میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
به محضی که وارد یک شبکهی اجتماعی میشوید، آن شبکه به شما پیشنهادهایی میدهد. اکانتهای یک عالمه سلبریتی آن بیرون منتظر شماست. آنها را اضافه میکنید. بهترینها در هر زمینهای هستند. از دیدن پستهایشان لذت میبرید. با کسانی آشنا میشوید که سلایقشان با شما میخواند. آنها را دنبال میکنید. همه چیز خوب و خوش و خرم است ولی به یک باره، احساس یاس و ناامیدی شما را فرا میگیرد. چرا همه اینقدر خوبند؟ چرا من مثل بقیه آنقدر خوب نیستم؟
این موضوع فقط به دنیای مجازی خلاصه نمیشود و دنیای بیرونی ما را هم در بر میگیرد؛ با این تفاوت که در دنیای مجازی ملموستر است. احساسِ نامناسببودن یا بیارزش بودن آنچنان بر تمام وجود شما غالب میشود که تمام هویت شما را زیر فشار خود خرد میکند. احساس میکنید که شما برای هیچ رابطهای مناسب نیستید، و دیگران برای بودن در کنارتان، در حقیقت به شما لطف میکنند. احساس میکنید که آسیبپذیرید!
ولی این شرمساری از کجا میآید؟ خبر خوب این است که از طبیعت ما انسانها میآید و نبودش، مساویست با نبود همدردی یا همدلی. همهی ما تجربههای مشابهی در خصوص اینکه به اندازهی کافی، حالا در هر زمینهای، خوب نیستیم را تجربه کردهایم.
قسمت بد ماجرا این است که وقتی ما خودمان را آسیبپذیر میبینیم، با ترس مواجه میشویم و لاجرم خودمان را از ارتباط جدید که میتواند باعث سوءاستفاده از این آسیبپذیری شود، دور نگه میداریم. شاید سالها زمان ببرد تا بتوانیم بر این ترس ذاتی غلبه کنیم. هرچقدر محافظهکارتر باشیم، اوضاعمان در رابطه بدتر پیش خواهد رفت و از بد ماجرا هرچقدر با این ترس زندگی کنیم، وجودش در روانمان آنچنان رخنه میکند که بیرون کشیدنش، فقط معجزه میطلبد. من به عنوان نویسندهی این پست، در حالی در حال موعظه کردن هستم که خودم دقیقا از این مشکل رنج میبرم و تلاشهایم برای خاتمه دادن به آنها تا به اینجا به بنبست خورده است.
پس شاید فکر کنید که من، آدم مناسبی برای نوشتن این مقاله نیستم. خودم هم اینگونه فکر میکنم و دقیقا به همین خاطر است که مقاله را بر پایهی نطق یک متخصص از تد ادامه میدهم.
آسیبپذیریها در همهی ما وجود دارند و قدم ابتدایی شناسایی حس مزخرفیست که ما را به خاطر وجود چیزی که مختص ما نیست، در رابطهها عقب میکشد. آن حس که میگوید آسیبپذیریات را مخفی کن. قبلا در خصوص حریم شخصی گفتم و اکنون هم معتقدم که بهتر است با عیان کردن آسیبپذیریها، خودم را تحت فشار مضاعفی که از جانب دیگران با دانستن واقعیت به من وارد میشود قرار ندهم، ولی نبایستی اجازه دهم که این ترس از افشا شدن آسیبپذیریها تا آنجا پیش برود که من را به کل منزوی کند.
آسیبپذیری، نقطهی ضعف نیست. ما برنامهی کامپیوتری نیستیم که باگهایمان را با کد زدن حل و فصل کنیم. ما انسانیم و آسیبپذیری جزئی از همهی ماست. آسیبپذیری دقیقترین معیار برای شناسایی شجاعت ماست. بگذارید با یک مثال مساله را بهتر بیان کنم. آیا برایتان پیش آمده که در جایی بایستی تماسی میگرفتید، چیزی میگفتید و نتوانستید؟ که آسیبپذیری مانعتان شود؟ اگر چند روز بعد به همان شخص در یک سوپرمارکت برخورد کنید، احساسی که به شما دست میدهد، در اصل شرمساریست. خودتان را مخفی میکنید و تا جایی که میتوانید از دید آن شخص دور میشوید. اینجاست که کنار آمدن با آسیبپذیری، همان داشتن شهامت و شجاعت معنی میشود.
حالا آیا واقعا لازم است که ما با این شرایط کنار بیاییم و خود را در معرض آسیبپذیری قرار دهیم و به جای اینکه پشت قفسه پنهان شویم، پا پیش بگذاریم؟ لازم است و بسیار هم لازم است. برای انسان بودن لازم است که پا پیش بگذاریم. به عنوان یک موجودی که در کنار آسیبپذیری، در ماهیت خود اجتماعیزیستن هم به همراه دارد لازم است که خودمان را در شرایطی قرار دهیم، که از نتیجهاش مطمئن نیستیم. ممکن است آسیب ببینیم ولی اگر پا پیش نگذاریم، حتما آسیب میبینیم.
ولی لازم است که حریم خودتان را بهتر بشناسید. گفتن اینکه الان چه مدل شورتی پوشیدهاید، یا فرزندتان چه حس و واکنشی به ماجرای طلاق شما داشته، ربطی به در معرض آسیبپذیری بودن و شجاعت ندارد و در اصل این حریم شماست. حریمی که نبودش، آسیبپذیری را تشدید، و در نهایت شما را تحدید میکند.
آسیبپذیری که ما از آن حرف میزنیم، برقراری رابطه با پذیرفتن این حقیقت است که ممکن است، پیامدهای این رابطه به شما آسیب بزند ولی در طرف دیگر میتواند این رابطه، به شما در ادامهی مسیر زندگی کمک شایانی هم بکند. مثلا به شما کمک کند، با یک شرمساری کنار بیایید، حس ارزشمند بودن بکنید و بفهمید که آن بیرون کسانی هستند که به شما اهمیت میدهند. آسیبپذیری [نهفته در] همان تلاشیست که برای برقراری یک رابطه نزدیک با کسی که برایتان ارزش قائل خواهد شد، میکنید.
آسیبپذیری، محل تولد و ظهورِ خلاقیت، ابداع، و تغییر است.
اگر قرار است شروع کنید، باید قبول کنید که اولش با کله به زمین خواهید خورد. شاید مسخره شوید. این حقیقتهای به ظاهر زشت، لازم است به واقعیت بپیوندد تا بتوانید شروع کنید. ترسناکتر از مضحکه شدن، دست روی دست گذاشتن است. حتی در این دنیای بیرحمی که برخی کاربران شبکههای مجازی یک شبه حیثیت یک نفر را برای ارضاء روح ناپاکشان، به باد میدهند، برای شروع لازم است که شجاعت داشت و پذیرفت که ما هم آسیبپذیریم!
اگر قرارست که راهمان را به وجود یکدیگر پیدا کنیم، آسیبپذیری همان مسیریست که بایستی طی کنیم! چه خوب اگر بتوانیم کسی را پیدا کنیم که طی کردن این مسیر را برایمان سهل کند، دست بر روی شانههایمان بگذارد و این واقعیت را گوشزد کند که ما هیچوقت آنقدر کامل نیستیم که آسیبپذیر نباشیم. ما همه آسیبپذیریم.
چه میشود اگر… را فراموش کنید و قدم در راهی بگذارید که شهامت میخواهد.
میتوانید این نطق بینظیر را از طریق پیوند + گوش دهید.
پاسخ دهید