ولی تمرین آگاهانه و سنجیده. تمرین باید با چالش همراه باشه. دو تا قانون برای خودتون تعیین کنید. اول اینکه باید و باید تا پایان یک سال به کارهای هنری بچسبید و اجازه ندید که سختی یا حتی تکراری شدنش باعث جا زدنتون بشه. دوم اینکه بعد از پایان سال، با خودتون خلوت کنید و ببینید آیا اشتیاقی برای ادامه دادن وجود داره یا خیر.
چرا گفتم با کارهای هنری شروع کنید؟ چون انصراف دادن از دانشگاه کار خیلی سادهای نیست، در نتیجه فکر کردم بهتره که با هنر شروع کنید. اینجوری در پایان سالِ اول، تصمیمتون منطقی و بیطرفتر گرفته میشه. ولی خب یک سال دور بودن از درس هم میتونه به نتیجه کنکور صدمه بزنه. به هر حال تصمیم با خودتونه. نظر من اینه که هر کدوم رو انتخاب کردید، حداقل یک سال بهش بچسبید و واقعا تمرین کنید. شاید کتاب یادگیری هوشمندانه بتونه کمکتون کنه که تمرین آگاهانه و سنجیده رو بهتر درک کنید.
ولی در خصوص نظر خانوادهتون در خصوص دانشگاه. دانشگاه رفتن میتونه پوچ و بیمعنی باشه و از طرفی میتونه بیاندازه مفید باشه. شخصا فکر میکنم که این شما هستید که تعیین کنندهی شرایط هستید. اگه بتونید با استادها رابطه خوبی داشته باشید، دانشجوهای ممتاز که به معنای واقعی دانشجو هستید و پی دانش اومدند رو پیدا کنید، نتیجه میتونه فوقالعاده خوب باشه. افقهایی که دانشگاه به روی شما باز میکنه، میتونند بیاندازه باارزش باشند، اگر و فقط اگر شما هم پیِ اونها بگردید.
سلام خدمت دوستان عزیز من الان ترم ۳ کارشناسی حسابداری در دانشگاه غیر انتفاعی ادیبان گرمسار هستم و چند وقته که این فکر رو دارم که انصراف بدم و وارد بازار کار بشم چون به نظرم جای پیشرفت نداره و اخرش اینه که میخوای یک کارمند حقوق بگیر بشی و یکی از اطرافیانم که ۸ سال رشته داروسازی خوند ۴ سال دولتی و ۴ سال ازاد از این ماه شروع به کار کرده با حقوق ففط ۳ میلیون تومن برای همین یه مقدار دلسرد شدم و نمیدونم چیکار کنم از اطرفی ام واقعا با این وضع کار به نظرم هیچ فایده ای نداره که ۴ سال برای شهریه و هزینه رفت امید ۱۵۰ میلیون هزینه کنم نظر شما چیه؟؟
شاید اشتباه کنم، ولی فکر میکنم بهتره که ادامه بدید.
میدونید سختترین روز هفته جهنمی توی نیرویهای ویژهی امریکا چه روزیه؟ وسط هفتهشون. هم بدنشون خستهست و انرژی روزهای اول رو ندارند و هم هنوز نصف راه رو هم نرفتند. زنگشون هم بیشتر از همه، توی همین روز به صدا در میاد.
من فکر میکنم، و شاید اشتباه میکنم، اما فکر میکنم که بهتره ادامه بدید چرا که شما هم دقیقا حول و حوش همون روز سختِ هفته ی جهنمی هستید.
سلام وقت بخیر
ممنون بابت مطالب خوبتون
من 19ساله هستم و دیپلم نقاشی دارم
سال 99بود که از طریق سوابق تحصیلی در دانشگاه قبول شدم ولی خیلی زده شده بودم از درس برای همین انصراف دادم.من کلا از همون اول ادم درسخونی نبودم مترسم به دانشگاه برم و دوباره انصراف بدم
ولی تصمیم گرفتم یک جهتی بدم به زندگیم.میخام که رشته گرافیک رو انتخاب کنم ولی نمیدونم مدرک اموزشگاه فنی حرفه ای سازمان بگیرم یا برم دانشگاه؟از یه طرف میگن رفتن به اموزشگاه باعث صرفه در وقت و هزینه میشه و دروس اضافه و خارج از رشته نداره از طرف دیگه میگن هر کاری میخای بکنی در کنار دانشگاه انجام بده ولی حتما دانشگاهتو برو
من خودم میخام که بتونم وارد بازار کار بشم و مدرک ایلتس زبان رو بگیرم ولی الان بین چندراهی موندم و نمیدونم چی کار کنم؟
نظر شما چیه؟؟
سلام
چند روز دیگه کنکور ریاضی دارم
همیشه دوست داشتم مهندس بشم به یکی از رشته ها خیلی علاقه دارم
ولی متاسفانه تو دانشگاه دولتی قبول نمیشم
باید برم آزاد
برای درس خوندن هم خیلی تلاش کردم همیشه هم درسم نسبتا خوب بوده
ولی امسال نشد که بشه
نمیدونم چیکار کنم
شرمنده خانوادم میشم که برام زحمت کشیدن
التماس دعا انرژی مثبت برام بفرستید
اینارو نوشتم که بعدا بیام بخونم یاد این روزهام بیفتم
سلام و خسته نباشید خدمت شما
من چند وقتی هست که ذهنم درگیر اینه که درسمو ادامه بدم یا نه من الان دانشجوی ترم 4 کاردانی صنایع شیمیایی هستم من خیلی به این رشته علاقه ندارم ینی کلا احساس میکنم به روحیات من نمیخوره الان ک حالا چند روز دیگ برای ثبت نام کارشناسی ناپیوسته هستش من موندم که همین رشته رو بخونم یا سایر رشته هایی که بدون آزمون هستش از طرفی خب خوندن اون رشته که کاردانیش خونده نشده یه کمی سخته و دروس پیش نیاز میذارن ولی درکل نمیدونم چیکار کنم دقیقن هم نمیدونم به چه چیزی علاقه دارم ولی به کامپیوتر و زبان علاقه دارم ولی خانوادم نمیذارن که درسمو ادامه ندم و دانشگاه نرم!!!
سلام.
موضوع شما متغیرهای زیادی داره. شور و اشتیاق رو در نظر بگیرید، ولی در خصوص اینکه چقدر تحمل سختی برای دنبال کردن اون شور و اشتیاق رو دارید هم فکر کنید. گاهی شور و اشتیاق دوام چندانی نداره.
سلام من تا چند وقته دیگه دیپلم میگیرم. رشتم طراحی دوخته بهش علاقه دارم . اما از دوخت مانتو و الگو های سخت و حتی خوندن الگو های سخت بدم میاد خستم میکنه.من با اینکه درسم خوبهو معدلم همیشه ۱۹.۹۴ هستش. هم تتوری هم عملی جفتشو ۲۰ هستم و نمیدونم دانشگاه برم یا نرم. موندم چیکار کنم هم دانشگاه هم دوتا شهر از شهرمون دوره . و به تتو و کاشت ناخن علافه دادم . اما موندم چیکار کنم درس بخونم یا ن . اخه دانشگاه هم درس هایی مثل ریاضی داره و من از ریاضی بدم میاد. و کلا موندم چیکار کنم
سلام من رشتم طراحی دوخته تا چند وفت دیگه دیپلم میگیرم . خیاطی. ولی نمیدونم دانشگاه برم یان . درسمم خوبه معدلم هم ۱۹.۹۴ هستش. اما نمیدونم دانشگاه برم سودی داره یان . از یه طرفم به خیاطی فقط به عملیش علاقه دارم به الگو های سخت علاقه ندارم. . از یه طرفم به تتو. کاشت ناخن علافه دارم اما موندم چیکار کنم.
سلام. به هر حال خودتون باید حلاجی کنید ببینید رفتن یا نرفتن، کدومش به نفع شماست.
سلام من امسال دیپلم میگیرم رشته ریاضی هستم میخوام بازی ساز بشم میخواستم بدونم برای بازی سازی برم دانشگاه یا کلاس های بازی سازی برم در این بخش کمک کنید مرسی ❤️
سلام امیر حسین عزیز. بهترین جواب سوال شما، پیش بازیسازهاست. با چندتاشون صحبت کن و سعی کن صحبتهای بیطرفشون رو بشنوی.
البته اگه خودشون از فلان راه رفته بودند و راه دیگهای رو بهت پیشنهاد دادند، یکم با دیده شک بهش نگاه کن. نه اینکه خدایی نکرده بخوان گمراهت کنن، که شاید مشکلات راهی که نرفتند رو ندیدند و به اشتباه تو رو برای رفتن اون راه وسوسه میکنند. مثال میزنم. آقای ایکس توی بازیسازی خیلی موفقه. اون دانشگاه رفته و بعد از اون هم کلاسهای آموزشی رفته و حالا یه بازیساز موفق شده. وقتی ازش میپرسی که دانشگاه بری یا نه، صادقانه میگه که بهتره دانشگاه نری و از اول بری کلاس. شاید حرفش کاملا درست باشه، ولی شاید دانشگاه رفتنش مزیتی داشته، که الان نمیبینه، و همون مزیت باعث موفقیتش شده. شاید اگه دانشگاه نرفته بود، و صرفا خودش میخواست بازیسازی رو یاد بگیره، موانعی رو تجربه میکرد که هیچوقت موفق نمیشد. و شاید روحیات تو با اون فرق داشته باشه و دانشگاه رفتن نتیجه کاملا متفاوتی برای تو داشته باشه.
همه اینها رو در نظر بگیر، از چند نفر سوال کن تا یه تصویر کلی به دست بیاری و بعد با در نظر گرفتن روحیات خودت، تصمیم بهتر رو بگیر. یه تصمیم منطقی و حسابشده.
عالی
سلام من پایه دهم هستم و اینکه تو رشته تجربی درس میخونم.یک دوراهی واسم پیش امده.من جدیدا به کار ارینی و کسب و کار اینترنتی علاقه من شدم و اینکه دوست دارم تو این زمینه موفق بشم از طرفی هم دارم رشته تجربی میخونم و این دوتا هیج جور بهم نمیخورن.نمیدونم دانشگاه برم همینو ادامه بدم و اونجا وقت بیارم و رو این زمینه که علاقه دارم کار کنم یا اینکه تا دیپلم بخونم و بعدش تموم تمرکزمو بزارم سر یادگیری کسب و کار اینترنتی .من واقعا موندم اگه پیشنهادی دارین بگین و اینکه خیلی وقته ذهنم مشغوله و هم استرس اینو دارم که کلی درس بخونم و دانشگاه برم اما به تجربی و شرایطش علاقه نداشته باشم هم اینکه میترسم دانشگاه نرم تصمیم اشتباهی گرفتم و گاهی هم واقعا نمیدونم به چی علاقه دارم . لطفا راهنماییم کنید.
سلام. من اطلاعات دقیقی از شرایط شما ندارم ولی با توجه به چیزی که به صورت عمومی در خصوص افرادی مثل شما میدونم، سعی میکنم راهنماییتون کنم. با این حال، تصمیم با خودتونه و شرایط میتونه کل گزارههای من رو زیر سوال ببره، یا تایید کنه.
اول اینکه به شور و اشتیاق زیاد بها ندید. همین که یه کشش نسبی به کاری داشته باشید کافیه. شور و اشتیاق زیاد برای کاری، ممکنه نتیجه عکس داشته باشه چرا که انتظارات شما از اون رو بالا میبره. بالا رفتن انتظارات، با توجه به راه سختی که در پیش رو دارید، میتونه باعث ناامیدیهای عمیقی بشه. اما اگه شور و اشتیاق معقول و معمولی نسبت به چیزی داشته باشید، انتظاراتتون نسبت بهش معقول و معمولی میشه و در نتیجه خستگی و ناامیدیهای راه رسیدن به موفقیت در اون زمینه رو بهتر میتونید تحمل کنید.
پس اولین توصیه من اینه که شور و اشتیاق و علاقه را وزنهی سنگینی در کفه انتخابتون در نظر نگیرید. تمایل نسبی کافیه.
البته این نکته رو هم اضافه کنم که در کنار بالا بردن انتظار، شور و اشتیاق میتونه مفید هم باشه و نیروی کافی برای رد شدن از ناامیدیها رو بهتون بده هرچند مشاهدههای من بیشتر بالا بردن انتظار و زده شدن رو تایید میکنه. خلاصه اینکه موضوع سفید و سیاه نیست بلکه پردههایی از خاکستریه. همه این موارد رو در نظر بگیرید.
نکته دومی که میخوام اشاره کنم اینه که در دنیای این روزها، داشتن بیش از یک تخصص خیلی کمک کنندهست. بحثش مفصله. فقط در این حد بگم که پیشتر میگفتند که مهارتهاتون مثل حرف T باشه. یعنی توی یه زمینه به دل موضوع بزنید و عمیق یاد بگیرید و سعی کنید در زمینههای دیگه (مثل بالهای T) دانش عمومی نهچندان عمیق ولی گستردهای داشته باشید. الان بیشتر متخصصینِ آموزش و مشاوره سطح یک دنیا با پای π موافق هستند. یعنی اینکه در دو زمینه (پاهای پای) عمیقا یاد بگیرید و مثل حالت T در زمینههای گسترده دیگه هم یکمی بدونید.
اینجوری از نظر روانی هم بار کمتری روی دوشتون خواهد بود چرا که میدونید همیشه یه نقشه دوم یا پلن بی موجوده. از طرفی، دانش عمیق توی زمینه دوم، خیلی وقتها به خلاقیت در زمینه اول کمک میکنه و میتونه باعث موفقیتهای غیرقابل پیشبینی در اون بشه.
نظر من در کل اینه که هنوز خیلی جوون هستید و فرصت دارید. اگه بتونید به هر دو مورد برسید، به نظر موفقیت تضمینشدهتری دارید. پس دانشگاه را بیخیال نشید.
سلام مطلبون واقعا مفید بود♥️
من دانش اموز پایه دهم رشته کامپیوترم و خیلی نگران آینده کاریم هستم.
دو دل هستم که به دانشگاه برم یا نه
از یه طرف هم ریاضی و فیزیکم قوی نیست و از یادم میرن چون علاقهای ندارم بهش واقعا از ریاضی و فیزیک بدم میاد 😂✖️
از یه طرفم میترسم از بس درسای سنگین بر نیام چون واقعا فرارن و از ذهنم فرار میکنن!
:/شاید چون به خوندن علاقه ای ندارم
اما تمام درس های عملیم بیسته و توی ارائه و دروس کارگاهی و عملی بیستم و خوب یاد میگیرم چون علاقه دارم!
دانشگاه کامپیوتر فقط کامپیوتر و عملی نیست و درسایی مثل ریاضی اینا داره که واقعا علاقهای ندارم….
سعی میکنم علاقه داشته باشم اما نمیشه!🤷🏻♀️
دوست دارم در آینده شغل خوبی داشته باشم اما خب شغل خوب با درامد خوب مدرک میخواد!
حداقل لیسانس!
اما من تا دیپلم بیشتر نمیخونم…
اما توی زمینه طراحی لوگو،طراحی کارت ویزیت و طراحی دیجیتالی و اینجور کار خلاقیت دارم و تا الان سه تا لوگو طراحی کردم و تحویل دادم و راضی بودن!
بنظرتون چیکار کنم؟
از یه طرفم با این اوضاع کرونا و نواسانات میترسم از خرج دانشگاه خیلی زیاد باشع و نتونیم از بسش بر بیایم شغلمون هم اداری نیست بگی حقوق ثابته شغل ازاده
سلام. ممنونم از حسن نظرتون.
گزینههای زیادی پیش روتون هست. هم از طرفی بازار فریلنسرها برای کارهای خلاقانهتون، هم از یه طرف علاقهتون به کامپیوتر. به نظر من میتونید توی هر دو زمینه مهارتهایی رو کسب کنید، تا در صورتی که از یه طرف شکست خوردید، بتونید از گزینه دوم استفاده کنید. من شناختی از شرایط شما ندارم و خودتون بهتر میتونید تصمیم بگیرید. با چیزهایی که من از طریق کامنت دستگیرم شد نظرم اینه که به دانشگاه برید و در کنارش از کارهای خلاقانهتون هم استفاده کنید. یه خوبی کارهای خلاقانهتون اینه که با علاقهتون به کامپیوتر همخوانی داره. یه جورایی این دو تا مهارت، در کنار هم، میتونند یه امتیاز بزرگ توی بازار آینده براتون باشند.
مرسی از وقتی که گذاشتی ایمان عزیز..
واینکه منو با زاویه دید دیگه ای در جریان گذاشتی کمک خیلی بزرگی کرد.. دقیقا قبل از اینکه پیامتو بخونم داشتم غر میزدم که اخه ریاضی، دیفرانسیل، یا حتی فیزیک چیش به کامپیوتر و به خودم سخت میگرفتم اما فکر کنم در عرض پنج شیش دقیقه دیدم کاملا عوض شد و اروم شدم.
درسته هرچه بیشتر سخت بگیرم، چیزی عوض نمیشه و اون راه رو برای خودم دشوار تر میکنم، و چه بهتر که اسون بگیرم و با دید بهتری به مسائل نگاه کنم.
مرسی فراوون:))
سلامت باشید. خوشحال میشم اگه حرفهام بتونه کمکی کنه.
سلام ایمان جان امیدوارم حالت خوب باشه و خوشحال باشی
توی اوضاع کرونا، از فرصت استفاده کردم و ترم دو رشته کامپیوتر رو مرخصی گرفتم و به خودم فرصت دادم که فکر کنم باید برای ادامه ی زندگیم چیکار کنم… حدود 3 ماه تمام فکرم همین شده بود و به هر دری میزدم نتیجه ی خاصی نمیگرفتم..
با خوندن متن زیبا و گوش دادن به پادکست به این پی بردم که چقدر شبیهیم😂
من هم تمام این مشکلات رو داشتم و با خودم سر این دوراهی بودم، اخرم قبول کردم اگه بدون دانشگاه رفتن بخوام پی کامپیوتر که موردعلاقم هست برم، میدونم که نمیتونم و پس چه بهتر که دانشگاه رو فرصت و اجباری برای این موضوع بدونم
اما مشکل من درباره ی درس های بی ربطیه که توی رشته ی مورد علاقم هست.. درس هایی که خوندنشون برای من عذابه
منی که عاشق ریاضی. فیزیک نیستم خوندن اینا برام عذابه و دشوار
و همین باعث دوگانگی من شده بود
دررابطه با این درسا چه پیشنهادی به من میدی؟
سلام. ممنونم. به همچنین.
من اگه قرار باشه که خودم رو توی شرایط مشابه قرار بدم اینجور به مساله نگاه میکنم:
۱) دانشگاه رفتن این فرصت رو برام فراهم میکنه که روی موضوعی که علاقه دارم بیشتر تمرکز کنم.
۲) توی دانشگاه با افرادی آشنا میشم (به خصوص اساتید) که دانش و تجربه بیشتری دارند و همین موضوع رسیدن به اون سطحی که انتظارش رو دارم تسریع میکنه.
۳) وقتی با کسایی که علاقه و انگیزههای مشابهی دارم همدانشگاهی و همکلاس میشم، میتونم دنیایی که دوستش دارم رو از زاویهی دیدِ اونها هم نگاه کنم. این موضوع باعث افزایش میزان خلاقیت من در اون رشته میشه. افزایش خلاقیت هم کمک میکنه که در آینده فرد مبتکر و خوشفکرتری بشم. یه جورایی وقتی خیلیها توی حل یک مساله گیر میکنند، این افراد مبتکر هستند که میتونند راهی پیدا کنند. دلیلش اینه که اونها میتونند نگاه سنتی و شخصیشون رو کنار بگذارند و قضیه رو از جنبههای دیگه ببینند. این موضوع توی IT فوقالعاده اهمیت داره.
۴) قبلا میگفتند که شما باید که به صورت حرف T توی زمینههای مختلفی دانشِ جزئی کسب کنید، اما توی یه زمینه عمیق بشید و مهارت زیادی کسب کنید. اینجوری هم توی کارتون پیشرفت میکنید و هم مبتکرتر میشید. حالا میگن که بهتر که شبیه به پای (π) باشید. یعنی حداقل یه زمینهی یدکی هم داشته باشید و سعی کنید که یادگیری عمیقتر رو به دو تا موضوع تعمیم بدید.
۵) حتما لازم نیست چیزی که دنبال میکنیم رو عاشقش باشیم تا به رضایت شغلی برسیم. حتی گاهی پیش میاد که اون چیزی که خیلی دوستش داریم، از نظر شغلی برامون ارضاءکننده نیست چون انتظاراتمون رو بیش از اندازه بالا بردیم.
۶) اگه مورد ۴ و ۵ رو با هم ترکیب کنیم، شاید بشه نتیجه گرفت که درسهایی که چندان علاقهای بهشون ندارم، شاید من رو با زمینهای آشنا کنند، که بتونم درونش مهارت دوم و یدکی رو بسازم. پس بد نیست که این فرصت رو بدون جبهه گرفتن بهشون بدم.
۷) تهش همه چیز برمیگرده به داستانی که ما برای خودمون روایت میکنیم. یه بازی، سرگرمکنندهست اما زندگی اینجور به نظر نمیاد. زندگی مثل بازی پر از چالشهاست و هرچقدر قویتر میشیم، چالشهاش سختتر میشن؛ یا حداقل خودمون سطح سختیش رو زیاد میکنیم. اینکه چرا بازی سرگرمکنندهست، برمیگرده به نگاه ما به قضیه و روایت. من، حداقل تلاشم رو میکنم که، نسبت به اون چیزهای اجباری زندگی، مثل درسهایی که به دردم نمیخوره، نگاهم رو عوض کنم. اونها رو یه چالش برای ذهن و مغزم بدونم؛ یه بازی. اتفاقا دو تا نفع مستقیم ازشون بهم میرسه: اول اینکه با به چالش کشیدن مغزم، اون رو قویتر میکنم. درسته که مثلا، به فرض، ریاضی رو دوست ندارم، اما تلاش برای یاد گرفتن، قدرتِ ذهنی من رو خیلی بیشتر از زمانی افزایش میده که همون وقت رو برای یادگیری چیزی بذارم که بهش علاقه دارم. دوم اینکه یادگیری مهارتهای مختلف، راه رو برای ابتکار به خرج دادن در زمینههای دیگه، مثل رشتهای که بهشون علاقه دارم، باز میکنه. خیلی از پیشرفتها توسط کسایی انجام میشه که توی رشتههای مختلف، سواد هرچند ناچیزی دارند.
۸) به قول رایان هالیدی، مانع، خودِ مسیره. وقتی بهترین مسیر رو برای رفتن انتخاب کردی، مانعها به هر حال سر راهت سبز میشن. هیچ مسیری بدون مانع نیست. اصلا اگه مانع نباشه، اون مسیر باعث رشد نمیشه. حالا که مطمئنی که چه مسیری رو میخوای بری، خودت رو برای موانع آماده کن. داستان خوبی برای ذهنت سر هم کن و سعی کن از هر مانع یه نفعی به سود خودت و آیندهت ببری.
ضمن تشکر از به اشتراک گذاردن نظرات و تجربیاتتان؛ باید عرض کنم؛ من در این مقاله شما به جوابی که دنبالش بودم رسیدم و تصمیم گرفتم در دانشگاه ثبت نام کنم. با اجازه چند نکته را لازم دیدم برای دانشجویانی که این صفحه را دنبال میکنند متذکر بشم:
در دانشگاه هیچ استادی به جای دانشجو تلاش نمیکنه، اصل تلاش خود دانشجو هست که میتواند ایشان را به پیشرفت برساند. اول توان و استعدادهای خود را ببینید، در مورد آن رشته تحقیق کنید و از دانشجوها یا لیسانسه های آن رشته در موردش بپرسید، بعد انتخاب رشته کنید.
یک کوهنورد را درنظر بگیرید که ابزار و امکانات صخره نوردی ندارد یا آموزشی در این خصوص ندیده، یا اصلاً علاقه ای به صخره نوردی ندارد. ابتدا خوب نگاه میکند و نقشه و شرایط آب و هوا و مسیر حرکت، جانپناه و خطرات احتمالی را میسنجد و بررسی میکند و برای کوهنوردی یک کوهی را انتخاب میکند که مجبور نباشد صخره نوردی کند وگرنه ممکن است ادامه دادن برایش غیرممکن شود و جانش به خطر بیافتد و به ناچار از نیمه راه بازگردد و پشیمان شود. پس رشته ای را انتخاب کنید که از پسش بربیایید!
خود این مدرک لیسانس هم مثل ابزار میماند. کسی که با درخت و جنگل سروکار ندارد هیچوقت برای خریدن اره برقی خودش را به زحمت نمی اندازد و علاقه ای نشان نمیدهد! پس به چیزی علاقه نشون بدید که درخور استعداد و تواناییهای شما باشد و به کار شما بیاید و به اصطلاح کاربرد داشته باشد. اگر شما خانم هستید و قرار است تا مقطع لیسانس میکروب شناسی یا معماری ادامه بدید و بعدش ازدواج کنید و خانه دار شوید بهتره همان اول به خودتان زحمت دانشگاه رفتن را ندهید! این مثالی که زدم دقیقاً به سر بستگان نزدیک خودم آمده. امیدوارم منظورم را رسانده باشم. متشکرم
سلام من یه مادرم و پسرم پشت کنکوریه والا خیلی دوست داره بره دانشگاه رشته تجربی اما اونقدر تلاش نمیکنه و حسابی از منو پدرش انرژی مون رو گرفته زندگی برامون شده استرس که اگه امسال قبول نشه چکار کنیم
سلام و خسته نباشید.من 18 سالمه
رشته ی علوم انسانی و عاشق رشته مم و معدلم همیشه 19.50 به بالا بوده و خیلی به فلسفه و جامعه شناسی علاقه مندم.
ولی با خوندن این دروس تو دانشگاه اصلا موافق نیستم چون فلسفه درسی نیست که بشه ازش شغل( پول) به دست اورد و نهایتش بعد از یاد گیری باید همون رو به عنوان معلم به بقیه تدریس کنم.
پس تصمیم گرفتم دانشگاه نرم
از یه طرف میگم میخوام کار افرین بشم ولی واقعا هیچ ایده ای ندارم برای شروع کردن یه کسب و کار .از یه طرف استرس آینده خفم کرده من تا حالا اینقدر جدی به پول در اوردن فکر نکرده بودم.از یه طرف هم میگم اگه دانشگاه نرم پس چیکار کنم؟
سلام. بهتره همهی ایدههایی که دارید رو روی کاغذ بیارید تا کمی از ابهاماتش کم بشه. اونوقت وقت بذارید تا به راهحلی که به نظرتون بهتر به کارتون میاد برسید. احساسات ما، گاهی با اون چیزی که منطقمون میگن در تضاد هستند همین موضوع باعث خیلی از سردرگمیها میشه. به زبان سادهتر، قسمتهای باستانیتر مغزتون با القاء حس خوب نسبت به چیزی که از نظر منطقتون مفید نیست، شما رو به سمتی کاری میکِشند که شاید ثمرهای در بلندمدت نداشته باشه. برعکسش هم کاملا صادقه. اینجاست که روی کاغذ آوردن افکار، کمک میکنه منطقیتر فکر کنیم در غیر اینصورت در اکثر موارد اون احساسات هستند که غالب میشن. دلیلش هم شاید این باشه که احساسات رابطهی پرسرعتتر، کمهزینهتر و راحتتری با قسمتهای تصمیمگیری مغز دارند و تا حدود زیادی توی این قسمت حکمرانی میکنند.
سلام -ممنون بابات مقالتون -شما يا ابن نوشتار شيوا به زندگي ما اميد داديد……
سلام و خواهش میکنم حسین جان.
سلام ،ممنون از سایت خوبتون
راستش من وقتی رشته های دانشگاهی رونگاه کردم از هیچ کدوم خوشم نیومد...تنهارشته ای که یکم فقط یکم بهش حس بهتری داشتم مترجمی زبان انگلیسی بود.خلاصه رفتم وچندتاکتاب تست خریدم وتاحدی پیش رفتم..اماازیه جایی به بعدحسی تست میزنم ،یعنی علاقم به تست ودرس کمترشده،فکرمیکنم اگرهم مترجم بشم آخرش که چی؟ روحیمم بیشترورزشی وایناس وشایدچون تواین سه سال تجربی خوندم ،ازدرس دلزده شدم…
میخوام لطفاکمکم کنیدبگیدمن بااین روحیات و شرایط(کتاب تستهامم خریدم)و باتوجه به اینکه نمیخوام پدرو مادرم هم ناامیدکنم تصمیم درست چیه؟
من فکر میکنم که کمی با «کسالت» میونهی خوبی ندارید. اگه قرار باشه به حرف دل و حس جلو برید، مطمئن باشید که توی هر مسیری (هرچقدر هم اولش براتون جذاب باشه) به کسالت میرسید و اونجاست که دوباره افکار مشابه چیزی که توی ذهنتون هست سراغتون میاد. من فکر میکنم که اگه یه کشش نسبی به چیزی دارید، دیگه سنگهاتون رو با خودتون وا بکنید و وارد گود بشید و توقع رویارویی با کسالتهای فراوان رو داشته باشید. در کل نظرم اینه که از این شاخه به اون شاخه پریدن، معمولا جواب درستی نیست.
خیلی خیلی صادقانه و تاثیر گذار
ممنون
با سلام وخسته نباشید خدمت جناب آقای امینی و سایت بسیار خوبتون راستش من ۱۱سال هستش که توی صنعت نفت مشغول بکار هستم و از نیروهای شرکتی صنعت نفت تهران هستم راستش من رنگ کار صنعتی و سندبلاست کار هستم در ضمن مجردم هستم الان هم توی دانشگاه جامع علمی کاربردی دارم رشته ایمنی و حفاظت فنی در مقطع کاردانی میخونم هدف نهایی من کارآفرینی در زمینه مهندسی ایمنی هستش به نظر شما آیا درس خوندن من کار درستی هستش آیا هدف من هدف معقولانه ای هستش؟بعضیا تو محیط کارم به میگن تو فقط باید به تشکیل زندگی و خانواده فکر کنی دانشگاه رفتن به درد نمیخوره من ۳۲سالمه آقای امینی خواهش میکنم التماستون میکنم منو راهنمایی کنید دیگه دارم دیوونه میشم بین واقعیت گرایی و آرمانگرایی دارم دست و پا میزنم خواهش میکنم کمکم کنین
سلام خدمت آقا محمد.
کیکیگارد (Kierkegaard ) یه نقل قول جالبی داره که یه قسمتیش میگه «ازدواج کن، و پشیمان خواهی شد؛ ازدواج نکن، و باز هم پشیمان خواهی شد؛ هم ازدواج کردن هم نکردن پشیمانی میآورد.»
حقیقتش اینه که محمد جان طبیعت انسان اینه که مرغ همسایه براش غازه. این موضوع برای انتخابهامون هم صادقه. وقتی سر دو راهی قرار میگیریم، هر کدوم رو انتخاب کنیم، باز ته دلمون یه پشیمونی در خصوص راه دیگه حس میکنیم. من با توجه به ماهیت کارم حداقل با چند صد نفر متاهل صحبت کردم که جواب معمولشون این بوده که ازدواج چیز خوبی نیست. هرچند همین افراد اگه فردایی بخوان از همسرشون جدا بشن عزا ماتم میگیرن. از اون طرف مجردهاشون دنبال فرار از تجرد و به تبعش به دنبال ازدواج کردن هستند و دائم خواستگاری میرن.
من دوستی داشتم که بعد از ازدواج برای کارشناسی مترجمی ثبت نام کرد و قبول شد. هر روزی که میدیدمش میگفت «عجب اشتباهی کردم که ازدواج کردم و درسم رو ادامه ندادم.» حالا چند وقتی میشه که درسش تموم شده، هر روزی که میبینمش میگه «عجب خری شدم رفتم درس خوندم.»
از اینها بگذریم. اجازه بده یه نگاه بیطرفانه به دو مسیری که پیش روت هست بکنیم. اگه ازدواج بکنی پشیمون میشی (یکی از دلایلش تموم اون کارهایی که میخواستی بکنی و دیگه نمیتونی) و اگه ازدواج نکنی باز هم پشیمون میشی (یکی از دلایلش از دست دادن تدریجی جایگاه اجتماعی). پس اول از همه این واقعیت رو قبول کن که با احتمال زیاد هر کاری بکنی در آینده حسرت کار دیگه رو خواهی خورد. حالا باید بررسی کنیم که برای شما، ازدواج نکردن درد بزرگتری رو به همراه داره یا ادامه تحصیل ندادن.
ما آدمها موجودات اجتماعی هستیم و اگه همین اجتماع ما آدمها نبود هیچوقت توی طبیعت وحشی دووم نمیآوردیم. به همین خاطر نسبت به تنها شدن و دور افتادن از گروه یه ترس عمیقی توی همهی ما وجود داره. اطرافیانی که باهاشون میچرخیم و به قولی جزء گروهشون هستیم، معمولا با رسیدن به سنی ازدواج میکنند. ازدواج کردن اطرافیان باعث میشه که استانداردهای جدیدی برای گروهشون – به صورت ناخودآگاه – تعریف کنند و اطرافیانشون رو بر اساس اون ویژگیها انتخاب کنند. وقتی ازدواج نکنیم، به مرور این رابطهها با مای مجرد کمرنگتر میشه و حس تلخ دور افتادن از گروه کمکم توی دهانمون مزهش رو نشون میده. حتی عمه و خاله و دایی هم ترجیح میدن مای متاهل رو به خونهشون دعوت کنند تا مای مجرد رو. دوست دارند یه خونواده رو دعوت کنند یا به خونهشون برن تا یه شخص مجرد رو. این واقعیتها رو با مشاهده اطرافت احتمالا به وضوح میبینی. تلخیِ دور افتادن از گروه یکی از تلخترین حسهای دنیاست چون چند هزار سال پیش دور افتادن از گروه مساوی بود با مرگ، و ذهن هر کاری میکرد که ما ازش فرار کنیم (از تنها موندن). حس تلخش هم حاصل تلاش ذهن برای همینه. مهم نیست که درونگرا یا برونگرا باشی چرا که این تلخی این حرفها حالیش نیست.
از طرف دیگه اگه درس نخونی و به اون آرزوهات نرسی هم یه جور حس تلخی ناشی از بیمعنی بودن تلاشهات ممکنه بهت دست بده. این تلخی هم کم تلخ نیست ولی در مقایسه با اون تلخی اول چیزی نیست که به حساب بیاد (حداقل من اینجور فکر میکنم).
نهایتش اینکه هر انتخابی بکنی، پشیمون خواهی شد. این خاصیت آدمیزاده. خودت یه دو دوتا چارتا کن ببین برای کدوم تلخی آمادهای. شاید اطرافیان تو و رابطههاشون ساز و کار متفاوتی با چیزی که گفتم داشته باشه و تلخی نرسیدن به رویاهات تلختر از تلخی جدا افتادن از گروه باشه. شاید اصلا رابطههای اطرافیانت با مجردها بهتر باشه و مجردها جایگاه بهتر اجتماعی برای در گروه بودن رو داشته باشند. همهی اینها میتونه بازی رو تغییر بده. نهایتش این خودتی که با توجه به موقعیت و وضعیت اطرافت باید راهت رو انتخاب کنی.
اگه پیشفرضهای من درست باشه فکر میکنم اگه موقعیت مناسبی برای ازدواج داری، شاید کمکم وقتش باشه. میتونی با کسی ازدواج کنی که حتی راه دوم رو برات هموارتر کنه و پشتیبانت باشه که به اون آرزوی کارآفرینیت هم برسی.
سلام وقت بخیر. من الان سر دوراهی بزرگی هستم. اگه بشه بهم جواب بدین و نظر خودتونو درباره ی این حال من بدین..
من دو سال دانشگاه رفتم روزانه.. رشته ای بود ک اصن ذوسش نداشتم.. نتونستم تحملش کنم و زدم بیرون…
از بچگی موزیسین شدن اونی بوده که خودمو میدیدم…
ولی بخاطر اوضاع مالیمون نشد ک بشه.. حتی ساز هم خرید بابا برام.. اما خب چن جلسه بیشتر ساپورتم نکرد
گذشت تا من سرکار اومدم و یونی رو سال سوم رها کردم……!
دوسال گذشته و دوباره میخوام برم یونی و واقعا معماری رودوست دارم و میدونم هم رشته پرخرجیه و پر زحمت…. اما من چندین بار تستای مختلف دادم و اول هوش موسیقیاییم و بعد درک سه بعدیم خوب بوده… من از قبل ب معماری هم علاقه داشتم
الان واقعا دلم میخواد تحصیل کنم اما ی مهندس کامپیوتر هست اطرافم ک میگه منم دانشگاه روزانه خوندم اما هیچی یاد نمیدن و تو هیچ جای دنیا مدارک ایران ارزش نداره. برو مجتمع فنی مدارکش معتبرتره و حداقل چیز یاد میگیری.. اینو میدونم بله.. اما خب… هزینه ش.. وقتی بخوام همچین چیزیو ادامه بدم نباید کار کنم
من کاری ک میکنم اصلا مناسب نیست نمیخوام از این سن بخاطر پول هیچ جایگاه اجتماعی نداشته باشم یا از خواستم دور بمونم… کاری ک میکنم انقد فشار بهم وارد میکنه ک دیگه حتی نمیتونم با وجود داشتن پول ب موزیکم برسم
من الان تصمیم گرفتم ک برای معماری تلاش کنم ک قبول شم اما نمیخوام موزیک رو هم ول کنم… ب نظر شما میتونم همزمان جلو ببرم؟
یا اصلا در کل نظر شما برای من چیه؟
منم همین شرایط رو دارم تقریبا. چیزی که میدونم رو موزیک نمیشه به عنوان کار حساب باز کرد هر چه قدر هم که کارت پرطرفدار باشه تو ایران نمیشه چون نه قانون کپی رایت داریم نه حق اجرا حالا مجوز اینا بماند که من خودم بخوام اگه کار کنم بدون مجوزه از طرفی چون هم خانوم هستم و ازونجایی که دوس ندارم تو هنرم محدودیت داشته باشم به هیچ وجه تن به گرفتن مجوز نمیدم حتی تو خارج کشورم با اینکه اینجور مسائل نیست ولی تا جایی که من شنیدم بازار کار موزیک اشباع شدست و هر موزیسینی یک شغل هم داره تا خرج زندگیش دربیاد. من خودم سه ساله گیتار میزنم و باید بگم خوب کاری کردی نرفتی کلاس واقعیتش خیلی چیزی یاد نمیدن یا قطره چکونی یادت میدن خودت یاد بگیری خیلی خیلی بهتره. اگه بتونی تئوری موسیقی بخون کتاباش بخر خیلی زیاد نیست مبلغش سعی کن از تو یوتیوب خواننده ها و نوازنده های مورد علاقت رو ببینی که چطور آهنگشون رو مینوازن و گوشی و چشمی دربیاری آهنگو. اگه زبانت خوب باشه که دیگه عالیه خیلی چیزا یاد میگیری.من الان با خودم میگم کاش اصن آموزشگاه موسیقی نمیرفتم با این سطح آموزش مزخرفشون. من خودم دو سال کلاس رفتم و بهت باید بگم هیچی توش نداره استاد میاد یه قطعه میده میگه تا جلسه بعد آماده کن حالا اصن ممکنه اون قطعه در حدت نباشه یا خیلی قطعه های آسون میدن یا خیلی سخت که اصلا در سطح هنرجو نیست اومدم بیرون تازه فهمیدم چه خبره به شدت سطحیه آموزشاشون خوبه برای اونایی که میخوان با سازشون پز بدن ولی اگه بخوای موسیقی رو واقعا بفهمی اصلا روشون حساب نکن ملت میرن اونجا برای سرگرمی.در مورد دانشگاه هم من همین حسو دارم نمیدونم برم یا نرم؟ به هیچ رشته ای علاقه ندارم ولی هنر و زبان برام قابل تحمل تره انسانی هم دوس داشتم ولی خانواده کلید کرد برو تجربی بخون (وای به حال من که هرچی میکشم ازین تصمیمات نابجای خونواده میکشم) ما هم بچه بودیم و رفتیم الان تجربی خوندم راهنمایی و دبیرستان نمونه رفتم معدلمم همیشه از ۱۸ به بالا بوده ولی وقتی به اینکه بخوام تو دانشگاه زیر شاخه تجربی بخونم حالم به هم میخوره الان ۱۹ سالمه. یا زبان میخونم اونم بخاطر اینکه برام سبک و آسونه و استعداد زبان آموزی دارم با اینکه یه ترمم کلاس زبان نرفتم زبان تخصصیمو پنجاه درصد زدم سال اول کنکور دادم که اصلا هیچی هم نخونده بودم. هنر هم به رشته ی ارتباط تصویری (همون رشته نقاشیه ولی تو حالت تجاری تر برای ساخت لوگو و پوستر و اینا) بیشتر علاقه دارم و خوبی رشته های هنر اینه که میری یه شهر بزرگتر خودم شهرستان میشینم و میدونم اگه میخوام موسیقی رو ادامه بدم باید تو یه شهر بزرگتر اینکار رو بکنم.هردوشونو (زبان و ارتباط تصویری) که راجبشون تحقیق کردم بعضیا میگن بازار کارشون خیلی خوبه بعضیا میگن افتضاحه. کلا به هیچ نتیجه ای نرسیدم…هر رشته ای بخوام بخونم قطعا میرم یه شهر بزرگتر تا فعالیت موسیقیم رو بتونم بهتر ادامه بدم ولی نگران آیندمم هستم و نمیخوام رشته ای بخونم که آخرش بازار کار نداره و با تمام خرج هایی که میکنن شرمنده خونوادم بشم
سلام وقت بخیر. من الان سر دوراهی بزرگی هستم. اگه بشه بهم جواب بدین و نظر خودتونو درباره ی این حال من بدین..
من دو سال دانشگاه رفتم روزانه.. رشته ای بود ک اصن ذوسش نداشتم.. نتونستم تحملش کنم و زدم بیرون…
از بچگی موزیسین شدن اونی بوده که خودمو میدیدم…
ولی بخاطر اوضاع مالیمون نشد ک بشه.. حتی ساز هم خرید بابا برام.. اما خب چن جلسه بیشتر ساپورتم نکرد
گذشت تا من سرکار اومدم و یونی رو سال سوم رها کردم……!
دوسال گذشته و دوباره میخوام برم یونی و واقعا معماری رودوست دارم و میدونم هم رشته پرخرجیه و پر زحمت…. اما من چندین بار تستای مختلف دادم و اول هوش موسیقیاییم و بعد درک سه بعدیم خوب بوده… من از قبل ب معماری هم علاقه داشتم
الان واقعا دلم میخواد تحصیل کنم اما ی مهندس کامپیوتر هست اطرافم ک میگه منم دانشگاه روزانه خوندم اما هیچی یاد نمیدن و تو هیچ جای دنیا مدارک ایران ارزش نداره… اینو میدونم بله.. اما خب درسم نخونم چکار کنم…..
من کاری ک میکنم اصلا مناسب نیست نمیخوام از این سن بخاطر پول هیچ جایگاه اجتماعی نداشته باشم یا از خواستم دور بمونم… کاری ک میکنم انقد فشار بهم وارد میکنه ک دیگه حتی نمیتونم با وجود داشتن پول ب موزیکم برسم
من الان تصمیم گرفتم ک برای معماری تلاش کنم ک قبول شم اما نمیخوام موزیک رو هم ول کنم… ب نظر شما میتونم همزمان جلو ببرم؟
یا اصلا در کل نظر شما برای من چیه؟
سلام و عرض ادب. راستش این روزها اونقدر گرفتار شدم که حتی فرصت خوندن ایمیلهام رو هم پیدا نکردم. واقعا شرمندهام.
(سلام پستهای شما رو خیلی وقته میخونم و کیفیت نگارش فوق العاده آن بیشتر شبیه یک استاد دانشگاه به نظر میرسه)
سلام این پست رو فردای روز انتشار خواندن فوق العاده بود ولی برام سنگین بود آموزش بخشی از زندگی محسوب میشه پس چرا این آموزش نتونسته داخل زندگی اغلب مردم تحول ایجاد کند مانند بورسیه تحصیل در کشورهای پیشرفته
افرادی را دیدم که از دانشگاه های ایران به دانشگاه های برتر دنیا رفتهاند و از تفاوت اصول و پیش فرض های دانشگاه های ایران و دانشجویان آنها با دانشگاهها و دانشجویان برتر خبر دادن
پس سعی کردم بعضی از موارد رو بگم
دانشگاه شروع یادگیری یک مهارت نیست ادامه یادگیری یک مهارت اما به صورت حرفه ای تر و پیشرفته تر و کامل تر
قبل از تحصیل در یک رشته دانشگاهی باید فرد به مدت زیادی مطالعه در مورد این زمینه داشته باشه تو این زمینه کار کنه و این با جنبه های مختلف آشنا شود و فرد بفهمه چیزهایی تو این زمینه هست که حتی نمیدونه که نمیدونه, یا حتی بفهمیم که به درد این میخوره یا نه
یادمه یکی تعریف میکرد برای یکی از دانشگاه معروف آمریکا برای ادامه مقطع فوق لیسانس بهداشت رزومه واقعا خوب خودش رو فرستاد ولی قبول نشد
دلیل این بود :(باید تو سه سال تو این زمینه تلاش میکردی پیشنیاز کسب کردی)
یکی از دلایلی که توی دانشگاه به سنجش بیشتر از آموزش اهمیت داده میشه همینه تو باید مستقل پرورش داده بشی, واحد ها رو تمرین کنی و یاد بگیری
چون بازار کار اینجوریه
درسهای عمومی هم در همه جای دنیا برای مقطع لیسانس وجود دارد دانه اندیشه و معارف اسلامی ولی به علوم اجتماعی یک زبان خارجی و و ارزش و..
بعضی از دروس برای مدرک نیستند ولی برای زندگی مفید هستند
تعامل داخل کلاس ها بیشتر شده چون دیگه تقریباً همه مردم وارد دانشگاه شده نه فقط قشر باهوش
اسلایدهای پاورپوینت نرم افزارهای مناسب وکیفیت آموزش کمک کردیم و اساتید نحوه تدریس خود را تغییر داد
اجتماع برخی رشته ها در ایران به شدت زیاد مثل وکالت دندانپزشکی و غیره این رشتهها با بیسوادی زیادی همراه است و فقط دنبال اتمام و پیدا کردن پرستیژ اجتماعی و پول درآوردن باشیم
برای همین برخی رشته ها برای برخی افراد نیست ولی برای ژست پول حاضر به ادامه تحصیل در این رشته میشود
مثلاً شما به نظر میرسه که فردی تجربه گرا هستید و واقعیت بیشتر از مفاهیم انتزاعی و تئوری علاقه دارید خب نه چنین فردی پیش نیاز های مهندسی مکانیک را دارد نه حتی توانایی ماندن داخل این رشته
شاید بهتر بود به جای مهندسی مکانیک، روانشناسی انتخاب می کردید با اشتیاق بیشتری کلاس را پشت سر می گذاشت چون به شدت کلاسها داخل این رشته تعاملی است
علیرغم همه این ها در محیطهای آکادمیک موقعیت مناسب پیدا میشه که شاید هیچ نیست
مثلاً فرد با اندکی تلاش بیشتر میتونه بورسیه دانشگاهی معتبر دنیا دریافت کنه و داخل بهترین کشورها تحصیل کند. برای تحقیقات و آزمایش مبلغ زیادی دریافت کنه
در کل من پیشنهادم به افرادی که در محیط اکادمیک این هست که لیسانس در داخل کشور سپری کنند و بعد برای فوق لیسانس برای بورسیه در کشورهای پیشرفته اقدام کند چون آموزش لیسانس در کشورها تفاوت زیادی ندارد ولی در مقاطع بالاتر به مثل دکترا و کارشناسی ارشد تفاوت بسیار زیادی به چشم میآید
شما الان شرایط تحصیل داخل بسیاری از رشته هایی که با تجربه سر و کار دارد مجله روانشناسی و علوم مربوط به بهداشت داری.
در این زمینه ها افرادی که افرادی از روی علاقه و با تعهد و با فکری باز و درست علاقه به تحقیق وارد این شغل بسیار کم است و لزوماً از روی پرستیژ پول و تقلید این رشته ها را انتخاب میکند
شما پیش نیازهای لازم برای ورود به محیط آکادمیک دارید
اگر با پیش نیازهای لازم وارد رشته درست در دانشگاه شوی شبیه پیچ رو به بالا رشد می کنی شغل مناسب مناسبتر زندگی بهتر
قبول دارم به هر حال سنت افزایش پیدا کرده ولی خوب مهارت هاتون به همون نسبت افزایش پیدا کرد و برای ادامه تحصیل دیر نیست مثلاً داخلی دانشگاه های معروف دنیا بعد از چهل سالگی پذیرش نمیکنند میگن یکی از پیشنیازهای مهم یعنی سلامتی جسمی و توان نداری
در کل چیزی در مورد تحصیل بگم اینه که مدت زیادی باید از خیلی از چیزها بگذری و به تعویق بندازیم
یادمه برای یکی از امتحان های پزشکی میگفتند دلیل اینکه بسیاری از پزشکان موفق نمیشن اینه که دلشون نمیاد برای مدتی مطب رو تعطیل کنه مدتی حقوق نگیرد شاید اگه این کارو بکنن بعد چند سال حقوق چند برابری گیرشون بیاد ولی امان از نداشتن صبر
یکی از خوبی های ایرانی ها اینه که تحصیل خوب براشون هنوز ارزشمند و شاید اگه شما هم با خانواده صحبت کنی باهاتون راه بین
سلام علی آقا. همیشه به من لطف داشتید
ممنونم بابت اینکه وقت گذاشتید و نظرتون رو دادید. حقیقتا اطلاعات ارزشمندی برای من داخلش بود. راستش مشکل من برای ادامه ندادن، خانواده نیست بلکه خودم هنوز به تصمیم قاطعی براش نرسیدم. وگرنه بیشتر وقتها کارهایی که شروع میکنم رو به پایان میرسونم. دانشگاه هم واقعا همهش تصمیم خودم نبود و شرایط مجبورم کرد که عقب بکشم، وگرنه حتی همون رشته مکانیک رو هم ول نمیکردم. وگرنه فکر میکنم که در کل آدم صبوری هستم.
با صحبتهاتون هم موافقم.
بازم ممنونم ازتون.
سلام.ممنون، ولی جواب اصلی که میخواستم رو پیدا نکرد، ممنون میشم توضیح بدید.
من وبمستر هستم و به این حوزه و… علاقه دارم، اما به زور خانواده دارم تجربی میخونم و هدفم اینه فقط تموم شه و برم دانشگاه که اونجا بتونم راحت روی چیزایی که میخوام تمرکز کنم.
فقط سوالم اینه آیا توی دانشگاه وقت اضافه میارم برای پروژه هام؟ به طور میانگین یه دانشجو به جز خواب و خوراک و درس، چه قدر وقت میاره؟ در حدی هم میخوام بخونم که فقط قبول شم.
ممنون میشم جواب بدید.سایتتون هم خیلی زیباست.
سلام
هر سوال برای هر شخص میتونه پاسخ متفاوتی داشته باشه. در خصوص موضوع شما من فکر میکنیم که کارتون یکم سخت میشه. با توجه به رشتهتون، در دانشگاه درسهاتون کم نیستند، و مغز آدم برای انجام کار عمیق و باارزش، یک منبع محدودی داره (بین یک تا نهایتا چهار ساعت در روز). فکر نمیکنم اونجا بتونید راحت روی چیزی که میخواید تمرکز کنید.
البته این موضوع بازم بستگی به ویژگیهای شخصی خودتون داره ولی احتمالا بخش زیادی از اون تایم رو – که یه آدمیزاد توانایی تمرکز و کار ذهنی رو داره – باید به درسهای دانشگاه اختصاص بدید.
کاملن تصادفی با وب سایت تون اشنا شدم و حتی هنوز از دسته بندی های احتمالی ش مطلع نیستم، اصلن هم به کامنت گذاشتن در مطالب سایتها عادت ندارم اما دو، سه مقاله ای که مطالعه کردم حقیقتن مفید بودن و نیاز من به چندین بار جستجو در سایتهای مختلف رفع کردن.
من سپاسگزارم، لطفن در مسیری که در پیش گرفتین؛ ادامه بدین.
ممنونم از نظر دلگرمکنندهی شما
سلام
بسیار عالی بود
به نظرم دید همه جانبه و به دور از شعار تحصیل برای همه و دید مهارتی به دانشگاه نه لزوما شغلی
این مقاله نسبت به مقاله های قبلی پیشرفته تر بود
جمع بندی نهایی و فاکتور های مهم و کاربردی بودن تا صرفا جهت اطلاع بودن از این موضوع یک مقاله بی نظیر ساخت
یک درخواست داشتم با توجه به مقالات شما درباره ی یادگیری
اگر می شود درباره رفع خستگی ذهنی بنویسید
یکی از موانع بزرگ یادگیری برای خودم بوده است و توصیه ی عملی و کاربردی پیدا نکردم و لزوما نوشته های در اینترنت به مصرف خوراکی یا بیماری برای درمان خلاصه می شوند
سلام
خیلی ممنونم از حسن نظرتون.
علی آقا لازمه که در خصوص موضوعی که فرمودید بیشتر تحقیق کنم. از اینکه برای وبسایت موضوع پیشنهاد میدید صمیمانه ازتون ممنونم.
بابت صبوریتون ممنونم علی آقا. تقریبا یک ماهی دستم بند مقالهای در خصوص شبکههای اجتماعی بود. مقالهی بعدی هم در خصوص همین موضوعی که فرمودید شروع کردم و سعی میکنم که زودتر آمادهش کنم. البته موضوع آسیبهای شبکههای اجتماعی هم بیارتباط با این خستگی ذهنی نیست. مطالعه کردن اون مقاله هم خالی از لطف نیست.
خیلی متشکرم ازت ایمان جان .
جمع بندی نهایی ات خیلی عالی بود و نکات خیلی خوبی رو اشاره کردی
سلام یوسف جان
اول از همه سپاس بابت حمایتتون از ایلولا و در ثانی، خواهش میکنم؛ خوشحالم که به نظرتون این مقاله مفید بوده.