مغز ابله | 7 | کنترل مغز | اشتها | 2

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

خب در ادامه‌ی بحثمان در خصوص خوردن، آیا توجه داشته‌اید که با وجود اینکه غذا را خورده‌اید، جا برای دسر بعد از غذا هم دارید؟ اندازه‌ی یک خرس غذا خورده‌اید! چطور باز هم می‌توانید بخورید!؟ اصلا معده‌ی پر مگر پُرتر هم می‌شود؟ جریان چیست که با وجود پر شدن معده باز هم می‌خواهید دسر را بخورید؟

دسر شیرین است و شیرینی، [مغز] شما را شاد می‌کند. در جایی که معده فریاد می‌زند «دیگه بسمه تو رو خدا! دارم می‌ترکم» مغز که انتظار آن لحظه‌ی شیرینِ خوردن دسر را می‌کشد می‌گوید «خفه جانم، من می‌دونم که هنوز جا داری!» و شما را متقاعد می‌کند که دسر را بخورید. در اینجا قسمت نئوکورتکس بر قسمت مغز خزنده غلبه می‌کند و خر خود را می‌راند.

هنوز نمی‌توان این رفتارهای مغز را با اطمینان تفسیر کرد. شاید نیاز انسان به رژیم‌های مرکب برای باقی ماندن در بهترین شرایط دلیلی برای آن باشد. به هر حال سیستم سوخت و ساز ما از قاعده‌ی «هر چیزی گیرت اومد بخور» پیروی نمی‌کند و سعی می‌کند تا با دخالت در رژیم غذایی ما انسان‌ها به بقاءمان کمک کند. هرچند چون این تمام کاری نیست که مغز انجام می‌دهد، و پیچیدگی‌های زیادی در جلوی راهش قرار دارد، در مواقعی به مشکل برخورد می‌کند.

اول ارتباطات یادگرفته شده را برای‌تان تعریف کنم. گاهی مغز ما بین دو چز مختلف که شاید ربط خاصی هم به هم نداشته باشند، یک ارتباط برقرار می‌کند و هر بار یکی از نشانه‌های این رابطه را ببیند، طلب نشانه‌ی دیگر می‌کند. با یک مثال قضیه را روشن کنم.

فرض کنید که شما طرفدار پر و پا قرص یک مدل کیک خوشمزه‌اید. سال‌هاست که این کیک را می‌خورید و از خوردنش لذت می‌برید. یک بار بعد از خوردن این کیک حالت تهوع پیدا می‌کنید و اوضاعتان بی‌ریخت می‌شود. این اتفاق می‌تواند به خاطر اینکه یکی از مواد کیک خراب شده باشد یا نسبت به خامه‌ی جدید کیک حساسیت داشته باشید افتاده باشد. قسمت غم‌انگیز ماجرا این است که این اتفاق می‌تواند فقط بعد از خوردن کیک به علت دیگری افتاده باشد. یعنی نه به خاطر کیک و اما به خاطر عامل دیگری، چند دقیقه بعد از خوردن کیک حس کنید که مسموم شده‌اید.

اینجا مغز یک ارتباطی را یاد می‌گیرد: خوردن کیک و مسموم شدن. کیک از دایره‌ی علاقه‌مندی‌های مغز شما به سرعت حذف می‌شود. شاید حتی نگاه کردن به کیک در بار بعدی باعث شود که حالت تهوع پیدا کنید. در جایی که کیک مشکلی ندارد.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ سیگنال‌های دریافتی برای ارتباط چیزهای به ظاهر خوردنی و سیستم دفع (همان که حس حال‌بهم‌خوردن‌تان از مشاهده‌/بو/چشیدن چیزی را تداعی می‌کند) بسیار قدرتمند است؛ چرا که در طول سالیان دراز فرگشت لازم بوده که ما نسبت به خوردنی‌ها بسیار وسواس به خرج داده تا خدایی نکرده مسموم نشده و در مسیر انتقال ژن ناکام نمانیم. مهم نیست که ده‌ها بار آن چیز را بدون مشکل خورده‌اید، به محضی که مغز یک ارتباط بین خوردنی و حال بدِ بعدش برقرار می‌کند، به هر چیزی متوسل می‌شود تا شما را از خوردن آن بازدارد. این حسِ حال‌به‌هم‌خوردگی بعد از مشاهده‌ی کیک، کاملا زیر سر مغز و این ارتباطی‌ست که یادگرفته است.

این ارتباط لازم نیست که به شدت مسمومیت باشد. مغز تقریبا در تمام مراحل انتخاب خوراکی دخیل است. شاید شنیده باشید که «شما گاز اول به خوراکی را با چشمانتان می‌زنید!» حدود ۶۵ درصد از مغز ما ارتباط بینایی و پیوندشان با اطلاعات را ترجیح می‌دهد. با وجود اینکه طبیعت و عملکرد این ارتباطات مغزی بسیار متفاوت است ولی بینایی، قدرت ویژه‌ی خود را در سیستم دریافت اطلاعات مغز را دارد. در طرف دیگر، طعم بسیار ضعیف است. این موضوع را در فصل پنج بیشتر باز می‌کنیم.

اگر چشمان شما را ببندند و دماغتان را بگیرید به احتمال زیاد طعم سیب‌زمینی را از سیب معمولی تشخیص نمی‌دهید. قدرتی که چشم‌ها بر روی حس کردن طعم یک ماده‌ی غذایی دارند را زبان ندارد. به همین خاطر است که چگونگی چینش و تزئین غذا روی دریافت شما از طعمش بسیار تاثیر می‌گذارد و کافه‌ها و رستوران‌ها اینقدر به ظاهر غذا اهمیت می‌دهند.

ادامه دارد…

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد