میتوانید از محتویات این باکس بگذرید و یکراست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.
در سری پستهای چرا من نتوانم!؟ گفتم که بهتر است با نگاهی تازه به مقولهی شکست نگریست. شکست یک باخت تمام عیار نیست بلکه میتواند تجربهای برای ساخت بهتر آینده باشد. اما برای ساخت آینده شما نیاز به مهارت دارید. مهارت اگر با استعداد همراه شود مطمئنا راه هموارتری را برای شخص به ارمغان میآورد ولی همهی مهارت از استعداد آدمی نمیآید. شما میتوانید مهارت را در هر کاری که به آن علاقه دارید، با تمرین و ممارست به دست بیاورید. اگر نظر من را بخواهید میتوانم با جرئت بگویم که مهارت در کنار علاقه تا مهارت در کنار استعداد، زوج خوشبختتری به نظر میرسند.
از طرف دیگر فکر میکنم که ما انسانها ذاتا علاقه به انجام کارهایی داریم که استعداد انجام آنها را با خود به دنیا آوردهایم. و اگر این سه جنبه را با هم ترکیب کنیم مسیر رسیدن به موفقیت را با سرعت بیشتری طی خواهیم کرد.
مثلا یک مکانیک خبره را در نظر بگیرید. به دست آوردن مهارتهای این شخص شاید برای خیلیها ممکن به نظر نرسد ولی در اصل این «باورهای محدود کنندهی ما» که ما را از پا پیش گذاشتن منع میکنند وگرنه به دست اوردن مهارت در اغلب مواقع کار غیرممکنی نیست.
اما استعدادهای ما را بر روی پیشانیمان ننوشتهاند. اینجاست که اهمیت پذیرش شکست نمایان میشود. بهتر است به جای اینکه دست روی دست بگذاریم و به این فکر کنیم که چه استعدادی داریم دست به کار شویم و کارهای مختلف را تجربه کنیم. شما هم ممکن است استعدادهای زیادی در خود داشته باشید ولی تا دست به عمل نزنید نمیتوانید آنها را کشف کنید. بهتر است خودتان را آمادهی شکست کنید.
اگه برای کسب مهارت شروع به بهانهتراشی کنید، آن چیزی که در نهایت برایتان باقی میماند پشیمانی برای پا پیش نگذاشتن خواهد بود.
مطمئنا اگر شما هم نظرات ارزشمند خودتان را با من در میان بگذارید بینهایت سپاسگزار و البته خوشحال خواهم شد.
پاسخ دهید