
میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
توجه کردهاید که فروشگاهها در حال تبدیل شدن از یک مغازه ساده برای فروش اجناس، به یک مرکز تفریحی هستند؟ بسیاری از ما برای خرید به مرکز فروش نمیرویم، بلکه برای تفریح به آنجا میرویم. بسیاری از ما دیجیکالا را باز نمیکنیم که خریدی انجام دهیم، بلکه میخواهیم چرخی بزنیم بین بررسیهای گوشیهای جدید و آخرین محصولاتی که به فروشگاه اضافه شده.
پادکست
دو چرای بزرگ اینجا وجود دارد؟ چرا ما به اینجور جاها علاقه داریم وقتی قرار نیست چیزی بخریم و چرا صاحبان آن کسب و کار این موقعیت را فراهم میکنند؟
این موضوع را باید از زبان کسی مثل کُرتنی کارور بشنویم که خودش زمانی معتاد این کار بوده. ما به مرکز خرید میرویم تا دردی را بیحس و خاموش کنیم. سوال اینجاست که «خب پارک یا مرکز تفریحی که هست، چرا به فروشگاه برویم؟» پاسخ این است که خودِ عمل خرید، برای بسیاری از ما لذتبخش است. حسی که با پشیمانیِ بعد از انجام خریدی که شاید حتی قصدش را نداشتیم همراه است. اینجاست که فروشگاههای بزرگ، به بهانهی تفریح و فقط نگاه کردن شما را به درون خود میکشند.
«ولی من؟ من که همچین علاقهای به خرید ندارم.» اشتباهم اینجاست که من هم مثل همه علاقه به خرید دارم، اما شاید محیط بازار را نپسندم، برای همین وقتم را در فروشگاههای اینترنتی سپری میکنم که از خود بازار هم خطرناکتر است.
همه ما علاقهی ذاتی به داشتن داریم چرا که در ژنهایی که از هموساپینسها به ارث بردهایم داشتن بهتر از نداشتن بوده است. اما امروزه این داشتنها از حد خارج شده و تنها به عاملی برای اضطراب و نگرانی بیشتر بدل شده است. ما دیگر در دل جنگل و منابع بسیار محدود زندگی نمیکنیم که هرچقدر هم بیشتر و بیشتر و بیشتر بخواهیم، طبیعت برایمان حد و مرزی قائل شود. در دورهی ما، حد و مرز خواستن، از آن چیزی که در توان ذهن آدمیزاد بوده و هست پا را فراتر گذاشته و حتی اگر نتوانیم داشته باشیم، وسوسهی خواستن از هر طرفی ما را احاطه کرده است.
فروشگاههای بزرگ و بازارهای اینترنتی و تبلیغات گستردهای که در جای جای اینترنت در چشم شما میشود، تنها یک هدف را دنبال میکنند: فروش بیشتر برای پول و قدرت. مهم نیست که رضایت شما از زندگی با مشاهده و خریدن و پشیمانی یا مشاهده و نخریدن و حس نیاز و مغموم شدن، با کله به سمت زمین میرود یا نه، مهم این است که آن فروشنده، فروش بیشتری داشته باشد.
اما در حال ساکت کردن چه دردی هستیم؟ اجازه بدهید که مثالی بزنم. وقتی کُد کامپایلرِ سی را با نسخه قبلی کامپایلر، کامپایل میکنیم، اگر مشکلی در کامپایلر قبلی باشد، در کامپایلری که در حال کامپایل کردنش هستیم باقی میماند و هر برنامهای که با آن نسخه از کامپایلر یا نسخههای بعدش کامپایل شود حاوی آن مشکلی میشود. هرچقدر جلو میرویم این باگ در لایههای پایینتر و پایینتر مخفیتر خواهد شد. به عبارتی ممکن است باگی در کامپایلری که پنجاه سال پیش نوشته شده، هنوز در کامپایلرهای امروز باشد و با هر انتشارِ جدیدْ مخفیتر شود. حالا این یعنی چه؟ وقتی ما دردی را با رفتن به خرید ساکت میکنیم، حتی اگر قصد خرید نداشته باشیم، احتمالا با دست پر برمیگردیم. برگشتنِ دست پر از خرید با خودش پشیمانی دارد. این قاعدهی کار است. پشیمانیِ حاصل از درد، خودش درد دارد و احتمالا بخشی از این درد را با خرید بعدی ساکت خواهیم کرد. با خرید دوم، ما در حال ساکت کردن دردی هستیم که بخشی از آن مربوط به خرید اول است. حالا هرچقدر در این راه جلو برویم، درد اصلی پنهانتر میشود و دردهای فرعی جای آن را میگیرند تا جایی که دیگر نمیتوانیم درد اصلی را ببینیم. سوال اینجاست که «اگر چیزی نخرم چی؟» فرقی نمیکند چرا که درد حاصل از نداشتن همان کاری را میکند که درد پشیمانیِ خرید کرده است.
اما اگر ما دردی را ساکت کنیم در حال ساکت کردن تمام احساسات دیگر هم خواهیم بود. اینجاست که زندگی تجملی که روزی آرزویمان بوده، با خریدهای مکرر حاصل از درد، که حالا حتی نمیدانیم درد اولیهاش چه بوده، لذت بردن را هم نابود میکند. بله، با بیحس کردنِ درد، نسبت به لذت هم بیحس میشویم. برنه براون میگوید: «ما نمیتوانیم به صورت انتخابی احساساتمان را بیحس کنیم. وقتی ما احساسات دردناک را بیحس میکنیم، در کنارش احساسات خوب را هم بیحس کردهایم.»
من فکر میکنم بهترین راه این است که کمی برای خودمان زمان بگذاریم و آرام آرام لایههایی که روی درد را پوشانده، پس بزنیم تا به درد اصلی برسیم. درد مثل هر حس دیگری نشانه است. نشانهای که در بسیاری از مواقع موجب رشد یا جلوگیری از آسیب دیدنمان میشود. به جای اینکه آن را با مُسکن آرام کنیم، و بیخیال ریشهی درد شویم، کمی برای خودمان وقت کنار بگذاریم تا ببینیم دردمان چیست!
کرخت کردن درد در این روزها، بازار بزرگی برای دیگران به ارمغان آورده، اما این بازار بزرگ، از سیتیسنتر گرفته تا صفحات اینستاگرام و شبکههای مجازی و برنامههای سرگرمکننده، کمکم در حال بیحس کردن تمام حسهای خوب ماست. مراقب این تک زندگی که نصیبمان شده باشیم. روزانه، کمی برای خودمان وقت کنار بگذاریم. گوشهای بنشینیم و هیچ کاری نکنیم. خودمان باشیم و خودمان. کمکم به حرف میآییم، مطمئن باشید!
ایلولا دقیقا به همین خاطر است که از تبلیغات استفاده نمیکند با وجود اینکه وضعیت بازدیدکنندگان سایت به سمت و سویی رفته که اکنون درآمد از تبلیغات بسیار بهتر از درآمد برپایهی فروش مقالات است. ایلولا میخواهد مکانی باشد که من و شما بیشتر با خودمان و احساسات اصیلترمان آشنا شویم، نه اینکه خودش لایهای اضافه شود بر لایههای بیحسکنندهای که ما را از خودمان دور میکند.
آیلولا جان! مرسی که کرخت کننده نیستی 🙂