زحمت و عشق از کتاب منفعت‌های بی‌منطقی‌ها

عشق و زحمت از کتاب منفعت‌های بی‌منطقی

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

به نظر شما آیا زحمت و عشق با هم رابطه‌ای دارند؟ تا به حال به این فکر کرده‌اید که وسایلی که خودتان دستی در سرهم کردنش دارید، به نظرتان جذاب‌ترند؟ آیا ما انسان‌های راحت‌طلب، با جستجوی سعادت در زندگی لوکس و تجملی به بیراهه نرفته‌ایم؟ اجداد ما با زندگی‌های پرمشقت و دردسر، چه چیزی در عوض تلاش به دست می‌آوردند؟

از کتاب منفعت‌های بی‌منطقی، دن آریلی

آزمایش‌های ما، در پس تلاش و تقلای انسان، چهار اصل را هویدا کرد.

۱) زحمتی که برا چیزی می‌کشیم، نه‌تنها آن شی را تغییر می‌دهد بلکه ارزیابی ما از آن را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد؛

۲) زحمت بیشتر به دوست‌داشتنِ بیشتر ختم می‌شود؛

۳) ارج و ارزشِ چیزهایی که خودمان ساخته‌ایم آنقدر عمیق است که تصور می‌کنیم بقیه هم دیده تحریف‌شده‌ی ما را نسبت به همان اشیاء دارند؛

۴) اگر چیزی که برای ساختنش تلاش زیادی کرده‌ایم به ثمر نرسد، احساس تعلق خاطر خاصی نسبت به آن نخواهیم داشت.

با مشاهده‌ی این نتایج شاید بخواهیم که نگاهمان به تلاش و در مقابل آن راحتی را بازنگری کنیم. مدل اقتصادی ساده در خصوص زحمت می‌گوید که ما شبیه به موش‌ها در یک هزارتو هستیم؛ هر چقدر زحمت بیشتری برای چیزی بکشیم، از نقطه‌ی آسایش خارج می‌شویم، تلاش‌های ناخوشایندی و نامطلوبی می‌کنیم، به تنش، استرس و استیصال دچار می‌شویم، و برای خودمان دردسر درست می‌کنیم.

اگر قرار باشد که با این مدل موافق باشیم، حرکت به سمت بیشینه کردن لذت در زندگی مساوی‌ست با دوری کردن از کار، و افزایش راحتی در لحظه. شاید به همین خاطر است که خیلی‌ها فکر می‌کنند یک تعطیلات ایده‌آل برابر است با لم دادنِ تن‌پرورانه و تمبل‌وار در ساحلی دورافتاده و خوردن موهیتوی مهیا شده.

به طریق مشابه فکر می‌کنیم که سرهم کردن اسباب و وسایل لذت‌بخش نخواهد بود، به همین خاطر آماده شده‌اش را سفارش می‌دهیم. می‌خواهیم لذت تماشای فیلم را با صدای فراگیر و سوراند ببریم ولی فشار و زحمتی را تصور می‌کنیم که تلاش برای متصل کردن چهار بلندگوی استریو به تلویزیون می‌طلبد؛ به همین خاطر کسی را برای سر هم کردنش استخدام می‌کنیم. دوست داریم که در باغ بنشینیم ولی نمی‌خواهیم که با بدن عرق کرده و کثیف به کندن باغ مشغول شویم یا چمن‌ها را بزنیم، به همین خاطر به یک باغبان پول می‌دهیم تا علف‌ها را بچیند و چند گل برایمان بکارد. می‌خواهیم از یک غذای خوشمزه لذت ببریم اما خرید و پختن دردسر زیادی دارد، در نتیجه یا بیرون غذا می‌خوریم یا یک غذای آماده را به سمت ماکرویو شوت می‌کنیم.

متاسفانه تسلیم شده و بی‌خیال تلاش‌کردن برای این فعالیت‌ها می‌شویم و راحتی به دست می‌آوریم، اما در اصل بخش عظیمی از لذت عمیق را از دست می‌دهیم. در نهایت، اغلب این زحمت و تلاش است که رضایت و کامیابی بلندمدت را باعث می‌شود. درست است که شاید بقیه سیم‌کشی یا باغبانی را بهتر از ما انجام دهند، اما شاید از خودتان بپرسید «چقدر بیشتر از سرهم کردن تلویزیون و استریو، باغبانی و پخت غذا لذت خواهم برد اگر خودم انجامشان دهم؟» اگر گمان می‌کنید که لذت بیشتری خواهید برد، شاید صرف انرژی بیشتر برای این موارد ارزشش را داشته باشد.

متاسفانه تسلیم شده و بی‌خیال تلاش‌کردن برای این فعالیت‌ها می‌شویم و راحتی به دست می‌آوریم، اما در اصل بخش عظیمی از لذت عمیق را از دست می‌دهیم.

و اما در خصوص اثر IKEA؟ گاهی سخت است که اسباب وسایل را سر هم کنیم و راهنماهای نصب نیز خواندنشان می‌تواند سخت باشد. اما من برای وسایل نیم‌ساخته‌ی خانه [که خودم سر هم کرده‌ام] ارزش قائلم؛ می‌توانم کمی عرق بریزم و چند پیچ را سر جایش قرار دهم. وقتی در حال سر هم کردن قفسه‌ی کتابم هستم، گاهی اذیت می‌شوم، اما در نهایت امیدوارم که عاشق قفسه‌ی نیمه‌مدرنی که ساخته‌ام شده و سهم بیشتر از لذت داشتنش در بلندمدت ببرم.

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد