قطعیت، چرا باید انتخاب کنیم و راه بیفتیم

قطعیت

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

انسان‌هایی که رد قطعیت در تصمیماتشان به چشم می‌خورد، نه‌تنها اضطراب و تنش کمتری را تجربه می‌کنند که در نهایت احتمالا موفق‌تر نیز خواهند بود.

شاید سوال شما این باشد که چرا انسان‌های قاطع تنش کمتری را تجربه می‌کنند؟ به خاطر سیم‌پیچی مغز من و شما. تصمیم‌گیری معمولا لذت و رضایت را به همراه دارد و اضطراب و نگرانی را کاهش می‌دهد.

دو نفر را در دو دنیای موازی در نظر بگیرید. هر دو در حالا بالا رفتن از کوه هستند. از آنجایی که در دنیاهای موازی این دو کوه دقیقا شبیه به هم هستند هر دو به یک دور راهی می‌خورند. هیچکدام نمی‌دانند که کدام راه درست است و کدام غلط. آقای ایکس در دنیای الف تصمیم می‌گیرد که راه سمت چپ را برود و راه میفتد.

آقای وای در دنیای ب هنوز نتوانسته انتخاب کند که کدام راه را پیش بگیرد. چشمانش مدام بین هر دو راه می‌چرخد و سعی می‌کند که انتخاب کند.

آقای ایکس بعد از طی یک مسیر نسبتا طولانی به پرتگاه می‌رسد و متوجه می‌شود که راه را اشتباه آمده است. او برمی‌گردد و راه سمت راست را انتخاب می‌کند و ادامه می‌دهد.

آقای وای هنوز که هنوز است دلهره دارد و نمی‌داند که کدام مسیر را انتخاب کند.

شاید فکر کنید که احساس آقای ایکس برای رفتنِ مسیر سمت چپ هدررفت زمان بوده است ولی اینطور نیست. چرا؟ یک مقایسه بین آقای ایکس و وای می‌گوید که آقای ایکس در مسیر کوه قدم می‌زده، و در طرف دیگر آقای وای با اضطراب و دلهره سر و کله می‌زده. شما می‌خواهید کدامیک باشید؟

حس اینکه هدایت زندگی دست خودتان است باعث می‌شود که حس رضایت و لذت بیشتری را تجربه کنید. اگر انتهای این انتخاب، به هدف برسیم، لذت رسیدن به هدف در این حالت مضاعف می‌شود، اگر به هدف نرسیم، حداقل مسیر اشتباه را پیدا کرده‌ایم و یک قدم به هدف نزدیک‌تر شده‌ایم.

وقتی قشر پیش‌پیشانی بین گزینه‌ها و سناریوهای احتمالی چرخ می‌زد، خطر تحریک شدن اضطراب و نگرانی بالا می‌رود. وقتی وارد یک مسیر می‌شوید و روی گزینه‌های دیگر، حداقل در آن لحظه، خط می‌کشید، احتمالات جای خودشان را به قطعیت می‌دهند. قطعیت همراه با حس لذتِ کنترل زندگی است.

برای همین است که وقتی وارد یک مغازه برای خرید جین شدید، بهتر است یک گزینه‌ی مناسب را انتخاب کنید و بیخیال بقیه شوید. هرچقدر انتخاب‌های بیشتری جلوی شما قرار بگیرد، رضایت از انتخاب نهایی کمتر خواهد شد و از طرفی پای اضطراب و تنش به میدان باز می‌شود.

یک توصیه دوستانه: سعی کنید از مغازه‌ای خرید کنید که بالای سر فروشنده نوشته، «جنس فروخته شده پس گرفته نمی‌شود.» مغز ما به صورتی سیم‌پیچی شده که انتخاب ما را تایید کند، به خصوص وقتی راه بازگشت وجود خارجی نداشته باشد.

در سناریوهایی که یک درست و چند غلط وجود دارد، مانند جریان کوه‌نوردها، حتی اگر انتخاب اشتباه باشد، راه افتادن در مسیر باعث می‌شود که اسیر اضطراب نشوید. در نهایت می‌فهمید که اشتباه است و برمی‌گردید ولی در جا نزده‌اید و از طرفی تف و لعنت نثار زندگی و رنجش نکرده‌اید. در انتخاب‌هایی که درست و غلط کمی مبهم‌تر است، مثل خرید شلوار جین، قاطعیت باعث می‌شود که از انتخابتان راضی باشید، و واقعا چه فرقی می‌کند وقتی آن شلوار به اندازه‌ی کافی خوب است!؟

انتخاب‌هایی که ما را سر دو راهی قرار می‌دهند، نگرانی و اضطراب با خود به همراه دارند و اگر نتوانیم یک تصمیم مناسب بگیریم (نه بهترین تصمیم بلکه فقط یک تصمیم مناسب) این اضطراب رفته رفته زیادتر می‌شود. نه‌تنها وسایل ضروری در دنیای امروز انواع مختلفی دارند و مدام ما را بین انتخاب‌ها گیر می‌اندازند، بلکه تبلیغات و همچنین عرض اندام فیگورهای اغراق‌شده در اینترنت ابتدا احساس نیاز را در ما پرورش می‌دهد و سپس انتخاب‌های فراوان را دوچندان کرده و سر راه ما قرار می‌دهد. به عبارتی حتی چیزهای غیرضروری هم عامل نگرانی و اضطراب ما شده است.

در دوره‌ی بدی قرار گرفته‌ایم. مدام گزینه‌های انتخابی بیشتر و بیشتر می‌شود، آرزوها بزرگ و بزرگ‌تر، و در نهایت با توجه به محدودیت‌های ما، دست‌نیافتنی و دست‌نیافتنی‌تر می‌شوند. مهم نیست چقدر به هدف‌های مختلف‌تان رسیده‌اید، چرا که دنیای این روزها عطشی در دل ما به وجود آمده که با توجه به گزینه‌های بیشمار هیچ‌گاه راضی نمی‌شویم، بیشتر می‌خواهیم، بین گزینه‌ها می‌مانیم و مضطرب و نگران و در نهایت افسرده و دلمرده می‌شویم.

دانستن ساز و کار مغز برای زندگی در این دوره شاید از ضروریات باشد، چرا که به نظر می‌رسد سواستفاده از سوراخ‌های روان ما، به امری رایج بدل شده، و ما با دستان خود و به حکم دیگران در حال فرو رفتن در گرداب افسردگی هستیم.

3 دیدگاه

  1. دقيقا اين مقاله بايد بيشتر پرداخته بشه و نشر پيدا کنه .اين حجم از افسردگی شايد حاصل اين حجم انبوه خواسته باشه … براي خود من تلنگری بود .

  2. سلام
    همیشه از خواندن مقالات شما لذت بردم
    به خصوص مقالات ویژه

    • علی آقا، لطف شما همیشه شامل حال من شده. از اینکه شما دوست عزیزم خوندن مقاله‌هام رو لذتبخش توصیف کردید بی‌اندازه خوشحال شدم.

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد