مغز ابله | 2 | مقدمه

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

در ابتدای کتاب لازم است از یک سری از افراد عذرخواهی کنم.

اول از همه از شمایی که کتاب را می‌خوانید و از آن خوشتان نمی‌آید. خب اگر می‌توانستم چیزی بنویسم که همه از آن خوششان بیاید، احتمالا الان رهبر دنیا بودم. پس بی‌خیال، اگر از کتاب خوشتان نیامد، متاسفم! همین!

عناوینی با پس‌زمینه‌ی رفتارهای عجیب مغز و کارهای غیر منطقی این گاومیش* در این کتاب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. مثلا شاید فکر کنید که حافظه‌ی شما، یک ثبت وقایع دقیق از اتفاقات بیرونی‌ست در صورتی که اینگونه نیست. مغز شما اطلاعات را بعد از دستکاری‌های لازم برای خوب نشان دادن شما، یا به هر حال بر اساس سوگیری‌هایی که دارد، تحریف می‌کند و سپس ذخیره می‌سازد. همین است که مادر اصغر، پسرش را در یک بازی فوتبال، وسط آن همه بازیکن خوب، بهترین بازیکن می‌بیند؛ در صورتی که پای راست اصغر به پای چپش می‌گوید، گُه نخور! یا همین خود من، در حال خلاصه‌نویسی، برداشتی از کتاب را ارائه می‌دهم که تفسیر مغزم از آن است. هرچند در خصوص سوگیری‌های آن مطالعاتی را انجام داده‌ام، ولی مطمئنا مبری از خطا نیستم. یا چرا استرس ناگهان عملکرد ما را بهبود می‌بخشد؟ خب جوابْ پروسه‌های عصبی مرتبط است که باعث افزایش عملکرد می‌شود. مثلا ددلاین‌ها می‌توانند استرس ما را افزایش و عملکردمان را بهتر کنند. اگر دیدید آخر‌های کتاب یا این خلاصه‌نویسی بهتر شد، خب بایستی بگویم دست استرس درد نکند.

*توجه کنید که منظورم از گاومیش همان مغزِ خر ماست. کمی بی‌مزه‌بازی چاشنی برداشت و خلاصه‌نویسی خودم از کتاب کرده‌ام که در کنار یادگیری، حوصله‌تان هم سر نرود.

ولی در خصوص اطلاعات، بایستی بگویم که آن‌ها بر اساس آخرین مطالعات علمی گردآوری شده و می‌توانید برای دوستان و آشنایان از دانش خود کلی بلوف بزنید. هرچند با توجه به ماهیت علم و دگرگونی‌های مداوم آن، پیشنهاد می‌کنم که دم پرِ یک عصب‌شناس با مطالعات خیلی به‌روز نروید چون ممکن است که خلاف تعدادی از بحث‌های مطرح شده در آینده ثابت شود. البته در ایران اگر پیدا شود. پس خیالتان راحت، شما بلوفتان را بزنید. از طرفی نوشته‌های علمی معمولا قلمبه سلمبه‌اند و هم من، هم نویسنده‌ی کتاب تلاش زیادی کرده‌ایم که این پیش‌زمینه‌ی ذهنی را زیر سوال ببریم. اگر شما از این نوع نگارش خوشتان نمی‌آید، نهایتا به …! پول که نگرفته‌ام!

یک معذرت‌خواهی هم به آن عده که فکر می‌کنند مغز ما یک عضو بسیار خاص و عالی و بدون نقص است بدهکارم. نیست به خدا! و اگر نمی‌خواهید قبول کنید، این نوشته‌ها دلتان را به درد خواهد آورد. اشتباه نشود، مغز ما واقعا پیچیده و جالب و هیجان‌انگیز است، ولی خاص، عاری از گناه و مصون از نقد، و اینکه ما هیچ شناختی نسبت به آن نداریم، نیست. این افکار دیگر منقضی شده است و ممکن است مسموم‌تان کند.

مغز یک عضو درونی بدن است. غیب گفتم. و ملقمه‌ای از عادت‌ها، ویژگی‌های رفتاری، پروسه‌های تاریخ گذشته و سیستم ناکارآمد و با بازده‌ی بد، است. در بسیاری از موارد، مغز، قربانی موفقیت خودش شده است. قربانی بقا و زنده ماندنش در طی فرگشت چند میلیون ساله. شما یک هارد دیسک را در نظر بگیرید که برنامه‌های عقب‌افتاده‌ای روی آن نصب شده، فایل‌های قدیمی در جا به جای آن قابل مشاهده است و شما به خاطر آن تبلیغاتی که مدام روی صفحه ظاهر می‌شود از پس یک پروسه‌ی ساده مانند خواندن یک ایمیل بدون دردسر و راحت عاجزید. ای بابا!

آخرش اینکه مغز ما واقعا از خطا مبری نیست. با وجود اینکه مغز جایگاه خودآگاهی ماست ولی بسیار به هم ریخته و در هم برهم است. درست است که مسحور کننده است ولی بی‌نقص نیست و همین بی‌نقص نبودنش بر روی هر چیزی که می‌گوییم، انجام می‌دهیم و تجربه می‌کنیم نقش به سزایی دارد.

شما خواننده‌ی این سری مقاله‌ها درک بهتری از اینکه چرا شما یا دیگران تصمیمات خاصی می‌گیرید که عجیبند، چیزهای غیرمنطقی می‌گویید و تازه ابرو هم بالا می‌اندازید یعنی خیلی سرتان می‌شود، خواهید داشت.

آخرین معذرت‌خواهی هم نثار دوستی که می‌گفت آسمان به زمان بیاید تو کتابی را چاپ نخواهی کرد. کردم تا دندت نرم شود!

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد